به گزارش خبرنگار سينمايي "مهر"، به نقل از ريچل آبراموويتز از روزنامه لس آنجلس تايمز، "مونيخ"، داستان قتل عام يازده ورزشكار اسراييلي در المپيك 1972 مونيخ به دست سازمان سپتامبر سياه، ابو داوود و انتقام اسراييليها را روايت ميكند؛ انتقامي كه در آن يك تيم ويژه از موساد عاملان حادثه را به دام انداخت و ترور كرد. بسياري از كارشناسان، اين مأموريت موساد را نخستين مأموريت ترورهاي هدفدار در تاريخ تأسيس رژيم صهيونيستي ميدانند.
استيون اسپيلبرگ در پشت صحنه "مونيخ"
در حالي كه بيش از دو ماه به آغاز اكران فيلم "مونيخ" در سراسر جهان باقي مانده، گروهها و احزاب سياسي علاقمند، بحث درباره موضوع فيلم را در دستور كار خود قرار دادهاند؛ پروژهاي كه حتي در مقايسه با استانداردهاي معمول هاليوودي هم در خفاي كامل و با پنهانكاري آغاز شد و به سرانجام رسيد. فيلمنامه "مونيخ" را، كه تابستان گذشته در شهرهاي مالتا، بوداپست، پاريس و نيويورك فيلمبرداري شد، توني كوشنر نمايشنامهنويس سرشناس و برنده جايزه ادبي پوليتزر نوشته و در آن ستارگاني چون اريك بانا، دنيل كريگ (جيمز باند جديد) و جفري راش ايفاي نقش كردهاند.
اسپيلبرگ بخشي از شهرت خود را در ميان جهانيان مديون روايت پيچيده و البته تحريف شده از واقعه هولوكاست يا همان نسلكشي يهوديان در جنگ جهاني دوم در فيلم "فهرست شيندلر" و تأسيس بنياد خيريه شواه است؛ بنيادي كه وظيفهاش ثبت تاريخ شفاهي بازماندگان هولوكاست است. اما او تا همين امروز از درگير كردن خود در موضوعهاي مرتبط با سياستهاي منطقه جنجالي خاور ميانه اجتناب كرده بود. حتي تا روز آغاز فيلمبرداري هم خيليها در محافل خصوصي درباره علاقه اسپيلبرگ به ساختن فيلمي در اين باره ترديد داشتند.
فيلمساز سرشناس آمريكايي، از همان ابتدا، بسيار محتاطانه با پروژه برخورد كرد و از چند كارشناس و سياستمدار برجسته مشورت گرفت. بيل كلينتن (رييس جمهور سابق ايالات متحده)، دنيس راس (فرستاده سابق دولت امريكا به منطقه خاور ميانه)، مايك مكوري (سخنگوي سابق كاخ سفيد) و آلن مهير (مدير سرشناس روابط عمومي در هاليوود و متخصص مديريت بحران) از جمله افرادي بودند كه پيش از آغاز پروژه "مونيخ" طرف مشورت اسپيلبرگ قرار گرفتند. او براي فيلم تازه خود، دست روي موضوعي گذاشت كه يكي از رويدادهاي بنيادين تاريخ تروريسم امروز بشمار ميرود.
پوستر فيلم "مونيخ"
روز پنجم سپتامبر 1972، تعدادي از مبارزان فلسطيني وارد يكي از آپارتمانهاي دهكده بازيهاي المپيك شدند، دو ورزشكار اسراييلي را كشتند و در تلاش براي ازادي 200 فلسطيني محبوس در زندانهاي اسراييل، نه نفر ديگر را گروگان گرفتند. گولدا مير، نخست وزير وقت رژيم صهيونيستي، پس از اين حادثه به مأموران اطلاعاتي اسراييلي دستور داد تروريستها را به دام بيندازند و همه را بكشند. او اين عمليات به اصطلاح ضدتروريستي را "خشم خدا" نام نهاد. اين اتفاق تا همين امروز هم در اسراييل محل بحث و مناقشه است.
استيون اسپيلبرگ در بيانيهاي به دقت تنظيمشده كه تابستان امسال در يك روزنامه اسراييلي، يك روزنامه امريكايي و يك تلويزيون عربي منتشر شد، براي اولين و آخرين بار هدف خود را از انجام پروژه قتل عام المپيك مونيخ چنين اعلام كرد: "ديدن واكنش اسراييل به حادثه مونيخ از چشم مرداني كه به مأموريت انتقامي فرستاده شده بودند، يك بعد انساني به اين اپيزود وحشتناك ميافزايد؛ حادثهاي كه ما معمولا آن را سياسي و نظامي فرض ميكنيم. اين مردان براي موفقيت در مأموريتي خطرناك دست به كارهايي زدند كه در ادامه نسبت به درستي كار خود نيز دچار ترديد شدند. معتقدم ما ميتوانيم با بررسي اين رويداد درسهاي مهمي درباره موقعيت تراژيك خودمان در دنياي امروز بياموزيم."
اما آيا سوابق استيون اسپيلبرگ در دفاع از صهيونيزم مخاطبان فيلم جديد او را نسبت به بيطرفي احتمالي فيلمساز در روايت ماجرا دچار ترديد نميكند؟ چرا در دوراني كه خاور ميانه بيش از هر زمان ديگري دستخوش بحران شده، داستان قتل عام مونيخ به ذهن اسپيلبرگ و همكارانش رسيده است؟ روايت او از اين رويداد تاريخي تا چه اندازه با تاريخ و آنچه در واقع روي داده مطابقت دارد؟ اينها پرسشهايي است كه فقط با ديدن "مونيخ" پاسخ داده ميشوند.
نظر شما