پیام‌نما

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * * * و حقّ خویشاوندان و حقّ تهیدست و از راه مانده را بپرداز، و هیچ گونه اسراف و ولخرجی مکن.* * * ز مسكين بكن دستگيرى تو چند / بده حق ابن السبيل نژند

۳ اسفند ۱۳۹۱، ۹:۴۰

به بهانه اکران مهجور "پله آخر"/

فرصت تماشای این فیلم را از دست ندهید/ تاوان مستقل بودن

فرصت تماشای این فیلم را از دست ندهید/ تاوان مستقل بودن

اکران در فصل مرده سینماها آن هم پس از یک سال، پاداش فیلم سینمایی «پله آخر» به کارگردانی علی مصفا است که از شاخص‌ترین آثار مستقل جشنواره سی‌ام فیلم فجر بوده‌است.

مجله مهر- «پله آخر» دومین ساخته بلند علی مصفا پس از «سیمای زنی در دوردست» سرانجام از هفته گذشته (23 بهمن ماه) در 9 سینما اکران شد تا مخاطبان فیلم تحسین شده منتقدان در جشنواره سی‌ام فجر را با وقفه‌ای طولانی ببینند.

«پله آخر» يکي از آخرين فيلم‌هايي بود که سال گذشته در سالنِ سينماي برجِ ميلاد روي پرده رفت و به خاطره‌‌ای خوش براي تماشاگراني بدل شد که روزهای متوالی فيلم‌هايی ضعيف و متوسط دیده بودند و دومين تجربه‌ کارگرداني مصفا از معدود آثاری بود که مايه‌ دل‌خوشي‌شان می‌شد. فيلمي که فيلم‌نامه حساب‌شده و دقيقش نشان مي‌داد فيلم‌نامه‌نويس و کارگردان صرفاً دغدغه‌ فيلم‌سازي نداشته و به چيزي بيش از اين فکر مي‌کرده؛ ساختنِ فيلمي خوب و ديدني که چيزي به سينماي ايران اضافه ‌کند.

در سينمايي که بيش‌تر فيلم‌ها حتی از پس روايتِ داستاني سرراست برنمي‌آيند، روايت اين فيلم، تجربه‌ تازه‌ و کم‌نظيري‌ است که بايد قدر دانست. اين‌جا زمانِ فيلم شکسته شده و تکه‌هاي پراکنده‌ اين زمان مکمل يکديگرند و با کنار هم نشاندن اين تکه‌هاست که مي‌شود تا حدي سر از حقيقت درآورد؛ حقيقتي که راوي‌اش مردي مرده است.

به هرحال نمايشِ «پله‌ آخر» با بازی لیلا حاتمی، علیرضا آقاخانی، علی مصفا در جشنواره‌، يکي از چند اتفاق خوشايند روزهاي پاياني سال گذشته بود؛ هرچند داورانِ اين دوره، در نهايت کم‌سليقگي، تنها سيمرغ بلورينِ بهترين فيلم‌نامه‌ اقتباسي را به فيلم هديه کردند. شاید به اين دليل که در عنوان‌بندي پاياني ديده بودند فيلم با نگاهي به دو داستان «مردگان» جيمز جويس و «مرگ ايوان ايليچِ» لف تالستوي ساخته شده. همچنین لیلا حاتمی به دلیل بازی در این فیلم موفق به دریافت جایزه گوی بلورین بهترین بازیگر زن از چهل و هفتمین دوره جشنواره فیلم کارلووی واری شد.

تهیه‌کنندگانی که کنار می‌کشیدند

هرچند فیلم در جشنواره فجر درخشید و با استقبال زیادی روبرو شد اما این موفقیت برای کارگردان یک شبه به دست نیامده بود. مصفا برای به تصویر کشیدن دغدغه سینمایی‌اش سال‌ها انتظار کشیده بود، او خود درباره دشواری‌های شکل‌گیری این فیلم اینگونه می‌گوید: «فیلمنامه پلهٔ آخر را هفت سال پیش نوشتم. اما برای ساختنش به هر دری زدم نشد؛ دوستان تهیه‌کننده هر چند فیلمنامه را دوست داشتند، اما هر کدام به نوبت، بعد از هفت-هشت ماه کنار می‌کشیدند تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم خودم پولی جور کنم و به معنای واقعی کلمه فیلم را مستقل بسازم. چاره‌ای نداشتم جز اینکه از تمام امکانات استفاده و بلکه سوء استفاده کنم. مجبور شدم نقش اول مرد را خودم بازی کنم و هنوز هم از این بابت دلخورم. اما نقش اول زن از ابتدا برای لیلا حاتمی نوشته شده بود. خلاصه طی ۳۷ جلسه فیلمبرداری کار تمام شد.»

