پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۱۸ آبان ۱۳۸۴، ۱۲:۳۷

به مناسبت 18 آبان، سالروز تولد علامه اقبال لاهوري

سيري در زندگي و انديشه هاي علامه اقبال لاهوري

سيري در زندگي و انديشه هاي علامه اقبال لاهوري

خبرگزاري "مهر" - گروه دين و انديشه : علامه محمد اقبال لاهوري انديشمند، فيلسوف، نويسنده، روشنفكري جامعه شناس و غرب شناس و مبارزي سخت كوش، در ايران بيشتر از جنبه ادبي مورد توجه قرار مي گيرد اما وي انديشمندي است ژرف. در اين مقاله به صورت مجمل به انديشه هاي وي توجه مي شود.

به گزارش گروه دين و انديشه  "مهر"، علامه محمد اقبال لاهوري در روز نهم نوامبر1877مصادف با هجدهم آبان ماه سال 1256 شمسي در خانه نورمحمد در شهرسيالكوت از توابع ايالت پنجاب پاكستان چشم به جهان گشود. محمد براي مدتي قرآن را در محضر پدر فرا گرفت و سپس در مكتبخانه به رسم معمول زمانه نزد فردي روحاني فراگيري قرآن را ادامه داد. آنگاه وارد كالج اسكاچ شد و تحصيلات ابتدائي و متوسطه را در آنجا سپري نمود و در همين ايام به سرودن شعر پرداخت و نخستين مقاله خود را در مجله  "زبان دهلي" منتشر كرد.

علامه اقبال لاهوري پس از پايان تحصيلات متوسطه در دانشگاه لاهور در رشته فلسفه به ادامه تحصيل پرداخت و سرانجام به دريافت درجه كارشناسي ارشد با رتبه ممتاز نائل آمد. او در كنارتحصيل به فراگيري زبان فارسي نيز مشغول شد و در سال 1899 ميلادي نخستين سروده خود را با عنوان "ناله يتيم" در انجمني در لاهور قرائت كرد. درست يكسال بعد سروده ديگري باعنوان "خطاب يتيم" را خواند كه باعث شهرتش شد.

او به سال 1901 ميلادي نخستين كتاب خود را در حيطه اقتصاد به رشته تحرير در آورد. آنگاه در سال 1905 ميلادي به توصيه يكي از دوستانش براي ادامه تحصيل عازم اروپا شد و در دانشگاه كيمبريج در رشته حقوق به تحصيل پرداخت. در همين ايام با پروفسور ادوارد براون، نيكلسون و...آشنا شد و پس از سه سال به دانشگاه مونيخ رفت كه در آنجا رساله دكتراي خود را با موضوع  "سير فلسفه در ايران" تدوين كرد. وي از سال 1908 ميلادي مدتي را نيز به تدريس در دانشگاه لندن پرداخت و در حالي اروپا را به مقصد موطن خويش ترك كرد كه تحولات عمده اي در افكار و انديشه هاي او پديد آمده بود.

علامه اقبال لاهوري عمده ترين دلايل انحطاط مسلمين را ناشي از اختلاف، غفلت از توانائيها و همچنين از دست دادن اصالت و هويت اسلامي مي دانست و تنها راه حل آن را نيز ضرورت بازسازي انديشه و احياي تفكرديني مي داند 

علامه محمد اقبال لاهوري پس از بازگشت به وطن در كالج دولتي لاهور به رياست بخش فلسفه انتخاب شد و هم زمان به تدريس فلسفه نيز پرداخت. وي ضمن آنكه به امر وكالت اشتغال داشت، با جديت تمام به بيداري و آگاه سازي و دعوت مسلمانان به اصالت خويشتن پرداخت. تلاش اقبال در اين زمينه تا حدي است كه استاد شهيد مرتضي مطهري او را قهرمان اصلاح طلبي در جهان اسلام مي داند، قهرماني كه انديشه هاي اصلاحي او از مرزهاي كشورش هم فراتر رفته است. وي در سال 1926 ميلادي به عضويت مجلس قانونگذاري پنجاب در آمد و در سال 1930ميلادي در جلسه "حزب مسلم ليگ" پيشنهاد تشكيل كشور مستقل مسلمانان را ارائه داد و به همين جهت به عنوان "مصور پاكستان" ناميده شد.

به گزارش "مهر"، محمد اقبال از جمله متفكران و انديشمندان نادري است كه هم با اسلام و فرهنگ و تمدن شرق آشناست و هم در جامعه غرب زندگي كرده و مشكل انسان و جامعه غربي را بخوبي مي داند و از انديشه آنها مطلع است و با انديشمندان آن ديار آشنائي نزديك دارد. شناخت اقبال از جهان غرب در شكل گيري نگرش و رسيدنش به قله هاي رفيع انديشه و تفكر سهم برجسته اي دارد. از سوي ديگر زمانه و موقعيت بين المللي كه اقبال در آن مي زيسته، داراي شرايط كا ملاً ويژه اي بوده است. زيرا در آن دوره بيشتر كشورهاي مسلمان يا در رويارويي با غرب استثمارگر و يا مستعمره اروپائيان و مورد چپاول و تهاجم فرهنگي، سياسي و اقتصادي آنان بودند. از اين رو، اقبال براي رهايي مسلمانان از اين  وضعيت در صدد چاره جويي برآمد، براين اساس او كه عمده ترين دلايل انحطاط مسلمانان را ناشي از اختلاف، تفرقه، غفلت از توانائيها و قابليتهايشان و همچنين از دست دادن اصالت و هويت اسلامي مي دانست تنها راه حل آن را نيز ضرورت بازسازي انديشه و احياي تفكرديني مي داند و آن را فلسفه خودي مي نامد.

