توانايي قابل تحسين كارگردان درحفظ ضرب آهنگ نفس گير اجرا ، بازيهاي تحسين برانگيزتمامي بازيگران ، طراحي صحنه منطبق با شرايط و معناي متن، كاربرد درست موسيقي متن بسيار مستحكم وديالوگ پيراسته وكنش مند ازويژگي هاي فراموش نشدني اجراي "خانه كاغذي" هستند .
تا پيش ازاواسط قرن نوزدهم همه انواع سبك ها و شيوه هاي متني واجرايي ( نمايش وتئاتر) دريك مورد اساسي وجه اشتراك داشتند وآن تاكيد برتمايزميان هنروزندگي بود. اين رويكرد كه ريشه درنحوه نگرش هنرمند به جهان وشيوه بازتاب زندگي درهنرداشت ، مبناي كاررا برجنبه غيرواقعي وساختگي هنرنمايش مي گذارد وبه اين ترتيب زندگي را نه چنان كه بود بلكه زيباتروقابل تحمل ترازآنچه درواقع بود به تصويرمي كشيد ، اين جريان زيبانمايي به تدريج پس ازنيمه قرن نوزدهم جاي خود را به نگرش تازه اي داد كه برشبيه سازي طبيعت وواقعيت درتئاترتاكيد داشت .
افراطي ترين جريان اين رويكرد جديد - كه زاده تحولات اجتماعي - اقتصادي - صنعتي وكشفيات جديد علوم طبيعي بود - به گروهي تعلق دارد كه مدعي بازسازي عين زندگي ، چنانكه هست ، برروي صحنه تئاتربود .اين جريان جديد كه ناتوراليسم نام داشت مدعي بود كه درام بايد با حقيقت واقعيت سروكارداشته باشد ودرمستند سازي نبايستي هيچ گونه پرده پوشي روا دارد. هدف اين جريان ، علمي كردن روندهاي منتهي به مطالعه رفتارها وبهبود زندگي انسان بود .
آنها درپي استفاده ازتئاترهمچون آزمايشگاهي براي بررسي رفتارآدمي به شيوه علمي وهدايت علمي اعمال آدمي بودند . ناتوراليست ها مستند سازي را به ابداع هنري ترجيح مي دادند وازديدگاه آن ها درام ، محل نمايش حادثه جويي ها نبوده وحوادث درام نبايد به قصد نتيجه گيري طراحي شوند . درام مثل زندگي بايد ساده وبي پيرايه باشد ودرحقيقت محلي باشد براي بازتوليد تكه ها يا برش هايي اززندگي واقعي .
تم غالب درآثارناتوراليستي بقاء انسب ، اضمحلال ضعيف توسط قوي ، توجه به مسايل فردي - وراثتي واجتماعي بدون هرگونه نتيجه گيري نهايي بود . ناتوراليست ها به همه عوامل اصلي وفرعي اثر( برخلاف رئاليست ها ) به يك نسبت بها مي دادند . آثارآنان فاقد قهرمان به تعبيركلاسيك ورئاليستي آن بود. درناتوراليسم ، نويسنده درجايگاه يك عكاس ، كليت يك فضا ومحيط را به تصويرمي كشيد بي آنكه برروي هيچ يك ازعوامل تاكيد ويژه اي بگذارد . آثارناتوراليست ها هم ازنقطه اوج وبحران بي بهره بود وهم ازطرح داستاني دقيق ، آنطوركه درآثاركلاسيك وبعدها درآثاررئاليستي مشاهده شد . دراين رويكرد دراماتوژريك ، عوامل اجتماعي هيچ نقشي درتحول شخصيت ها ندارند وعامل جبرطبيعي - وراثتي مسيروقايع را تحت كنترل دارد .
" خانه كاغذي " دريك تحليل ساختاري وتماتيك كاملا براساس همين الگو تاليف واجرا شده ويك درام ناتوراليستي تمام عياروالبته آغشته به نوعي رمانتيسم يا رمانس تلطيف كننده است . دراين نمايش كه با پخش صداي گفت وگوي دروني دختربزرگ خانواده سهيلا ( با بازي قابل تقديرنرگس اميني ) با نامزد رزمنده اش سعيد ( كه گويا دراسارت نيروهاي عراقي است ) شروع مي شود ودرفاصله ميان هرصحنه نيزادامه مي يابد ، دريك دوره زماني يكساله ( ازبهارولحظه هاي طلوع سال نوآغازمي شود ودربهارسال بعد وآخرين دقايق تحويل سال نوبه پايان مي رسد ) شاهد برش هايي اززندگي يك خانواده ازميان اقشارمحروم جامعه هستيم كه به دليل ويژگي هاي زيستي ، طبيعي وژنتيكي ( ازمنظرناتوراليسم ) شان به آدم هاي حاشيه اي معروف اند .همان هايي كه جزدرشرايطي بحراني هرگزموضوع برنامه ريزي سياسي - اقتصادي وفرهنگي نبوده ونيستند . اين وجه ازويژگي آدم هاي اين نمايش درطراحي بروشورنمايش به خوبي آشكارشده است : تصويري خاكستري رنگ ( خنثي ) ازديواري آجري وانگشتان دستي كه يك سوسك را ازيك شاخك به دوانگشت برفرازديوارآويخته است .
اين تصويربه تمامي گوياي همان مفهومي است كه كل متن واجرا براساس آن طراحي وبنا شده است . در " خانه كاغذي " فقدان طرح داستاني منسجم خبرازرجحان تصويرمستند زندگي آدم هاي مورد نظرنويسنده برابداع هنري دارد . در" خانه كاغذي " آنچه اهميت دارد نه وقايع وچگونگي سيرحوادث بلكه معنايي است كه ازمشاهده رفتارآدم ها دريك مجموعه خانوادگي حاصل مي شود . اشخاص نمايش صرفا به مقتضاي ويژگي هاي طبيعي ، جنسيتي وتوارثي خود عمل مي كنند وهمين عامل است كه حوادث نمايش را پيش مي برد ، به عبارت ديگر نوعي جبرطبيعي است كه روند وقايع را هدايت مي كند.
در" خانه كاغذي " با زندگي روزمره ومسايل يك خانواده حاشيه نشين شهري روبروهستيم . پدرخانواده عوض علي خان بنا ( با بازي هنرمندانه هومن برق نورد ) يك بناي ازكارافتاده معتاد است كه ازدار دنيا تنها يك خانه نيمه سازفقيرانه دارد وچهارفرزند ( دوپسرودودختر) . همسراو( با بازي قوي وناتوراليستي ناهيد مسلمي ) زني پاك باخته ، تلخ كام ونا اميد است كه حسب طبيعت زنانه اش به دوفرزند ارشد خانواده : سهيلا وشهرام ( با بازي كاملا درك شده مهدي صباغي ) تكيه دارد كه تنها نان آوران خانه اند ومي كوشد زنجيرسست حيات وبقاء خانواده را با تكيه برآن ها ازگسستگي درامان دارد .زنان اين خانواده دايما آماج تحقيرهايي هستند كه بطورطبيعي !ازسوي پدر وبرادركوچكتر: جهان ( با بازي دوست داشتني اما گاه بيش ازحد اغراق شده فرزين صابوني ) قراردارند . جهان ازبسياري جهات به پدرشبيه است . اونه تنها معتاد ونسبت به زندگي ومسئوليت خانوادگي بي پرواست بلكه يك توزيع كننده خورده پاي مواد مخدراست وازاين طريق مصرف خود وپدرش را تامين مي كند . اوبي بندوباري ولا ابالي گري را ازپدربه ارث برده است . خواهركوچكترسميرا كه شباهت فراواني به مادر تحقيرشده خود دارد ( با بازي ناتوراليستي ودرك شده الهام شعباني ) دخترك حقيروگمشده اي است كه مي كوشد ضعف هايش را درآرايشي غليظ پنهان كند وبا فرارازخانه وازدواجي ازسرناچاري ، سرنوشتي جزسرنوشت مادرخود درپيش روندارد .
دراين ميان تنها سهيلاي عاشق وشهرام خياط وزحمتكش هستند كه به آينده اي روشن ترمي انديشند آينده اي كه يكي آن را به ناگزيردرژاپن جستجو مي كند وديگري درنامه هاي بي پاسخي كه به نامزد مفقود شده خود مي نويسد ودراميد وصالي كه هرگزتحقق نمي يابد .
