به گزارش خبرگزاری مهر، یکصد و هشتمین جلسه گروه علمی کلام مجمع عالی حکمت اسلامی با موضوع تحلیلی از تطور ساختاری علم کلام با ارائه بحث حجت الاسلام والمسلمین جبرئیلی برگزار شد که اکنون گزارشی از این جلسه از منظر شما می گذرد.
بحث ما نوعا ناظر به منابع و آثار شیعی است و سیر و تطور ساختار کلام از گذشته تاکنون و لزوم تحولات جدید در آن مورد بحث است. به عنوان مقدمه باید تعریف و موضوع و روش و وظائف و اهداف علم کلام روشن شود که این مسائل میگذریم.
دو گونه ساختار وجود دارد:
1. صوری (چینش و چیدمانی از مباحث کلام)؛
2. معرفتی: اینکه چه مسائلی ذیل مسائل دیگر بیایند.
موضوع ما بیشتر بحث ساختاری صوری است، البته ساختار صوری، مبتنی بر مباحث معرفتی است و معمولا حالت ترکیبی از این دو گونه، مطرح است. منظور از ساختار معرفتی آن است که در فرآیند کسب معرفت در یک موضوع، چه چینش و سیری وجود دارد.
البته گاهی 3 نوع ساختار مطرح می شود:
1. حالت گزارشی که مطالب به صورت انبوه مطرح میشود و ترتیب و ترتب در آن عنوان نمیشود.
2. معرفتی که مثلا اول توحید، بعد نبوت و امامت و... مطرح میشود.
3. ساختار تلفیقی که هر دو نگاه در آن وجود دارد.
در مورد ساختار، نص صریحی در کتاب و سنت نداریم؛ البته در آیه شریفه «آمن الرسول» استفادههایی شده است [285 بقره] و نیز آیه 136 سوره نساء: یا ایها الذین آمنوا آمِنوا... در این آیات، مواردی که متعلقات ایمان است را مطرح میکند. برخی از روایات مانند روایت امام صادق «ان اساس الدین: التوحید والعدل؛ استفاده کردهاند.
ـ برخی مقالات در مورد ساختار علم کلام وجود دارد. مانند مجله پژوهش (مؤسسه امام خمینی) طبقهبندی در این موضوعات ارائه کرده است.
در عصر حضور اهل بیت به گزارشی در مورد ساختار علم کلام نداریم، تنها در رساله موجود در عیون اخبار الرضا، مطلبی وجود دارد. (رساله امام رضا به مأمون).
ـ در زمان غیبت صغری، کتاب بصائر الدرجات، امامت محور است و نکات کوتاهی در مورد علم و معرفت دارد ولی مرحوم کلینی در کافی، توحید و معرفتمحور است.
شیخ صدوق هم، ساختار چندانی ندارد و در کتاب توحید او، ساختار کلامی وجود ندارد. تا آنکه شیخ مفید، اویلن ساختار را ارائه میکند؛ بیشتر در مقدمه المقنعه، ساختار ارائه میکند.
(یکی از نکاتی که در اینجا عنوان میشود آن است که چه ضرورتی دارد که ما این بحث ترتب و نحوه ساختار را بحث کنیم؟ در حالی که هر متکلمی با مبانی و دلایل خاص خود، مباحث کلامی را مطرح میکند؛ اما مشکل آنجاست که تاریخ نشان میدهد که این چینش و ترتب و دلایل آن در دورههای تاریخی اولیه مورد توجه نبوده است.) در مقدمه کتاب المقنعه، مطالبی آمده است که نشاندهنده اهمیت مباحث کلامی است و چنین که مطرح میشود همین ترتیب اصول دین است که فعلا عنوان میشود.
کتاب رسائل العشر از شیخ طوسی هم همین 5 اصل را مطرح میکند. چینش 5 تایی در کلام توسط خواجه نصیر طوسی، نهادینه میشود و قبل از خواجه نصیر، چینش درستی وجود ندارد، تداخل و تکرار مباحث است، برخی مباحث ذیل محورهای غیر مربوط میآید.
