۲۰ مهر ۱۳۸۴، ۱۴:۵۲

نگاهي به آخرين ساخته عليرضا افخمي

" او يك فرشته بود " جذاب و قابل توجه نبود!

" او يك فرشته بود " جذاب و قابل توجه نبود!

مجموعه تلويزيوني " او يك فرشته بود " كه آخرين ساخته عليرضا افخمي به شمار مي رود، گرفتار سرهم بندي و عدم جذابيت شده است.

به گزارش خبرنگار تلويزيوني " مهر"، عليرضا افخمي پس از اينكه سالها به عنوان ناظر كيفي فعاليت مي كرد، براي نخستين بار دست به كارگرداني سريال " تب سرد " زد كه اين اثر تلويزيوني با توجه به داستان پر تعليق و بازيگرداني بسيار خوبي كه روي آن اعمال شده بود، توانست نظر عموم مخاطبين را به خود جلب كند. داستان اين سريال به اندازه اي خوب طراحي شده بود كه حتي نسبت به تقليد تبهكاران از نوع عملكرد دزدان اين سريال اعتراض هايي صورت گرفت. افخمي امسال دست به دومين تجربه توليد مجموعه بلند تلويزيوني زد و سريال" او يك فرشته بود " را روانه پخش كرد. اما اين سريال از همه نظر با تجربه نخست افخمي متفاوت است و سطح كيفي آن به گونه اي است كه به نظر مي رسد اين مجموعه تجربه نخست كارگردان است و او براي ساخت " تب سرد " آماده مي كند.

داستان سريال " او يك فرشته بود " درباره زندگي يك خانواده است. بهزاد كه صاحب همسر و دو فرزند است و مادرش نيز همراه آنها زندگي مي كند به صورت غير عمدي و ناگهاني با يك دختر تصادف مي كند. اين تصادف به اندازه اي شديد است كه احتمال مرگ دختر مي رود. اما پس از مدتي مسوولان بيمارستان به او اطلاع مي دهند كه دختر از كما درآمده و به بخش منتقل شده است. اما سالم بودن دختر و نداشتن هيچ خراش يا زخمي در بدن كه پس از تصادف شديد بسيار محتمل به نظر مي رسد، باعث تعجب پزشكان بيمارستان مي شود. اما مشكلي كه براي اين دختر به وجود آمده، از دست دادن كامل حافظه است. پس از بهبود ظاهري دختر مسوولان بيمارستان تصميم مي گيرند او را به بهزيستي منتقل كنند. ولي خانواده بهزاد سعي مي كنند او را به خانه بياورند. فرار فرشته از بيمارستان و ورود او به خانه بهزاد ابتداي داستان است ...



فضا و داستاني كه براي تصوير كردن اين مجموعه تلويزيوني در نظر گرفته شده است با آثاري كه تاكنون از تلويزيون پخش شده تفاوت هاي زيادي دارد. حضور يك موجود ماورايي منفي كه ابتدا به صورت انساني پاك و فرشته سيرت وارد خانواده مي شود، اما رفته رفته ماهيتي شيطاني و ديو صفت از خود بروز مي دهد شرايط را كاملا" متحول مي كند. اين فضايي كه افخمي در داستان به وجود مي آورد، منحصر به فرد و برخوردار از پتانسيل ايجاد تعليق و حال و هوايي وهم انگيز و هيجان آور است كه هر ذهني را مي توان به خود معطوف سازد. به خصوص اينكه حضور عجيب و ناگهاني فرشته در منزل مهندس بهزاد با لباس هاي همسرش در حالي كه قرار بود او مدتي در بيمارستان منتظر بماند تا حكم دادگاه براي حضانت موقت او صادر شود و نشاني را از روي پرونده خود پيدا كرده است، ذهن بيننده را بيشتر درگير ماجرا مي كند و نمادهايي از رنگ و صدا كه در داستان به وجود مي آيد، حساسيت ذهني بيننده را بر مي انگيزد. اما با وجود اين همه فضاي كار كردن، شرايط و نتيجه كار شكل ديگري به خود مي گيرد.

دست اندركاران توليد اين سريال با آنكه ايده اوليه بسيار خوبي داشتند اما پرداخت مضمون و گسترش قصه با مشكل مواجه شدند. فضاي وهم آلود قصه به اندازه اي غمزده و گنگ است كه بيننده در همان قسمت هاي نخست سريال را رها مي كند و منتظر قسمت هاي بعد نمي ماند كه داستان شكل بگيرد. جالب اينكه تهيه كننده سريال معتقد است درباره اين سريال پس از تماشاي قسمت 10 به بعد بايد گفت و گو كرد. در حالي كه بيننده سريال را از قسمت دهم نمي بيند، بلكه از قسمت نخست و به صورت متوالي داستان را پيگيري مي كند و اگر طي 4 قسمت نخست جذب سريال نشود، بدون ترديد منتظر هر چه بهتر شدن قصه هم نمي ماند. در حالي كه با وجود گذشت حدود 7 قسمت از اين سريال هنوز جذابيت يا ويژگي خاصي در اثر ديده نمي شود تا سريال اثري قابل قبول و مردمي به حساب بيايد. نشانگر اين مطلب هم نبود گفت و گو درباره اين اثر در جامعه است.