با این همه او از نتیجه کار راضی به نظر می رسد: «وسوسهٔ ساخت این فیلم مثل مرضی به جانم افتاده بود و دست‌بردار نبود. برای همین نتیجهٔ کار هر چه باشد خوشحالم که بالاخره از درگیری فکریِ ساخت این فیلمنامه خلاص شدم. حالا بعد از هفت سال، بالاخره فکرم آزاد شده و روانم آسوده‌ است. به گمانم فیلم ساختن گران‌ترین روان‌درمانی روزگار ماست.»

مصفا همچنین یادداشت شاعرانه‌ای را نیز در مورد این فیلم منتشر و عنوان کرد در این فیلم سعی کرده با بودجه شخصی فیلمی بسازد که تصمیم بگیرد بالاخره او کارگردان خوبی است یا خیر؟

او در این یادداشت اشاره می‌کند که «پله‌ آخر» در واقع حکم آخرین پله‌ زندگی کارگردانی‌اش است و همان طور که در فیلم اشاره می‌شود؛ پله‌ای بلندتر است نسبت به پله‌های قبلی. پله‌ای که در راه رسیدن و بازگشت به محبوب او یعنی سینما، حتی می‌تواند باعث مرگ یا حتی دلیل مرگ حرفه‌ای او در مقام کارگردان شود محبوبی که بعد از مرگ شیفته‌ خود همان طور که در سکانس ابتدایی و پایانی فیلم می‌بینیم حتی صورت عاشق خود را به یاد نمی‌آورد و به نحوی او را فراموش می‌کند که انگار از ابتدا نبوده است.

او اما تصور نمی‌کرد اتمام این پروژه مستقل، سرآغاز مشکلات و حواشی بی‌شماری برایش باشد، زمان اکران فیلم آنقدر به تعویق افتاد تا صدای کارگردان آن نیز دربیاید. اینگونه بود که علی مصفا و لیلا حاتمی در یادداشتی از نحوه اکران فیلمشان به شدت انتقاد کردند: «پله آخر فیلمی است به معنای واقعی مستقل که در وانفسای تولید فیلم با وجود همه مشکلات و بی‌پناهی‌ها بدون حاشیه و مظلوم‌نمایی‌های مرسوم برای اکران آماده شده‌است. ریشه‌های اختلافات موجود را نمی‌دانیم، فقط این را می‌دانیم که حق همه فیلم‌های ایرانی است که از امکانی یکسان برای اکران در تمام سینماهای کشور برخوردار باشند. نمی‌دانیم به کدام یک از طرفین دعوا باید اعتراض کرد و می‌دانیم که صدای‌مان به جایی نمی‌رسد. این بی‌شک تاوان و تنبیهی است برای مستقل بودن فیلمی که قربانی زورآزمایی دوستان سابق شده است.»

با این همه دومین ساخته مصفا اثری مستقل، خاص و متفاوت است که نمونه‌های موفق و محبوب سینمای روشنفکرانه اروپا را به یاد می‌آورد فیلمی که شبیه آن را در سینمای ایران کمتر دیده‌ایم، فیلمی جذاب، دلنشین و لذت بخش که حیف است دیده نشود و قدر نبیند.

رقابت با عاشق ناکام و خفته در گورستان!

داستان از مرگ مهندس (علی مصفا) آغاز می‌شود در حالی که خود او راوی ماجراست. مهندس و لیلی (لیلا حاتمی) زوجی هستند بدون فرزند؛ یکی‌شان معمار است و دیگری هنرپیشه. مهندس در راه‌پله‌ خانه‌ای که خود او طراحی و ساخته است ناگهان می‌افتد و می‌میرد. دوست خانوادگی آنها که پزشک است بر جنازه مصفا حاضر می‌شود و جواز دفن او را صادر می‌کند اما معلوم نیست که چرا وقتی لیلی نگاهش با نگاه امین (دکتر) گره می‌خورد ناگهان خنده‌اش می‌گیرد؛ خنده‌ای که مانند نشانه‌ای با لیلی همراه می‌شود تا هر از گاهی در بخشی از فیلمنامه، ذهن مخاطب را مشغول به خود کند. این نقطه آغاز نامتعارف فیلمی است که ما را با پرسه زنی های ذهن پریشان و اندوهگین مردی همراه می‌کند که می‌خواهد برای رقابت با عاشق ناکام و خفته در گورستانی متروک که هنوز در خاطره زنش زنده است، بمیرد تا با محو شدن از زندگی لیلی یاد خود را در ذهن زن محبوبش زنده نگه دارد. انگار تنها انتقامی که می تواند از خاطره عاشقانه لیلی بگیرد، این است که خودش را از میان بردارد و حذف کند. فیلم به روش فلش‌بک به گذشته بازمی‌گردد اما به آن هم وفادار نبوده و هر از چندی حرکت سیال خود را در بستر زمان پی می‌گیرد تا پرده از رازی بردارد که همان رابطه عاشقانه‌ دکتر امین با لیلی است.

روایت غیر خطی، مهم‌ترین ویژگی این اثر سینمایی است. کارگردان عناصر زمان و مکان را در هم می‌شکند تا از لابلای این عدم توازن پیامش را انتقال دهد. ساختار غیرخطی و روایت یک فیلم در فیلم سبب شده است که مخاطب در مواجهه با فیلم، در برزخی قرار بگیرد که همیشه در ورطه‌ جدا کردن حادثه‌ها، کنش‌ها، شخصیت‌ها و موقعیت های دنیای مخلوق فیلم باشد که کدام را باید واقعی و کدام را باید ناواقعی انگاشت و اتفاقا همین ویژگی سبب شده است که مخاطب همیشه درگیر حل پازل داستانی فیلم باشد.

همچنین ترکیب مصفا و حاتمی در قالب یک زوج با انتخاب نام‌های لیلی و خسرو این حس را القا می‌کند که روایت مدرن و معاصری از افسانه‌های عاشقانه قدیمی از گذشته‌های دور می‌بینیم که سرگذشت دلباخته‌ای را برایمان تعریف می کند که دوست داشت در ذهن زن محبوبش ابدی شود.

نسلی متأثر از داریوش مهرجویی

بسیاری اما با تماشای این اثر آن را برگرفته از آثار گذشته داریوش مهرجویی دانستند و «پله آخر» را با «لیلا» مقایسه کردند. مصفا خود نیز در صحبت‌هایی بر این ادعا مهر تایید زد و گفت: «همه فیلمسازان نسل من و حتی نسل قبل از من، متاثر از داريوش مهرجويي هستند و در مورد من که بین هم دوره‌ای‌های خودم بیشترین سابقه همکاری با ایشان را دارم و اصلاً انگیزه ساختن فیلم را اول بار با شناختن ایشان و فیلم هایشان پیدا کرده ام چنین تاثیری عجیب نیست. اصولا آنچه در كار سينمايي ياد گرفته‌ام، برگرفته از پشت صحنه فيلم‌هاي مهرجويي بوده است. شباهت فضاهای مهمانی بە فیلم لیلا هم از همان شباهت هاست که بە استقبالش رفته ام.»

بدون تردید نوع روایت و ساختار غیرخطی «پله آخر» همگی حکایت از فیلمی دارد که بیش از آنکه جنبه تجاری داشته باشد دربرگیرنده دغدغه های کارگردانی است که می خواهد نگاهی مستقل و متفاوت به مدیوم سینما داشته باشد. کارگردانی که حتی با سرمایه شخصی اش نیز هراسی از ریسک کردن ندارد؛ آن هم در وضعیت نابسامان سینمای ایران. مصفا در این خصوص می گوید: «من از اول فيلم‌سازي را با خطر کردن شروع کردم. فيلمِ اولم، «سيماي زني در دوردست»، از اين نظر، خطرش بيشتر بود؛ چون آنجا به يک جنبه‌هايي اصلاً توجه نمي‌کردم. درواقع دلم نمي‌خواست که توجه کنم، اما اين‌جا، در فيلم دوم، خيلي کوتاه آمده‌ام. شايد اگر از اول اين‌طوري شروع نمي‌کردم، اين فيلم را هم نمي‌ساختم و اين خطر را نمی‌کردم. اما الان ديگر آب از سرم گذشته. به هرحال آدم بايد انگيزه داشته باشد براي فيلم سازي و خب، شکل‌هاي ديگر فيلمسازی چندان ترغيبم نمی‌کند.»

با این وجود به نظر می‌رسد این کارگردان و بازیگر سینمای ایران غیرقابل پیش‌بینی هم باشد: «براي کار بعدي هيچ منعي در ذهنم نيست اصلا شاید بروم سراغ کاري که تجاري باشد و پُرفروش بودن را هم اصلاً بد نمي‌دانم.»

به نظر می‌رسد که اکنون علی مصفا با ساخت «سیمای زنی در دوردست» و «پله آخر» جایگاهش را به عنوان یک فیلمساز مستقل در سینمای ایران تثبیت کرده، هرچند او خود نظر دیگری دارد و گویا صحبت از جایگاهش او را به خنده می‌اندازد: «راستش فکر نمی‌کنم در سینمای ایران جایگاهی داشته باشم که بخواهم به فکرش باشم. قبول کنید امروز اینقدر مصائب و مشکلات برای فکر کردن هست که فکر کردن به جایگاه چون من در سینمای ایران آدم را مثل لیلی پله آخر به خنده می‌اندازد.»

کد خبر 2395394

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha