سارا سالار نویسنده رمان «احتمالا گمشدهام» پنج سال پس از انتشار این رمان و همزمان با انتشار نسخه ترجمه شده این کتاب به زبانهای ایتالیایی و آلمانی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره دلایل خود برای نوشتن این رمان اظهار داشت: وقتي داشتم احتمالا گم شده ام را شروع مي كردم كلماتی مانند، تناقض، هويت، واقعيت و خيال مثل زنبورهاي ريزي دورر سرم مي چرخيدند.
وی ادامه داد: اين داستان میتواند در مورد يك آدم باشد يا يك قشر يا همه آدمها و يا حتی جامعهای كه در آن زندگی میكنم. به نوع ديگری میتوان از تناقض بين سنت و مدرنيته هم اسم برد. انسان يا انسانها و يا حتی جامعهای كه گرفتار این تناقض است.
سالار در پاسخ به سوالی در باره اینکه چقدر از رویدادها و گمگشتگیهای مطرح شده در این داستان را شخصا لمس کرده است نیز گفت: درست است كه وقتی داستانی را شروع میكنم سلولهای اوليهاش را از خودم میگيرم اما اين داستان من نيست. داستان ماست. داستان آدمهايی كه دچار سردرگمی هستند و نمیدانند واقعا چه كسی هستند و چه میخواهند. اين همان چيزی است كه منجر به گمشدگی میشود.
این نویسنده همچنین در پاسخ به این سوال که تا چه اندازه موقعیت زمانی و مکانی زیست وی این رمان را ساختار داده است نیز گفت: من خودم در يك شهرستان كوچك به دنيا امدم و تمام سعی و تلاشم اين بود كه دانشگاه در شهری بزرگتر قبول شوم. وقتی میخواستم اين رمان را بنويسم سالها از ان زمان گذشته بود اما فكرش هيچ وقت از سرم نرفته بود. تفاوت زندگی در يك شهر كوچك با يك شهر بزرگ مثل تفاوت يك ادم محافظه كار و يك ادم بي پروا است و این همان تفاوت راوی و گندم در رمانم است.
نظر شما