بعد از خواجه طوسی، برخی مثل فیض کاشانی در علم الیقین، چینش خاص خود را میآورد. در کتاب اسرة المنجود، چینش کاملا متفاوتی ارائه شده است. حاجی سبزواری در اسرار الحکم هم چینش متفاوت با خواجه میآورد، و نیز علامه طباطبایی؛ ولی اکثرا به چینش خواجه، پایبند بودهاند.تعیین موضوع علم کلام، کمک به تعیین ساختار میکند.
پس از آن در مدرسه اصفهان، و بعدها در مدرسه قم، کم کم، تفکیک میشود و کلام و فلسفه در جای خود قرار میگیرد. سیدمرتضی و شیخ طوسی در مقدمات برخی مباحث خود، مسائل معرفتی را میآورند شیخ طوسی در کتاب الاقتصاد و نیز تلخیص الشافی) خود مطالبی را میآورد که در مورد شبهات جدید است.
قواعد کلامی هم در کشف المراد عنوان شده است؛ پس قواعد کلامی، کلام جدید و ... هم در تاریخچه کار کلامی وجود داشته است. در مورد آموزههای اعتقادی هم چیدمان رایجی وجود دارد [توحید، عدل، نبوت، امامت، معاد] فهرست و تلخیص مباحث اعتقادی توسط آیت الله سبحانی و ربانی گلپایگانی و... هم با تفاوتهایی ارائه شده است. در مورد اینکه محوریت مباحث کلام شیعی، توحید است یا امامت، هم نظراتی وجود دارد.
در کتاب گوهر مراد، از انسانشناسی شروع میکند و بعد به توحید میرسد و با سلوک و تهذیب نفس به پایان میبرد، و هدفمندی و جهتدهی در مباحث وجود دارد. ولی مرحوم فیض معرفت الله و معرفت الملائکة را میآورد و به انسانشناسی نپرداخته است پرداختن به ملائکه و جن و شیطان را کمتر کسی پرداخته است. معرفت کتابهای آسمانی هم در مباحث او یافت میشود.
مدرسه تهران، مانند صاحب لمعات الالاهیه (مرحوم زنوزی) هم روش خاص خود را دارد. رسائل توحیدی علامه طباطبایی که ابعاد کلامی، عرفانی و فلسفی دارد، و چینش خاص دارد.
(توحید، اسماء، افعال، الوسائل) این چینش است. در نهایه هم چینش خاص دیگر دارد که توحید است. در مقدمه المیزان، چینش جالبی دارد که محور قرآن است و معارف شش گانه قرآن را اشاره میکند که احکام قرآن را وامیگذارد و به موارد پنجگانه دیگر میپردازد.
در کتاب شیعه در اسلام خود که هم برای نسل جوان نوشته چینش خاص خود را دارد. کتاب آیت الله سبحانی هم در این موضوع مهم است دارای 10 فصل: «راههای خداشناسی اسماء، صفات ... امامت، خلافت و معاد» و آقای ربانی گلپایگانی، 7 فصل ایجاد کرده است. آیت الله مصباح در کتاب معارف قرآن (خصوصا ویراست جدید)، چینش خاص دارد. ایشان در آن کتاب 10 بخش دارد، خداشناسی، انسان شناسی، راهنماشناسی و... را بیان میکند و با روش قدماء متفاوت است.
پیشنهاد
بحث ذات و صفات جدا شود. ملاصدرا توحید و نفی شرک را در یک قسمت آورده است. نکته دیگر اینکه مبحث واسطه (تکوین و تشریع) را مرحوم فیض آورده است که لازم است به این موضوع توجه شود. بهتر است چینشی به شکل ذیل ارائه شود. شناختشناسی، انسان شناسی ، توحید واسطه و اسباب معاد و نیز لازم است بحث رئوس ثمانیه که در هر علم میآید در مورد کلام، بحث شود.
