به گزارش خبرگزاری مهر، یکصد و بیست و هفتمین جلسه گروه علمی معرفت شناسی با موضوع بررسی مبادی باور از دیدگاه ابن سینا با ارائه بحث حجت الاسلام والمسلمین سلیمانی امیری و با حضور اعضای گروه در اتاق جلسات مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.
متن زیر گزارشی از سخنان حجت الاسلام سلیمانی امیری است که اکنون با هم آن را می خوانیم:
با توجه به تقسیم علم مطلق، خواه در آن اذعان و تصدیق باشد یا نباشد، به مکتسب و غیر مکتسب، در این صورت هر باوری یا مکتسب است یا غیر مکتسب. باورها یا جزمیاند یا ظنی؛ زیرا اگر باور به یکی از دو طرف نقیض صد در صد راجح و طرف دیگر هیچ رجحانی نداشته باشد، باور جزمی است و اگر یکی از دو طرف رجحان بیش از پنجاه در صدی داشته باشد و به صد در صد نرسد، این باور ظنی است و یا هیچ یک از طرف نقیض بر دیگری رجحان نداشته باشد، باوری تحقق نمییابد.
باورهای مکتسب با استدلال از مقدمات به دست میآیند. هر استدلالی مرکب از ساختار صوری استدلال و مادهای یا باور جزمی است و یا باور ظنی. برای اعتبارسنجی باور به نتایج از نظر جزمی و ظنی، باید هم اعتبار صورت استدلال و هم ماده آن را در نظر گرفت.
استدلال صوری در یک تقسیمبندی کلی یا استدلالهای مباشر با شرایط معتبر و مضبوط در منطق است، یا قیاس با شرایط معتبر و مضبوط در منطق است که در این صورت اعتبار نتایج از نظر جزم و ظن تابع مقدمات از نظر جزم و ظن است و اگر استدلال شرایط استدلالهای مباشر و قیاس را نداشته باشد و یا از نوع استدلال استقرایی یا تمثیلی باشد، نتیجه یقینآور نیست، هر چند مقدمات یقینی هم باشند. از این رو به لحاظ معرفت شناختی از حد جزم نمیگذرند و هرگز به مرحله یقین منطقی نخواهند رسید.
حال اگر استدلال به لحاظ صورت معتبر بود، ارزش معرفتی نتایج تابع ارزش معرفتی مقدمات به لحاظ ماده است و مواد استدلال به دلیل بطلان دور و تسلسل در استدلال به موادی ختم میشوند، که اصطلاحا مبدأ نامیده میشوند.
مبدأ باوری است که انسان در رسیدن به آن تلاش استدلالی انجام نمیدهد، خواه اصلاً استدلالی در کار نباشد و یا اگر استدلالی در کار است آن استدلال به صورت ارتکازی و به صورت فطری در انسان شکل میگیرد به گونهای که گفته نمیشود که او رنج استدلال را بر خود هموار کرده است.
شکل گیری باور به مبادی
ابن باور به مبادی را در تقسیم بندی اولی به سه قسم باورهای ضروری و باورهای تسلیمی و باورهای ظنی تقسیم کرده است و بعد در تقسیم بعدی اقسام هر یک از این سه دسته را بیان کرده است.
۱. ضروریات
برخی از باورها در انسان به نحو اضطراری شکل میگیرند به این معنا که نفس مضطر به پذیرش آن است و در برابر این دسته باورها نمیتواند مقاومت کند و آنها را باور نکند. باورهای ضروری سه دستهاند: باورهای ناشی از حس ظاهری یا شهود باطنی باورهای ناشی از قوای ادراکی دررونی دیگر. قوای درونی دیگر یا عقل محض یا عقل اولی است یا عقل مستعین با اعانة فطرت است و یا فطرت وهم است.
۱.۱. محسوسات به حس ظاهری
ابن سینا محسوسات به حس ظاهر، مجربات، متواترات در برهان شفاء و وجدانیات و حدسیات را هم در این دسته قرار داده است. البته روشن است. هر چند ضروریات از نظر ابن سینا اعم از یقینیاتاند؛ زیرا دستهای از ضروریات، باورهای وهمی است که نفس مضطر به پذیرش آن است، ولی آن را از یقینیات نمیداند، اما باقی ضروریات را از یقینیات میداند. از این رو ضروریات ناشی از حس یقینی تلقی میشود ما دامی خطای حس به صورت موردی ثابت نشود.
از سوی دیگر مبدأ بودن امثال مجربات منافات ندارد که در واقع استدلال هم داشته باشند؛ زیرا صرف استدلال داشتن همان طور که پیشتر اشاره کردیم، باور را از مبدأ بودن خارج نمیکند؛ زیرا استدلال در مجربات تجشمی نیست، بنابراین نظر که مجربات واقعا استدلال دارند. اما اگر مدعی شویم که مجربات قوة استدلال را دارند، نه آن که واقعا استدلال داشته باشند، مبدأ بودنشان دیگر جای اشکال نیست.
۱.۲. وجدانیات
وجدانیات علوم حصولی برگرفته از علوم حضوری هستند و یقینی بودن آنها از واضحات است. مانند «ما انسانها دارای اندیشهایم».
۱.۳. اولیات
هرگاه عقل به تنهایی و مستقل از هر قوه دیگر و صرفا بر اساس تصور اجزای قضیه آن را پذیرد و نفس بدینسان مضطر به پذیرش شود، آن عقل را عقل اولی مینامند و قضیه ناشی از آنرا اولیات میخوانند. مانند «اجتماع نقیضین محال است».
۱.۴. فطریات
اما عقل در رسیدن به باور با صرف تصور اجزای قضیه کافی نباشد، بلکه به کمک استدلال و حد میانجی نیاز داشته باشد، در این صورت عقل محض و اولی نخواهد بود، بلکه عقل مستعین است؛ زیرا از حد اوسط به عنوان معین در رسیدن به باور اضطراری به کار میگیرد. اگر این حد اوسط با تلاش فکری به دست آید، در واقع نتیجه حاصل از فکر را نمیتوان مبدأ دانست، بلکه نظری است و از محل بحث خارج است. اگر وسط به طور فطری و بدون تلاش فکری به هنگام تصورِ نتیجه میانجی شود، در این صورت چنین عقلی را مستعین و قضیة حاصل از آن را فطریات مینامند.
ابن سینا در شمارش مبادی قیاسها در برهان شفاء اصلا سخنی از حدسیات به میان نیاورده است، هر چند در اشارات آنها را محلق به مجربات کرده است. شاید جهت عدم ذکر حدسیات این باشد، که طبیعت حدسیات با طبیعت فطریات تفاوتی نداشته باشد.
۱.۵.وهمیات
ابن سینا وهمیات را در شمار ضروریاتی که نفس مضطر به پذیرفتن آن است، میداند و منشأ آن را قوه واهمه قرار داده و تمییز آن را از اولیات که عقل ضروری اولی آن را ایجاب میکند، دشوار میداند. از نظر ابن سینا وهم در جایی حکم میکند که قوة عقل ضروری اولی در آنجا حکم نداشته و ساکت باشد و گرنه با سیطرة حکم عقل ضروری محض یا واهمه نیز همان حکم را دارد مثلا عقل میگوید «هر کلی از جزء خود بزرگتر است» و واهمه به صورت موردی میگوید: «این کل از جزء خود بزرگتر است». و یا اگر بخواهد حکم برخلاف داشته باشد، به دلیل قاهریت حکم عقل، حکم وهم مقهور و بی فروغ خواهد بود. اما اگر عقل ضروری اولی در مورد حکمی نداشته باشد و قوة وهم حکم کند، این حکم کاذب است.
اگر موضوع و محمول قضیه حسی باشند، حکم به نحو جزئی از ناحیة وهم و حکم به نحو کلی از ناحیه عقل است و حکم صادق است. اگر موضوع قضیه اعم از محسوس و نامحسوس مانند وجود، وحدت، کلی و جزئی یا تنها امور نامحسوس مانند خدا و عقول باشد و محمول از امور محسوس باشد، حکم از ناحیه وهم و کاذب است.
بنابراین معیار در مبادی برهان آن است که عقل به طور بدیهی حکم کند، خواه این حکم بدیهی از ناحیه عقل اولی باشد یا از ناحیه عقل عقل حسی باشد یا از ناحیه عقل مستعین غریزی.
۲.مسلمات
مسلمات دو کاربرد دارد. کار برد عام که به معنای قضیه جزمی است اعم از آن که ضروری عقل باشد یا نباشد. و کاربرد خاص که مقصود از مسلمات به همین معنا است و این دستة دیگری از مبادی قیاساها هستند باور به آنها جزمی است و طرف دیگر قضیه در ذهن خلجان پیدا نمیکند، ولی این جزم از ناحیة عقل و ضروری نیست، به گونهای که اگر عقل وارسی کند، حکم از حالت جزمی خارج خواهد شد ولی بالفعل نقیض قضیه در ذهن خلجان پیدا نمیکند. مسلمات به دو دسته تقسیم میشوند: مسلمات بر سبیل غلط و مسلمات بر سبیل درست.
۲.۱.مشبهات
مسلمات بر سبیل غلط همان مشبهاتاند که از مبادی مغالطهاند. این دسته از آن روی مسلمات بر سبیل غلطاند که چیزی را به جای چیز دیگر به دلیل مشابهت لفظی یا مشابهاتهای دیگر میگیریم و حکم این را بر آن بار میکنیم. مثلا مسلم میانگاریم «هر عین به معنای طلای میجوشد»؛ زیرا عین به معنای طلا را همان عین به معنای چشمه تلقی کردهایم.
۲.۲.مسلمات خاصه
یکی از مسلمات بر سبیل صواب مشهورات خاصه است که نزد شخص یا اشخاصی خاصی مسلم انگاشته میشود. این دسته در جدل در خصوص سائل کاربرد دارد.
۲.۳.مشهورات مطلقه
یکی دیگر از مسلمات، مشهورات مطلقه نام دارد. مشهورات مطلقه باورهایی هستند که عموم عادت به آن کرده، شکی در آن روا نمیدارند. آری کسانی که به قوة تمییز عقلی رسیده باشند، در درستی برخی از آنها میتوانند تردید کنند. صاحبان قوة تمییز در صورتی در برخی از این مشهورات میتوانند تردید روا دارند که گویا در این موقعیتی که ابن سینا برای آنها ترسیم میکند، قرار گرفته باشند:
۱. این افراد خودشان را در این موقعیت قرار دهند که گویا ناگهانی با قوة تمییز عقلی خلق شدهاند؛
۲.به هیچ باوری عادت نکرده باشند؛
۳.تحت تأثیر آداب و رسوم قرار نگرفته باشند؛
۴.به حاکمی غیر از عقل توجه نکرده و ملتزم نباشند و همواره ملتزم به حکم عقل اولی و بدیهی باشند؛
۵.تحت تأثیر عواطف و احساسات مانند خجالت و حیاء قرار نگرفته باشند؛ چرا که اگر تحت تأثیر این امور قرار بگیرند، در این صورت حکم صادر از ناحیه چنین اشخاصی خُلقی بوده و از ملکات نفسانی آنها صادر شده است؛ نه از ناحیه عقل آنها؛
۶.در حکمشان به عواقب باورهایشان توجه نکرده و مصلحت اندیشی نکرده باشند؛ زیرا اگر مصلحت اندیشی کنند و عواقب باور و التزام به آن را مورد مداقه قرار دهند، در این صورت از حدود وسطی بهره برده و از استدلال استفاده کردهاند و بدینسان قضیه از نتایج استدلال و نظری خواهد بود، در حالی که بحث ما ناظر به قضایای بدیهی است؛
۷.از استقرا که نوعی استدلال است، بپرهیزند؛ زیرا استقراء نیز نوعی به کارگیری حد وسط است؛
۸.در حکمشان نباید به نقضهای وارده بر آن باور توجه کنند؛ زیرا این نیز نوعی بررسی و استدلال شبیه برهان خلف است و نظری خواهد بود؛ بنابراین اگر افرادی که دارای قوه تمییز عقلیاند در چنین موقعیت با چنین شرایطی قرار گیرند، و خواستند خودشان را در معرض شک نسبت به این دسته از مشهورات مطلقه قرار دهند، خواهند دید که میتوانند در این دسته از باورها شک کنند و قوة تمییز عقلی یا همان عقل بدیهی اولی آنها را از شک منع نمیکند. ابن سینا این سه نمونه: «عدل جمیل است»، «ظلم قبیح است» و «شکر منعم لازم است» را از مشهورات مطلقهای قرار داده که انسان در موقعیت ذکر شده میتواند در درستی آنها شک کند. در اینجا نکاتی باید مورد توجه قرار گیرد.
اولا: ابن سینا هر مشهور مطلقی را در معرض چنین شکی نمیداند؛ زیرا اولیات نیز از مشهوراتاند و قوه تمییز اولی هیچ گاه در درستی اولیات شک روا نمیدارد.
