۲۹ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸

داوری اردکانی:

شاعران سخنگوی زمانه‌اند و زمان، زمانِ نیست‌انگاری است

شاعران سخنگوی زمانه‌اند و زمان، زمانِ نیست‌انگاری است

داوری اردکانی در مراسم رونمایی کتاب نیست انگاری و شعر معاصر گفت: شاعر، شاعر زمان است شعر، شعر زمان است اگر زمان ، زمان نیهیلیسم است شاعر نیهیلیست است. ما فکر می کنیم اشخاصی چیزهایی ساختند و اگر اینها نبودند این چیزهای سخیف به‌وجود نمی آمد. نه، اینها از زمان گفتند و زمان، زمان نیست انگاری است.

به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی از کتاب تازه یوسفعلی میرشکاک به عنوان "نیست انگاری و شعر معاصر" عصر دیروز با حضور وی و دکتر رضا داوری اردکانی و دکتر محمد رجبی دوانی برگزار شد.

داوری اردکانی در ابتدای این مراسم گفت: آمده ام به شاعر گرانمایه از بابت نوشتن کتاب که از جهات مختلف ممتاز است تبریک بگویم. ما اگر جسارت نباشد نقد نداشتیم یا بسیار کم داشتیم نقد ما رد و اثبات و موافقت و مخالفت است و به این جهت است که نقدهای ما صورت سیاسی پیدا می کند. نقد جرات و تعمق می خواهد. کسی که با شعر آشنا نیست و شأن و مقام شعر را نمی داند نقاد شعر نمی تواند باشد.

وی افزود: این یک نکته. نکته دیگر اینکه ما در مورد کتاب هم باید به طور دیگری فکر کنیم. یعنی در تلقی‌ای که از کتاب خوب داریم باید تجدیدنظر کنیم. کتاب خوب در نظر ما این است که آسان فهمیده شود. باعقل مشترک بخواند و همواره یکدست و بی تکلف باشد. اینها خیلی خوب است اما همه اش این نیست. کتابی خوب است که آرامش ما را به هم نزند. خلاف عادت در آن نباشد. ببینید ما امروز وقتی می خواهیم راجع به شاعران حرف بزنیم سربسته حرف می زنیم. یعنی رعایت می کنیم. خودم را می گویم. هنرش را ندارم که رعایت کنم ولی می کوشم که رعایت کنم. کسی که شاعر بزرگ و ارجمند است باید تحسینش کرد. ما به هر حال از موضع اخلاقی هم به شعر حکم می کنیم.

اردکانی یادآور شد: فروخ فرخزاد شاعر است. هر چه می خواهید درباره اش بگویید. منکر  آن نمی توان شد. اصلا در اختیار ما نیست. در بحثی که الان داریم شاعر عزیز ما که نقاد شعر و منتقد از سه، چهار شاعر هستند و نقد کردند، شاملو شاعر است ولی میرشکاک باید عمق شعر و وزن شعر را تشخیص دهد. اگر شاعر، شاعر نباشد که یک منتقد به شعر او نمی پردازد.

وی افزود: از کتاب نیست انگاری و شعر معاصر چیزهای بسیاری یاد گرفتم. تا حالا مطرح نشده که صورت و مضمون شعر را با هم در نظر بگیریم. معدود نقادان ما صورت و مضمون را با هم در نظر می گیرند. ما عادت داریم که صورت را از مضمون جدا کنیم. یکی صورت را و یکی مضمون را اصل قرار می دهد. نمی شود هر دو را با هم در نظر نگرفت. اما اگر قرار باشد یکی از این دو را  اصل قرار دهیم من صورت را اصل قرار می دهم. برای اینکه اگر مضمون را اصل قرار دهیم می بینید چقدر مضمون در شعرش نهفته است؟ چقدر فلسفه در شعرش موجود است.

اردکانی بیان کرد: نمی گویم کسی این کار را نکرده است. ناصرخسرو این کار را کرده اما اگر شاعر بخواهد از اخلاق و فلسفه بگوید این امکان پذیر نیست. سعدی شعرش، شعر اخلاق است نه اینکه شعرش اخلاق نیست و واعظ و نصیحت گر است. خودش می گوید نصیحت کردم اما آن را با طنز آمیختم. این درک نسبت صورت و مضمون و حتی یگانگی صورت و مضمون چیزی است که در این کتاب است. همه شاعران نوگرا و نوسرای ما اگر می خواستند می توانستند در اوزان عروضی شعر بگویند. یکی از کسانی که می تواند با غزل، قصیده، قطعه و در عین حال با زبان خاص شعری نیمایی شعر بگوید مهدی اخوان ثالث است.

وی افزود: کسانی گفتند 28 مرداد 32 شاعر را بدبین کرده و اشعاری که بعد از این تاریخ گفته نتیجه بدبینی او است اگر شعر نتیجه بدبینی باشد و اگر شعر نتیجه شکست در سیاست و یا عشق باشد چیز مهمی نیست اما معتقدم که شعر تفکر و سخن وجود است.