وي معتقد است به هيچ عنوان مرزبندي هاي قومي و نژادي و تعصبات مذهبي قابل اعتنا نيستند و اسلام تنها اصل مهم و اساسي است كه جهاني و فرا زماني است و بر اين موضوع اصرار دارد كه مسلمانان براي رسيدن به هويت واقعي خود بايد متحد و يكپارچه شوند و به حقيقت اسلام برگردند. پا فشاري او به موضوع وحدت مسلمانان تا آنجاست كه بسياري از صاحبنظران اقبال را از جمله مناديان وحدت مسلمانان و احياگري بزرگ پس از سيد جمال الدين اسدآبادي مي داند، چنانكه تشابهات بسيار زيادي نيز ميان آراء و انديشه هاي آنان در موضوع هاي دعوت مسلمين به وحدت، تشويق به رو آوردن و آموختن علوم جديد و يادآوري استعدادها وتوانا ئي هاي مسلمانان مشاهده مي شود.
 

علامه اقبال جامعه غربي را جامعه اي برگشته از خدا و معنويت وغرق در ماديات مي داند و ظلم و غارت منابع و ثروت ملل مستضعف از سوي غربيها را نيز ناشي از دوري آنها از خدا قلمداد مي كند

علامه اقبال اجتهاد را موتور محركه اسلام مي داند و لذا به ضرورت هماهنگي بين احكام شرعي با شرايط و مقتضيات زماني تاكيد مي كند و مسلمانان را همواره به تشكيل حكومت اسلامي فرا مي خواند. او در تحليل اوضاع جوامع مسلمان مي گويد آشفتگي و نابساماني موجود در جوامع مسلمان به دليل مردن روح خودي است و روح شهودي و اشراقي حاكمه نيز به تنهائي كارساز نيست، لذا اعتقاد دارد اشراق و تعقل توامان مي تواند آنها را در رسيدن به كمال رهنمون شود. برعكس، در ارتباط با جوامع غربي معتقد است كه دراين جوامع وجدانها مرده است واشراق و شهودي وجود ندارد. او جامعه غربي را جامعه اي برگشته از خدا ومعنويت وغرق در ماديات مي داند و ظلم و ستم وغارت و چپاول منابع و ثروت ملل مستضعف ازسوي غربيها را نيز ناشي از دوري آنها از خدا قلمداد مي كند. اقبال يكسره به غرب وفرهنگ غربي مي تازد تا آنجا كه حتي غرب را مانع پيشرفت فضائل اخلاقي درميان بشريت معرفي مي كند و نوع دموكراسي حاكم بر آن جوامع را نيزعين استبداد و عامل هرج و مرج مي داند.
 
اقبال با توجه فراوان به كتاب آسماني قرآن به عنوان منبع اساسي الهام و رشد و تكامل انسان كه همواره آدمي را به تفكر و انديشه در آياتي همانند برافراشتن آسمانها، گسترانيدن زمين، استواري كوهها، توالي روز و شب و جانداراني مانند شتر و زنبور عسل دعوت كرده است، نتيجه گيري مي كند كه پيشرفتهاي جهان غرب درعلوم جديد ريشه در فرهنگ و تمدن اسلامي دارد و از اين رو، شرقيان بايد براي اخذ علم و فناوري غربي تلاش نمايند و اين امري مذموم نيست.

علامه اقبال در ارتباط با جهان و طبيعت معتقد است جهان يك مجموعه واحدي است كه به صورت پيوسته و دائم در حال پويائي، تغيير و تحول مي باشد و اين تغيير و تحول با تدبير و شعور همراه است. از نظر اقبال، علم و دين اجزاي اين مجموعه واحدند كه نه تنها در تعارض با يكديگر نيستند، بلكه مكمل هم هستند؛ و البته ايشان دين را آيينه اي مي داند كه انسان مي تواند بطور كامل خود را در آن نظاره كند. از ديدگاه اقبال دين انسان را از عالم مادي به عالم معني بالا مي برد.

علامه اقبال با توجه فراوان به كتاب آسماني قرآن به عنوان منبع اساسي الهام و رشد و تكامل انسان كه همواره آدمي را به تفكر و انديشه در آيات دعوت كرده است، نتيجه گيري مي كند كه پيشرفتهاي جهان غرب درعلوم جديد ريشه در فرهنگ و تمدن اسلامي دارد

سراسر عمر پر بركت علامه محمد اقبال در راه بيداري و اتحاد مسلمانان و رهايي آنان از چنگ استثمار واستعمار سپري گرديد و سرانجام چراغ پرفروغ اين مشعل فروزان جهان اسلام در پگاه روز 21 آوريل سال 1938 ميلادي به هنگام اذان صبح به خاموشي گراييد. پيكرش در زير منار شرقي مسجد پادشاهي شهر لاهور آرام به خاك سپرده شد.

کد خبر 250935

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha