پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۹:۴۴

چگونه فلسفه ورزی کنیم(6)؛

اَندر احوالات مُد فلسفه

اَندر احوالات مُد فلسفه

وقتی سخن از فلسفه در عمل به میان می آید، به نظر می‌رسد بیشتر تعمق و اندیشیدن و پرسش و تردید درباره اموری مطرح است که هر روز به سادگی از کنارشان می‌گذریم و به سادگی از کنارمان می‌گذرند.

با گذر از دوران کتاب‌های باصطلاح روانشناسی درباره قورت دادن قورباغه و جابجا کردن پنیر و میلیاردر شدن و امثال آن، امروز ظاهرا وارد دوران فلسفه شده‌ایم. معلوم نیست بعد از این قرار است کدام شاخه دانش بشری و چگونه، از حالت صرفا آکادمیک خارج شود و پا به عرصه زندگی عامه مردم بگذارد، اما شاید بتوان گفت برای این دورانِ فلسفه می‌توان از هر شاخه دیگری خوشحال‌تر و امیدوارتر بود. چراکه فلسفه همواره در نظر افراد، امری انتزاعی تلقی می‌شد که برای جماعتی خاص ساخته شده بود، اما کدام ورود و با چه کیفیتی از فلسفه، امروز بازار کتابهای فلسفه را داغ کرده است و کدام ورودِ فلسفه به زندگی مردم را می‌توان امیدوار کننده خواند؟

خواندن متون ثقیل کتابهای کانت درباره عقل، یا سردرگمی آدمها درباره قلم فرسایی‌های دکارت، یا حفظ نوشته‌های نیچه، یا چه چیزی را اساسا می‌توان ورود فلسفه به خانه‌های مردم دانست؟ و چه تفاوتی میان ورود کنونی و ورود واقعی فلسفه به زندگانی انسان وجود دارد؟

اعتقاد من بر این است که وقتی بحث از ورود فلسفه به زندگی می‌شود، مقصود کمتر از هرچیزی خواندن درباره کتابهای فلسفه؛ اگر در سطح عام بنگریم؛ و نوشتن درباره آرای فلاسفه و مقایسه آنها و ساختن و پرداختن به بومی کردن و دلالت‌یابی از آنها؛ در سطح آکادمیک؛ است. بلکه نیت اندیشیدن فلسفی درباره همه اموری است که هر روز به سادگی از کنار آنها می‌گذریم و از کنارمان می‌گذرند بدون پاره‌ای اندیشیدن و تردید و طرح پرسش درباره آ‌نها. اموری مثل کفش‌های تنتاک که وارد بازار می‌شوند و خیلی سریع با استقبال مواجه می‌شوند فارغ از اینکه آیا اساساً با استانداردهای سلامت سازگاری دارند، اموری مثل گیرنده‌های دیجیتال که به سرعت رشد می‌کنند و حتی خانواده‌هایی که تا امروز رنگ در تلویزیون‌هایشان نداشته‌اند برای خرید دو دستگاه دیجیتالی وام می‌گیرند تا به بازمشاهده سریال‌های تکراری، از تاریخ دور و نزدیک بنشینند و یاد ایام را زنده کنند و هنر زنده سینما به تدریج به کما فرو رود، اموری مثل کلاس‌های سفره‌آرایی و چرم دوزی و... که در لباس هنر جلوه می‌کند و هنر اصیل ایرانی به واقع هر روز به افول می‌گذارد. کرم‌های حلزون و شوینده‌های فلان و بهمان و رشد قارچ ‌گونه بانکها و موسسات اعتباری با سودهای آنچنانی در جامعه‌ای با اقتصادی در خواب زمستانی را نیز می‌توان به این لیست اضافه نمود.

ظاهراً سیستم تعلیم و تربیت نیز از این قافله عقب نمانده است؛ تلاش مرگبار برای هوشمند کردن مدارس، در جامعه‌ای که طبق آمار خودشان هنوز یازده هزار مدرسه با سیستم گرمایشی و سرمایشی نامناسب وجود دارد که نمونه‌هایی از فاجعه‌هایش را همه در ذهن خود داریم، تغییرات هرساله سطحی و ظاهری در کتابهایی که با مشکلات زیربنایی و وسیع مواجهند، برگزار کردن دوره‌های پیاپی ماهانه و فصلی و ... برای معلمان، که معلوم نیست با هدف ارتقاست یا خدای نکرده به روز کردن دانش و مهارت معلمان، و تشویق معلمان به ادامه تحصیل که آن هم قطعاً با هدف حقوق بازنشستگیِ بیشتر نیست که در غیر این‌صورت قطعا بعد از 25 سال تدریس شروع نمی‌شد.

به راستی جامعه ما به کدام سو پیش می‌رود؟ و اندیشه‌ورزی را در کجا می‌توان یافت؟

آیا می‌توان به رشد و گرایش مردم به خرید کتاب‌های فلسفی دل بست و به فلسفی شدن افراد امیدوار بود که از قید و بند تبلیغات و بازیچه دست صنعت شدن، رها گردند و به توانایی خود بیاندیشند و پاره‌ای از انسانیت خویش را باز یابند؟ یا باید بیشتر نگران این بود که خودِ حوزه فلسفه نیز در دام بازاری شدن گرفتار شده است و هر روز مجلات فلسفه و تربیت و امثال اینها، همچون همان بانک‌های با سودهای آنچنانی رو به افزایش است و انگشت‌شمار می‌توان در میان این نوشته‌ها نقدی بر اندیشه‌های دیگران یافت که ما را به خوانده شدن نوشته‌هایمان امیدوار کند.

کوتاه سخن اینکه وقتی سخن از فلسفه در عمل به میان می آید، به نظر می‌رسد بیشتر تعمق و اندیشیدن و پرسش و تردید درباره اموری مطرح است که باز هم می‌گویم هر روز به سادگی از کنارشان می‌گذریم و به سادگی از کنارمان می‌گذرند.

معصومه رمضانی، دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران

کد خبر 2419724