ثانیا: برخی از این دسته مشهورات خاصه سه نمونه مذکور بالاخص دو نمونه اول، میتوانند صادق باشند و بلکه ضرورتا صادقاند، اما تشخیص صدق آنها از ناحیه عقل بدیهی اولی نیست، بلکه احراز صدق آن جز از طریق برهان امکان پذیر نیست.
ثالثا: ممکن است برخی از این دسته مشهورات صدق مشروط داشته باشند؛ یعنی وقتی با برهان بررسی میکنیم میبینیم که برخی از این دسته مشهورات صادقاند و صدق آن مشروط است که موضوع قضیه دارای شرطی دقیق است که عموم متوجه آن نیستند. اما عقل با برهان میتواند آن را تشخیص دهد. مثلا حکم به این که «دروغگویی بد است» و «راستگویی خوب است» عقل قید آن را با بررسی کشف میکند؛ زیرا عقل هر دروغی را بد نمیداند، دروغی که منافع ضروری به همراه بیاورد بد نیست و یا راستی که منافع ضروری را از بین ببرد خوب نیست.
رابعا: بعید نیست که در میان مشهورات عامه، باوری کاذب وجود داشته باشد.
خامسا: منشأ باور به مشهورات رعایت نکردن شرایط مذکور در بالا است. بنابراین شخص احیانا با رعایت نکردن برخی از آن شروط به باوری میرسد که ریشه در یکی از امور زیر دارد و چنین باورهایی نزد همگان شهرت مییابد:
۱. باورهای ناشی از عادت و آداب و رسوم مانند «احترام به بزرگترها خوب است»؛
۲.باورهای ناشی از حکم غیر عقلی؛
۳.باورهای ناشی از عواطف و احساسات مانند «کشتن حیوانات خوب نیست»؛
۴.باورهای ناشی از مصلحت اندیشی مانند «عدل خوب است»؛ چرا که منافعی به همراه دارد یا «ظلم بد است»؛ زیرا مضراتی به همراه میآورد؛
۵.باورهای ناشی از استقراء مانند «هر حیوانی در حال غذا خوردن فک پایین را حرکت میدهد»؛
باورهای ناشی از بررسی موارد نقض در باورهای مخالف مانند « هر خبر راستی خوب نیست»؛ زیرا اگر کسی مدعی شود که «هر راستی خوب است»، به راستگویی که سبب ظلم در حق دیگران میشود، نقض میشود.
۲.۴.مشهورات محدوده
مسلماتی است در میان گروه خاصی شهرت یافته است مانند شهرت بطلان دور و تسلسل در میان متکلمین یا شهرت در میان مسلمین یا شهرت میان ارباب صناعات.
۲.۵.مقبولات
مقبولات گزارههای مسلمی نیست که با اخبار اشخاصی مورد وثوق بدست میآید.
۳.مظنونات
اسبابی که ما را به باور میرسانند، گاهی به گونهای در سببیت قوی نیستند که بتوانند باور جازمی را در شخص ایجاد کنند ولی در عین حال شخص به باور میرسد. طبعا این دسته از باورها، از مسلمات و ضروریات نخواهد بود، بلکه از نوع مظنونات است.
ابن سینا سه راه برای رسیدن مظنونات و باورهای ظنی ذکر میکند:
۱.از طریق اخبار ثقه، با این تفاوت که شخص با آن که باور را از شخص ثقه میپذیرد، آن را مسلم نمیانگارد، بلکه خلافش را محتمل میداند. بنابراین این دسته از گزارههای ظنی از مقبولات متفاوت است.
۲.از طریق شواهد باور ظنی حاصل میشود. مانند آن که کسی را با حالت عصبانیت ببینیم به سوی ما میآید و گمان کنیم که «او در صدد حمله به ما است».
۳.راه دیگر، شبهات به مشهورات است که مشهورات فی بادئ الرأی نامیده میشود.
مشهورات فی بادئ الرأی
این دسته از گزاره به دلیل شبهات با مشهورات، مشهورات تلقی شده ولی با بررسی معلوم میشود که مشهور نیستند و باور به آنها در حد باورهای ظنی است؛ زیرا با بررسی مسلم بودن آن از بین میرود. مثلا «یاری رساندن به برادرت شایسته است، ظالم باشد یا مظلوم» در بادی امر مشهور جلوه میکند ولی با بررسی این مشهور که «روا نیست ظالم را یاری رسانی برادرت باشد یا فرزندت» معلوم میشود که باور اول مشهور نبوده است.
نظر شما