رئیس فرهنگستان علوم تصریح کرد: این را قبول نمی کنم که کسی در زندگی در عشق، در سیاست، شکست می خورد شعر زمستان را می گوید. ما در سال 32 شاعران خوبی داشتیم. آنها هم می بایستی به همین راه بروند که نرفتند. البته شعر غم و درد گفتند. مگر ابتهاج نگفت "بهار آمد  گل و نرگس نیاورد" مگر نگفت "چه افتاد این گلستان را چه افتاد که آیین بهاران رفتش از یاد؟" اما این از آن قسم نیهیلیسم که میرشکاک به آن اشاره کرده نیست. ببینید شاعر، شاعر زمان است شعر، شعر زمان است اگر زمان ، زمان نیهیلیسم است شاعر نیهیلیست است.

داوری اردکانی بیان داشت: من با میرشکاک موافقم که هر سه، چهار شاعری که گفته است نیهیلیست هستند اما در صورت با هم تفاوت دارند. نیهیلیستی است که کم و بیش آگاهی دارد به نیست انگاری زمان خودش و شعر خودش. نیست انگاری که پناه می برد پناه را جستجو می کند در واقع نیست انگاری اش منفصل می شود. کسانی هستند که نیست انگارند و چنین افکاری دارند. آنها نیست انگاری شان نیست انگاری مفلوک است. آنچه که من متوجه نبودم اخوان از جمله شاعرانی است که قصیده، هم غزل، هم قطعه و شعر عروض و شعر نو می گوید. میرشکاک توجه کرده که اگر نیست انگاری در شعر معاصر هست به آن قوت نیست. آن قوت در شعر نیمایی اخوان نیست.

وی افزود: وقتی کتاب میرشکاک را خواندم در عین اینکه تحسینش کردم و خوشحال بودم فکر می کردم گروهی که کتاب را می خوانند می گویند نیست انگاری چیست. شعر و نیست انگاری دیگر تحسین ندارد. اگر نیست انگار است دورش می اندازیم. چرا شاعرش می دانیم؟ مگر میرشکاک می تواند فلان شخص را ستایش کند؟ میرشکاک هم نگفته است که نیما و اخوان و فروغ و شاملو از جیبشان اینها را بیرون آورده اند و مال خودشان است نه، اینها از زمان گفتند و زمان، زمان نیست انگاری است.

این متفکر و پژوهشگر فلسفه یادآور شد: ما فکر می کنیم اشخاصی چیزهایی ساختند و اگر اینها نبودند این چیزهای سخفیف به‌وجود نمی آمد. فکر می کنیم داستایفسکی و نویسندگان روسی پیدا شده اند و نیهیلیسم را آوردند. نیچه مظهر نیهیلیسم است نه اینکه نیچه نیهیلیسم را آورده است.

اردکانی بیان کرد: شاعران سخن گویان زمان هستند. ناسزا به آنها نگویید. به شخص شان کاری نداشته باشید. می آیند و می میرند. آنچه از آنها می ماند با لعن شخصیت آنها از بین نمی رود. میرشکاک همه با همه اینها هم سخنی کرده حتی با، بامداد همدلی کرده است. زبانش زبان همدلی است. به قصد رد بیان نشده است. بدگویی بامداد و اخوان ثالث را نگفته است. دو صورت نیهیلیست را میرشکاک شرح داده که این برای من به عنوان دانشجوی فلسفه غنیمت است تا شعر را بتوانم بهتر از آنچه می فهمیدم بفهمم.

وی افزود: خوشبختانه کتاب را خواندم و به ایشان تبریک می گویم که چنین کتاب خوبی نوشته است. امیدوارم ادامه یابد و این کتاب را ببینیم و بخوانیم. امیدوارم کتاب خوب از نظر ما معمولی ترین گفته ها نباشد. کتابی که با خواننده ستیز نداشته باشد یا خواننده با آن سر ستیز نداشته باشد. باید درباره اش فکر کرد. من کتابی را خوب می دانم که خواننده را به تامل وا دارد و موجب تذکر خواننده شود. اگر کسی حرفی زد که خیلی با سلیقه شما تضاد دارد بلافلاصله طردش نکنید. نگویید من ملاک حکم هستم. هر چیزی که با نظر من موافق باشد خوب است و هر چیزی که با نظر من مخالف باشد بد است.

این استاد فلسفه ادامه داد: وقتی به مضمون شعر می پردازیم می گوییم این شعر اخلاقی است آن اخلاقی نیست اما ملاک خوب بودن و نبودن شعر، اخلاقی بودن شعر نیست. حافظ را می گویند عارف برگ و رد کننده ریاگری بزرگ بوده همه اینها درست است اما اگر بگوییم حافظ عارف است با اینکه عارف بودن مقام کوچکی نیست اما حافظ و همین طور سعدی شاعر اند و در شعر هر دوی اینها عرفان هم هست اما اینها عرفان نگفتند. شیخ محمود شبستری عرفان گفته است. ذوق شعری هم داشته است اما شاعر نبوده است.

کد خبر 2393032

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha