به گزارش خبرنگار مهر، "تاسک" یکی از روستاهای منطقه محروم و دورافتاده پشت کوه جلیل در مرز بویراحمد و ممسنی است که همچون دیگر روستاهای این منطقه در دامنه یکی از کوههای بلند زاگرس مرکزی و در میان بلوطهای تنومند جای گرفته است.
تاسک و دیگر روستای پشت کوه جلیل همه در دل کوههای سخت گذر قرار دارند و برای رفتن به آن باید از راهی صعب العبور و پر پیچ و خم از مسیر بخش سورنای شهرستان رستم و یا از بخش سفیدار شهرستان بویراحمد گذشت.
بخش زیادی از جاده این روستاها خاکی است و آنها به همین هم راضی هستند زیرا پیش از انقلاب که هیچ راه عبوری نداشتند و در سالهای گذشته هم تنها کوره راهی بود که هر خودرویی نمی توانست از آن عبور کند. گرچه هنوز آبادی های کوچکی در بلندای کوههای این منطقه هستند که راه ندارند.
پشت کوه جلیل با نزدیک به چهار هزار نفر جمعیت بین دو تنگ تاریخی "تامرادی" و "گجستان" قرار دارد که هر کدام تاریخی از حماسه های مردم این خطه را در دل خود جای داده است. نبرد بین عشایر بویراحمد و رژیم پهلوی.
رضا شاه برای سرکوب عشایر بویراحمد که منافع انگلیسی ها در جنوب را به خطر انداخته بودند، جنگ "تنگ تامرادی" را در سال ۱۳۰۹ بر علیه عشایر پایه ریزی کرد تا این ایل جنگجو را تضعیف کند.
اما دراین جنگ عشایر بویراحمد به فرماندهی "کی لهراسب" قشون دولتی را به فرماندهی سرلشکر "شیبانی" شکست داد و خواب را برچشم رضاشاه حرام کرد تاجایی که شاه، سرلشکرشیبانی را به دلیل این شکست برکنار و سپس در یک دادگاه نظامی که ریاست آن را سپهبد"امیر احمدی" بر عهده داشت، محاکمه و به خلع درجه و دو سال زندان محکوم کرد.
در فروردین ۱۳۴۲ و در پی غائله جنوب، حکومت پهلوی بازهم تدارک جنگی دیگر را با عشایر بویراحمد دید و در فروردین آن سال گردانی برای سركوب عشایر به منطقه وارد شد.
عشایر بویراحمد هم در ساعت هشت صبح ۳۱ فروردین ۱۳۴۲ در نقطه ای به نام تنگ "گجستان" راه را بر قشون پهلوی بستند و پس از یك روز جنگ بازهم قوای دولتی را به فرماندهی سرلشکر "آریانا" در جنگی که "گجستان" نام گرفت شکست دادند.
حکومت پهلوی پس از این جنگ چندین بار اقدام به بمباران هوایی جلیل و پشتکوه جلیل کرد به طوری که از اردیبهشت تا خرداد همان سال به صورت روزانه و در چند نوبت به وسیله هواپیماهای خود بر سر عشایر بمب می ریخت که منجر به کشته شدن زنان و کودکان زیادی شد.
نیروی هوایی پهلوی حتی مدارس عشایری را مورد حمله قرار می داد تا جایی که " محمد بهمن بیگی" پدر تعلیمات عشایری از شاه خواسته بود، دستور دهد هواپیماهای نظامی چادرهای سفید را در مناطق عشایری بمباران نکنند چرا که چادرهای سفید نشان مدارس عشایری بود. بعدها بهمن بیگی نوشت «هر چه تلاش کردم نتوانستم جلوی بمباران هوایی مدارس عشایری در بویراحمد را بگیرم».
مردم پشتکوه جلیل و روستای تاسک همه آن خاطرات را در ذهن دارند و پس از انقلاب از هیچ ایثاری برای دفاع از انقلاب اسلامی فروگذاری نکردند و شهدای زیادی نیز تقدیم انقلاب نمودند.
اگرچه انقلاب اسلامی برکات زیادی برای این منطقه به همراه داشته اما هنوز غبار محرومیت بر چهره روستاهای پشتکوه جلیل هویداست.
شاید یکی از دلایل محرومیت این منطقه قرار گرفتن آن در مرز استانهای فارس و کهگیلویه و بویراحمد و در میان کوههای صعب العبور زاگرس مرکزی باشد.
اما روستای تاسک که اهالی نام آن را برگرفته از یک پرنده محلی می دانند، یکی از ۱۰ روستای منطقه پشتکوه است. روستایی که نزدیک به ۴۰ خانوار دارد اما از کمترین امکانات محروم است.
در میان همه محرومیت های این روستا، محرومیت از فضای آموزشی مناسب بیشتر از همه چیز به چشم می خورد. مدرسه روستای تاسک خانه ای سنگی بوده که تنها نشانی که از مدرسه دارد، یک پرچم بر افراشته بر بام آن است.
خانه ای که از سنگ و تنه بلوط ساخته شده و سقفی سیاه از جنس گل و شاخه های بلوط دارد تا در زمستان های پر بارش منطقه جلوی سرما و برف و باران را بگیرد، اگرچه به نظر نمی رسد این خانه سنگی چنین هنری داشته باشد.
این مدرسه یک کلاسه ۱۵ دانش آموز دارد و یک معلم. گرچه در سال آینده و با ورود شش دانش آموز پیش دبستانی، تعداد دانش آموزان آن به عدد ۲۱ می رسد.
خبری از روشنایی در داخل خانه سنگی نیست. تنها منبع روشنایی در این کلاس چند روزنه و سوراخ در دیوار است. تیرهای چوبی سقف کلاس آنچنان دود خورده اند که سیاه سوخته شده اند. کلاس بیشتر به سیاهچالی می ماند که معلوم نیست چه بر سر چشمهای زیبای دانش آموزان آن می آورد.
(عکاسی از اتاق تاریکی که نوری در آن نیست امکان پذیر نبود و به همین خاطر برای گرفتن عکس متوسل به فلاش شدم)
از سیستم گرمایشی مناسب هم خبری نبود. سرویس بهداشتی و فضای ورزشی هم همنطور. درب کلاس نیز ورقه ای فلزی بود که تنها نام درب دارد.
معلم این مدرسه "هومان الوندی" نام دارد که مسافت این روستا تا روستای همجوار را هر روز با موتورسیکلت طی می کند و دلسوزانه و فداکارانه چراغ تعلیم و تربیت را در تاسک روشن نگه داشته است.
دیگر نیازی به گفتن کمبودها از سوی آقا معلم نیست زیرا وضعیت داخل کلاس خود گویای همه چیز است. اما او می گوید: دانش آموزان روستای تاسک با کمترین امکانات آموزشی ممکن تحصیل می کنند.
الوندی می افزاید: مکانی که این دانش آموزان در آن تحصیل می کنند بی هیچ وجه مناسب نیست و مسئولین باید چاره ای بیندیشند.
وی بیان می کند: در زمستان و هنگام بارش باران سقف کلاس چکه می کند و قطرات آب بر روی میز و نیمکت و کتاب دانش آموزان می ریزد.
الوندی ادامه می دهد: هیچ امکانات تفریحی و ورزشی در این مدرسه نیست و دانش آموزان با زنگ ورزش نا آشنا هستند.
وی می گوید: جمعیت این روستا هر ساله در حال افزایش است و به تبع آن نیاز به فضای آموزشی جدید و مناسب ضروری است.
یکی از اولیای دانش آموزان نیز که سه فرزندش در این کلاس درس می خوانند، می گوید: این کلاس سنگی را اهالی روستا دو دهه پیش ساختند تا بچه های این روستا مثل پدران و مادرانشان از تحصیل محروم نمانند.
براتی دانش آموزان زیادی در این مدرسه درس خواندند و به جایی رسیدند، می افزاید: اکنون تعداد دانش آموزان در حال افزایش است و از طرفی این فضا دیگر مناسب نیست.
وی تاکید می کند: صدای ما را به کسانی که می توانند کاری برای بچه های محروم ما کنند برسانید.
به گزارش خبرنگار مهر، تنها مدرسه روستای تاسک اگرچه نشانی از مدرسه ندارد اما دانش آموزانی سرشار از استعداد و شور و نشاط دارد. دانش آموزانی که نداری و محرومیت باعث نشده از نظر تحصیلی چیزی کمتر از دانش آموزان شهری داشته باشند اگر سرتر از آنها نباشند.
با این حال آنان در انتظار دستان یاریگر خیرین مدرسه ساز هستند تا سرپناهی امن برای روزهای گرم و سرد مدرسه بسازند و در فردایی نزدیک دانش آموزان تاسک آینده منطقه خود و ایران اسلامی را بسازند.
...............
گزارش و عکس: شریف اسلامی
نظر شما