به گزارش خبرگزاری مهر، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، کتاب رفتارشناسی ابراهیم(ع) در نصوص یهودی، مسیحی و اسلامی، نوشتۀ اشرف بروجردی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی را چاپ کرد.
این کتاب دربردارندۀ سه فصل، پیشگفتار و مقدمه است که نویسنده با مطالعۀ قرآن و روایتهای اسلامی، عهد قدیم و عهد جدید و همچنین کتابهایی که دربارۀ حضرت ابراهیم (ع) نگاشته شده؛ زندگی این پیامبر را بررسی کرده است.
وی در پیشگفتار چنین بیان کرده است که این کتاب میتواند دریچهای باشد فراروی کسانی که به ابراهیم (ع) اندیشیدهاند و اهمیت نقش وی را در شکلگیری جامعهای موحد و اخلاقی باور دارند.
نخستین فصل کتاب «مبانی اندیشۀ توحیدی ابراهیم(ع)» نام دارد که نویسنده در آن به دیدگاهها و راه شکلگیری تاریخ پرستش و در نهایت یکتاپرستی و سیر تحول تاریخی که به آموزههای ابراهیم (ع) شده، میپردازد و سپس تاریخچۀ خداباوری و یکتاپرستی را شرح میدهد که در قدیمیترین سوابق مکتوب که تاریخ آن در مصر و میانرودان به هزارۀ چهارم پیشازمیلاد میرسد، مذهب چندخدایی آشکار است.
نویسنده در ادامه با اشاره به آیۀ ۲۲ از سورۀ انبیاء، خدای حضرت ابراهیم(ع) را از ربوبیت، وحدانیت، خالقیت و الوهیت برخوردار میداند؛ خدایی که ذاتش عین صفاتش است. سپس نویسندۀ چنین مینویسد که: «در هر صورت همۀ ادیان آسمانی و برخی مکاتب بشری دعوتکننده به پرستش خدای یکتاست و بیخدایی و لاادری و نیز دهریگری مکاتبی بودند که در طی گذشت قرون و اعصار شکلگرفته و بروز و ظهور یافتند. پس اگر به بررسی انسانی نخستین بپردازیم و نگاه آنان به آفرینش جهان را مورد ارزیابی قرار دهیم میتوانیم به این نتیجه برسیم که انسانی نخستین، پرستش را بخشی از زندگی خود دانسته، مآلاً خداپرست بودند؛ گرچه همه موحد نبودند اما میتوان گفت که پرستش خدا، جزء ذات بشر است که در منابع دینی اسلام از آن تعبیر به فطرت میشود.»
دومین فصل کتاب، «دربارۀ حضرت ابراهیم (ع)» نام دارد. نویسنده، نخست به ریشهشناسی نام ابراهیم پرداخته است که معنای ابراهیم ترکیبی از «آب» به معنای «پدر» است که بیگمان ریشهای سامی دارد و دومین بخش که بهاحتمال از «Raamu» اکدی گرفته شده که به معنای دوستداشتن یا از «Rwm» سامی غرب که به معنای «بلندمرتبه» یا «عالی» است، مشتق شده است؛ بنابراین، نام «ابراهیم» به معنای پدر عالی یا متعالی است.
نویسنده در ادامه به زادگاه حضرت ابراهیم (ع)، یعنی شهر اور در بابل میپردازد و سپس، نسب و خاندان وی را بررسی میکند. نخستین ازدواج حضرت ابراهیم (ع) با ساره بود که وی نخستین زنی بود که به حضرت ابراهیم(ع) ایمان آورد و همراه او در نخستین مهاجرتش، هجرت کرد و به بیتالمقدس رفت و به دعوت دین خود پرداخت و دوباره، کولهبار سفر بست و راهی مصر شد. شاه مصر، به ساره همسر حضرت ابراهیم (ع)، کنیزی به نام هاجر بخشید و آنان راهی سرزمین شام شدند. ساره، نازا بود. بنابراین او، هاجر را به ازدواج ابراهیم (ع) درآورد و از هاجر، اسماعیل زاده شد. ساره، با تولد اسماعیل، سخت محزون شد و از شوی خود خواست که هاجر و فرزندش را به دورترین نقاط ببرد و حضرت ابراهیم (ع) نیز به فرمان الهی، خواهش او را پذیرفت و راهی بیابانی شدند که امروز مکه نام دارد. البته سپستر ساره نیز صاحب فرزندی شد که او را اسحاق نام نهادند. نویسنده در ادامه از شخصیت حضرت ابراهیم (ع) و دعاها و رسالت وی سخن میراند.
«جایگاه ابراهیم (ع) در قرآن، تورات و انجیل» نام فصل سوم این کتاب است که هدف نویسنده در این فصل، همسنجی تطبیقی حضرت ابراهیم (ع) در قرآن، تورات و انجیل است تا با بهرهگیری از مشترکات ادیان، منزلت و جایگاه والای حضرت ابراهیم (ع) را نشان دهد. پژوهش نویسنده نشان میدهد که در قرآن، از ابراهیم (ع)، بیش از پیامبران دیگر، یاد شده است. توجه به صفات یادشده در قرآن برای ابراهیم (ع)، ما را به این نکته میرساند که اگرچه الطاف خفیۀ الهی شامل حال او بوده اما عمدتاً صفات ایشان اکتسابی است که ابراهیم(ع) با شناخت کامل به آنها رسیده است.
«نسب و ولادت و نسل ابراهیم (ع)»، «ایمان، عهد و هجرت ابراهیم (ع)»، «فرزندی که به قربانگاه برده میشود» و «بنای کعبه یا عبادتگاه و ایمانی که به یقین تبدیل شد» عناوین مباحثی هستند که نویسنده به همسنجی تطبیقی آنها پرداخته و به این برآیند رسیده است که اگرچه ابراهیم (ع)، در هر سه کتاب، دارای منزلت است و محبوب خداوند است اما در نگاه قرآن، این منزلت برخوردار از معرفت و عشق و شهود است و برای رضایت خداوند حاضر است که از همه چیز بگذرد.
نویسنده در کلام آخر خود با استناد به آیۀ بیستونهم از سورۀ بقره، رسالت ابراهیم (ع) را فراهمکردن زمینه برای شکلبخشیدن امتی خداجو قلمداد میکند اما نه در قالب حکومتداری و حکمرانیکردن بلکه در شکل برانگیختگی و انتخاب مردم برای رسیدن به راه درست؛ بنابراین در هیچیک از مراحل زندگی حضرت ابراهیم (ع)، رد پایی از شکلگیری حکومت نمیبینید؛ اگرچه بر اساس اصول مسلم و پذیرفتهشده از طریق اعمال حاکمیت بهتر میتوان به تبیین دیدگاهها و نظرات پرداخت و زمینه را برای شناخت بهتر جامعه از آموزهها فراهم کرد اما از آنجا که در انتخاب راه صحیح و مناسب، اجبار و پافشاری نباید باشد تا مردم خود به حقیقت برسند و فهم این حقیقت، به طبع ماندگار است تا اینکه با اعمال حاکمیت بخواهند مطلبی را به انسانها یاد بدهند یا آنها را به پذیرش آن وادار کنند و معمولاً حکومتداری از این مشخصه برخوردار است و جامعۀ ابراهیم (ع) جامعۀ دینی است؛ جامعهای که در آن، انسان تربیت یافته و حکمت و کتاب را آموختهاند و راهنمایان آنها، عدالت و احسان را پیشگرفته و ظلمی را بر کسی روا نمیدارند.
نظر شما