نکات اساتید حاضر:
1. آیا می توان از راهطبقهبندی آیات قرآن براساس نزول، ساختار و چینش مباحث کلامی را بدست آورد؟
2. ظاهرا ساختارهایی که برخی متکلمین مطرح کردهاند، ناظر به فرقههای رایج در آن زمان یا قبل از زمان آنان بوده است.
3. ظاهرا ساختارهایی که برخی متکلمین مطرح کردهاند، ناظر به فرقههای رایج در آن زمان یا قبل از زمان آنان بوده است.
3. با این ساختارگرایی میتوان، روش ارائه مباحث کلامی در مقاطع سنی مختلف را ارائه نمود. یعنی آموزش آموزههای اعتقادی را از کی و چگونه شروع کنیم؟
استاد فیضی
نیت و هدف متکلمین قدیم در مورد موضوعات باید توجه شود که آنها به دنبال چه بودهاند؟ لزوم توجه به رابطه ساختار و مباحث معرفتی هم نکته مهمی است و اینکه در نظام تعلیم و تربیتی، تحولی در ارائه مباحث کلامی انجام شود. خصوصا موضوع انسانشناسی و ضرورتها مد نظر قرار گیرد تا جذابیت لازم ایجاد شود.
شهید مطهری الگوی خود را در مباحث دارد و از انسانشناسی شروع کرده است.
استاد اسدی
مباحث انسانشناسی و... ساختارساز نیست، هرچند برای ارائه اصول اعتقادی، لازم است مقدمات و جذابیتهای لازم مطرح باشد ولی در هر حال مباحث اعتقادی، ترتب خاص خود را دارد پس ذوق و هنر ارائه، به معنی تعویض ساختار نیست. پس ساختار رایج از قدیم، همان مورد اتفاق بوده است و تفاوتهایی که در گفتارها و.. وجود دارد بیان تأثیرات و اهمیتهای برخی موضوعات در تشیع است.
ـ ما انواع ساختار داریم: آموزشی، مننطقی؛ و اینها میتوانند بر هم منطبق باشند یا نباشند. ساختار آموزشی، مبتنی بر مباحث یادگیری است و وابسته به شبکه مفهومی افراد است. ولی در ساختار منطقی، ترتیب منطقی وجود دارد که در هر علمی از اصول بدیهی شروع میشود و کم کم با واسطه مباحث دیگر چیده می شود. ساختار دیگری هم وجود دارد که ساختار شبکهای است که یک موضوع محور قرار میگیرد و بقیه هم به صورت شبکهای با آن تطبیق داده میشود. در علم کلام هم میتوان ساختار شبکهای ارائه کرد مثل اینکه امامت را محور مباحث کلامی قرار دهد. در موضوع تغییر ساختارها در تاریخچه متکلمین و ... باید سوالی مطرح شود که چه نوع تغییری و چرا اتفاق افتاده است. ضمن اینکه رشتهای به نام فراکلام لازم است که بیرون از خود کلام به تبیین موضوع و اهداف و روشهای بایستههای آن بپردازد.
ـ تفاوت مخاطبان در نحوه ارائه مباحث کلامی مؤثر است. مثلا در برخی رشتههای زیستشناسی و پزشکی، گاهی مباحث داروینیسم رایج است و باید مباحث انسانشناسی و... ارائه شود.
ـ محور قرار گرفتن مباحث تبلیغی و ترویجی باعث شده است که برخی از مباحث مانند توحید به حاشیه رفته است و ذیل مباحث دیگر مطرح میشود.
استاد زمانی
برخی افراد مباحث را بر پایه رابطه علی معلولی چیدهاند و در واقع به شکل امری عقلی و فلسفه تقدم مباحث ارائه شده است که این نگاه هم باید توجه شود. یعنی هم مباحث قرآنی و هم فلسفه عقلی آن ارائه شود.
استاد ایزدی
مهم آن است که چرا ساختار قدما، و متأخرین متفاوت بوده است. براساس نظرسنجیهای ارائه شده در شیوه و محتوای مباحث کلامی لازم است توجه شود.
نظر شما