درگيري شهرام با پدربرسرمصرف ترياك وهمنشيني با موجود فلك زده ومعتادي همچون خود ( آقا فيض الله با بازي پذيرفتني ساسان مهرپويان ) كه به زعم عوض علي خان قراراست همسرآينده سهيلا باشد ، به فرارسميرا ازخانه ، مهاجرت پدربه بلوچستان وازدواج مجدد با زني ديگر، سفربي بازگشت شهرام به ژاپن، مرگ مادردرنتيجه ضرب وشتم پدر- كه دريك بازگشت بي خبرقصد فروش چرخ خياطي سهيلا ( تنها منبع درآمد آن ها ) را داشته است - ناپديد شدن جهان وتنهايي سهيلا منجرمي گردد واين همه طي يك نوروز تا نوروز ديگرواقع مي شود . وقايع وحوادث نمايش بي آنكه رابطه ملي روشني ميان آنها برقرارباشد با ضرب آهنگي نفس گيريكي پس ديگري پيش مي روند وهرصحنه با ادامه گفت وگوي دروني سهيلا با سعيد ( نامزد رزمنده مفقود شده اش ) تقطيع مي شود . به اين ترتيب " خانه كاغذي " ازداستان منسجمي برخوردارنيست وصرفا مجموعه اي ازصحنه هايي است كه هريك گزارش مستند گونه اي ازمقاطع حساس زندگي اين خانواده را به تصويرمي كشد . پايان بخش نمايش ، صحنه گفت وگوي سهيلا درلحظات آغازسال نو با خاطره " سعيد " است درحالي كه ورود همسرخود آقا فيض الله را به انتظارنشسته است ونمايش با ورود فيض الله وحضورمبهمي ازسعيد درلباس نظامي دربرابرسهيلا به پايان مي رسد .
گذشته ازحضورتكرارشونده وبي معناي سعيد درجاي جاي صحنه ها ونيزدرصحنه پاياني كه اساسا درتقابل جدي با بنيان سبك شناختي اثرقراردارد ونيزبرخي تلاش هاي آشكارفرزين صابوني وهومن برق نورد درايفاي سبكي ازبازي كميك ناهمخوان با سبك اجرايي ومتن ، گفت وگوهاي دروني سهيلا با سعيد همان وجهي ازنمايش درحوزه متني واجرايي است كه عنصررمانس را به قالب ناتوراليسي ساختارمتن واجرا مي افزايد وبه آن جلوه اي تازه ترمي بخشد . درآميزي همين عنصررماتيك به اثراست كه ناكامي سهيلا را برجسته تركرده وبه آن ماهيتي تراژيك مي بخشد . سهيلا نيزباردارهمان تلخكامي طبيعي است كه سرنوشت خواهر، برادران ،پدرومادراورا رقم زده است وبه همين دليل نيزعليرغم سخت كوشي واميدي كه نيروي تحمل وانتظاررا به اوتزريق مي كرد ه است به همسري مردمي ازقماش پدرخود درمِي آيد .
" خانه كاغذي " نمايشي سراسرتلخ وسياه درباره واقعيت هاي زندگي آدم هايي است كه " بطورطبيعي " چاره اي جززيستن درچرخه تكرارشونده اي ازرنج ، تحقير، تلخكامي وسقوط ندارند .
وجه رمانتيك افزوده شده به اين نمايش ، بيانگراين معناست كه حتي دنياي آرماني نيزدربرابرضرورت هاي طبيعي وژنتيكي ناتوان است وچاره اي جزتسليم ندارد . در" خانه كاغذي " همچون زندگي ، همه چيزساده وبي پيرايه است وهمه اشخاص نمايش به يك نسبت مورد توجه قرارمي گيرند وقهرمان نمايش درواقع چيزي جز" جبرطبيعي " نيست . توانايي قابل تحسين هومن برق نورد به عنوان كارگردان درحفظ ضرب آهنگ نفس گيراجرا ، بازيهاي تحسين برانگيزتمامي تيم بازيگران ، طراحي صحنه منطبق با شرايط ومعناي متن كاربرد درست موسيقي متن بسيارمستحكم وديالوگ پيراسته وكنش مند ازويژگي هاي فراموش نشدني اين اجرا هستند .
صمد چيني فروشان
عضو كانون ملي منتقدان تئاتر جمهوري اسلامي ايران
نظر شما