سريال " او يك فرشته بود " بيش از هر چيز از ضعف فيلمنامه رنج مي برد. ريتم بسيار كند، ديالوگ هاي بسيار دم دستي و بي حاصل كه حذف بسياري از آنها هيچ لطمه به قصه نمي زند، فضايي دلمرده و بي روح كه از ريتمي بسيار كند و خواب آلود برخوردار است در كنار ضعف شخصيت پردازي كه انگار در كوتاه ترين زمان ممكن به نگارش درآمده اند، به كيفيت سريال بسيار لطمه زده است. اين در حالي است كه داستان قصد دارد فضاي عمومي حاكم بر خانواده بهزاد را بسيار شاد، پرتحرك و گرم توصيف كند تا با ورود فرشته اين شرايط به سردي و دعوا منجر شود. البته ايراد بزرگتر داستان اين سريال لو رفتن قصه در همان قسمت هاي نخست است. هر بيننده اي به آساني متوجه مي شود كه فرشته قرار است با ورود خود شرايط متعادل و گرم خانواده را به هم بزند و روابط ميان افراد را با مشكل مواجه سازد و بدون ترديد در اين ميان مادر بهزاد به عنوان پير و مراد و ستون خانواده شرايط را آرام آرام به حالت عادي باز مي گرداند.

مشكل ديگري كه اين سريال با آن مواجه است، سطح بسيار پايين بازيگرداني است. در اين سريال سطح بازي كه ثريا قاسمي ازخود بروز مي دهد با توجه به آثاري كه قبل تر از اين بازيگر توانا در سينما و تلويزيون ديده ايم، بسيار پايين است و هيچ نشاني از قدرت جلوه نقش و جنبه هاي مختلف اجرايي آن وجود ندارد. اين بازيگر كليشه اي ترين شكل مادر را از خود بروز مي دهد و حضور او در خانواده بيش از اينكه شبيه ستون و تكيه گاه معنوي باشد، به مدير داخلي انجام امور منزل شبيه است. از طرف ديگر همسر بهزاد ( مريم كاوياني ) كه يكي از شخصيت هاي اصلي داستان به شمار مي رود از سطح بازي بسيار پاييني برخوردار است كه اين مساله در برابر حضور قاسمي يا جوهرچي به وضوح مشخص مي شود. اين بازيگر از قدرت بيان بدي برخوردار است و در اداي كلمات و حروف ايرادهاي بسيار مشخصي دارد و اصولا" انتخاب او به وسيله افخمي به هيچ وجه مشخص نيست. در حالي كه او در نخستين ساخته تلويزيوني اش ثابت كرده است در انتخاب و قرار دادن بازيگران كنار هم تبحر دارد.


حسن جوهرچي كه مدتي است در انديشه خارج شدن از كليشه و نقش هايي است كه بر اساس بازي او در سريال " در پناه تو " به او پيشنهاد مي شود، اين بار در قالب شخصيتي قرار گرفته است كه از نظر ظاهر با كليشه هميشگي جوهرچي تطابق دارد و از نظر ماهيت قرار است شخصيتي چند گانه را بازي كند كه در برابر وسوسه هاي شيطاني كه به خانه آنها راه پيدا مي كند در قسمت هاي بعد دچار تزلزل و انحطاط مي شود. البته تا اينجاي قصه بازي خاصي از او ديده نشده است و بايد منتظر ماند تا پايان نتيجه را ديد. اما يكي ديگر از شخصيت هاي اصلي كه اتفاقا" نقش بسيار مهمي در داستان دارد، فرشته است كه بايد آرام آرام تغيير ماهيت دهد. اما اين بازيگر ( بهاره افشار ) كه پس از بازي در مجموعه " روزگار غريب " دومين تجربه بازيگري اش را پشت سر مي گذارد، از تجربه لازم براي ايفاي نقشي متفاوت برخوردار نيست و در عمل بازيگري منفعل و تابع شرايط داستان است كه توانايي ايفاي نقش را ندارد.

اينكه مجموعه تلويزيوني " او يك فرشته است " پيش توليد جدي داشته است و اصولا" چه اندازه بر روي نگارش فيلمنامه و هماهنگ كردن عوامل توليد زمان صرف شده است، به روشني مشخص نيست. اما وقتي گفته مي شود كه سريال همزمان با پخش مرحله تصويربرداري را پشت سر مي گذارد و فاصله سريال تا پخش حداكثر 2 يا 3 قسمت است، به آساني مي توان فهميد كه چه فشاري بر روي گروه و كارگردان وجود دارد تا هر چه سريعتر سريال را به پخش برساند و همين دستپاچگي باعث شده است  كه كيفيت سريال به شدت كاهش پيدا كند و اثري بي روح و منفعل روانه پخش شود كه در اصول مهم و اوليه سريال با مشكل مواجه است. اثري پر ايراد كه در صورت داشتن زمان لازم براي توليد با توجه به برخورداري از پتانسيل بالايي كه در مضمون آن قرار دارد، مي توانست اثري قابل قبول و ماندگار از آب در بيايد.

کد خبر 240481

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha