به گزارش خبرنگار مهر، بیانیه لوزان در حالی در پایان نشستهای ایران و گروه 1+5 در لوزان سوئیس اعلام شد که تفاسیر مختلف و گوناگونی در خصوص این بیانیه از سوی ایران و برخی کشورهای گروه 1+5 ارائه شده است.
در حالیکه ایران بر حق بجای خود در رفع یکجای تحریمها تأکید دارد طرف آمریکایی این موضوع را منوط به فرآیند اعتمادسازی کرده است که به معنای همان توافق گام به گام است.
چرایی تفاوتها در تفاسیر مقامات ایرانی و برخی فکت شیتهای گروه 1+5 را در گفتگو با پروفسور «فرهنگ جهان پور» مورد بررسی قرار دادیم که مشروح آن در ادامه آمده است. جهان پور استاد پیشین دانشگاه و رئیس دانشکده زبان های دانشگاه اصفهان که در حال حاضر به تدریس در دانشگاه های کمبریج و آکسفورد مشغول بوده و استاد دوره های آنلاین دانشگاه های آکسفورد، ییل و استنفورد است. وی بورس یک ساله فرصت مطالعاتی در دانشگاه هاروارد را داشته و طی ۲۸ سال گذشته به تدریس در رشته سیاست های خاورمیانه در بخش تحصیلات تکمیلی دانشگاه آکسفورد مشغول بوده است.
ارزیابی کلی شما از تفاهم لوزان چیست؟
بیش از همه، باید این موضوع را مد نظر قرار داد که بیانیه لوزان یک توافق نهایی نیست بلکه تنها به عنوان یک چارچوب سیاسی برای مذاکراتی در نظر گرفته می شود که قرار است طی سه ماه آینده و با هدف دستیابی به یک توافق جامع در پایان ماه ژوئن میلادی، انجام شود. با این حال، باید توجه داشت که تفاهم به دست آمده نقطه عطف مهمی در روابط میان ایران و غرب، به ویژه میان ایران و آمریکا، است.
این نخستین بار است که پس از گذشت بیش از ۳۵ سال روابط تیره میان تهران – واشنگتن، دو کشور به طور مستقیم با یکدیگر گفتگو کرده و به توافقی رسیده اند که حتی تا دو سال پیش هم دور از دسترس تصور می شد. گفتگوی «جان کری» وزیر امور خارجه آمریکا با همتای ایرانیش «محمد جواد ظریف» از بابت اینکه فشرده ترین و طولانی ترین مذاکراتی بوده که وی تا کنون با وزیر امور خارجه یک کشور دیگر داشته است برای خودش یک رکورد تاریخی محسوب می شود. اگر از این نقطه نظر به قضیه نگاه شود و با توجه به تفاهمی که تا به این لحظه حاصل شده است، ما باید به دولت ایران و تیم مذاکره کننده آن برای تلاش خستگی ناپذیرشان تبریک بگوییم و امیدوار باشیم که این تلاش ها تا دستیابی دو طرف به توافق جامع ادامه پیدا کند.
ایران و ۱+۵ تا چه حد در دستیابی به خواسته های دلخواه خود که بر آنها تأکید داشتند موفق بوده اند؟
به طور معمول در جریان مذاکرات هیچ یک از طرفین به همه خواسته های خود نمی رسند. مذاکرات بر پایه اصل داد و ستد (کوتاه آمدن طرفین) استوار است و نیازمند مصالحه است. این به آن معنا است که توقعات دو طرف در ابتدا زیاد است اما درعین حال، هر دو می دانند که رسیدن به حداکثر خواسته هایشان ممکن نیست. در واقع، مذاکره زمانی نتیجه بخش است که در آن هر یک از طرفین به حداقل خواسته های خود برسد و در عین حال خطوط قرمز طرف مقابل نیز شکسته نشود.
برخی از بیانیه لوزان انتقاد کرده و آن را نشانه ای از مماشات تلقی کردند. این نشان از این دارد که برخی بر ایده آل گرایی تأکید دارند و قائل به رویکرد رئالیستی در این خصوص نیستند. در رویکرد رئالیستی نمی توان بر خواسته های محض تأکید داشت.
اصولا پیش از هر انتخابات ملی، بسیاری از کاندیداها شعارهایی مبنی بر لزوم بهبود سطح زندگی مردم، ریشه کن شدن فقر، اشتغال زایی و غیره سر می دهند. البته همه اینها ایده های خوبی هستند. اما پس از معلوم شدن نتیجه انتخابات، نامزد منتخب در مواجهه با واقعیت به این درک نائل می شود که انتقاد کردن همیشه آسانتر از ارائه پیشنهادات سازنده است و اینکه اگرچه ایده آل گرایی به ظاهر زیباست اما نمی توان سطح توقعات خود را بر پایه امید و آرمان گرایی بنا کرد.
رویکرد ایده آل گرایی در طرف آمریکایی در خصوص موضوع هسته ای ایران در چه زمینه هایی نمود عینی دارد و چه توقعاتی دارد؟
افراط گرایان آمریکایی که اغلب تحت تاثیر اسرائیل هستند همواره بر این نکته تاکید می کنند که دولت تهران قابل اعتماد نیست و اینکه ایران هیچ گونه غنی سازی نباید داشته باشد. خواست آنها لغو کامل فعالیت های هسته ای ایران، برچیدن سانتریفیوژها، ارسال اورانیوم غنی شده به یک کشور خارجی و خرید سوخت راکتور هسته ای بوشهر و یا هر راکتور دیگری -که در آینده خواهد ساخت- از خارج از ایران است. افراط گرایان آمریکایی حتی خواهان مطرح کردن امکان لغو برنامه موشکی ایران نیز بوده اند.
قطعا، بیانیه لوزان تا آنجا پیش نرفته که حداکثر خواسته های هر یک از طرفین را برآورده کند. واقعیت آن است که در دنیای ایده آل، ایران باید از حق تصمیم گیری درباره ابعاد فعالیت های هسته ای خود برخوردار باشد و اصولا هیچ تحریمی هم نباید بر آن تحمیل شود. اما در دنیای واقعی شاهد آن هستیم که نه تنها ایالات متحده آمریکا تحریم های خود را بر ایران تحمیل کرد بلکه اتحادیه اروپا نیز اقدام مشابهی انجام داد. در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد برده شد و در آنجا طبق فصل هفت منشور سازمان ملل به عنوان تهدیدی برای امنیت و صلح جامعه جهانی تلقی شد. در آن زمان، حتی کشورهایی نظیر چین و روسیه هم که گمان می رود مناسبات دوستانه ای با تهران داشته باشند، قطعنامه سازمان ملل علیه ایران را پذیرفته و تحریم های سختی را متوجه این کشور نمودند.
با نگاه کردن به این قضیه از یک زاویه منطقی مشخص می شود که اگرچه در تفاهم لوزان هیچ یک از دو طرف ایرانی و آمریکایی به خواسته های خود نرسیدند، تفاهم حاصل شده می تواند به منزله یک دستاورد بزرگ برای دولت های تهران و واشنگتن و همچنین واقع گرایان و میانه روهای دو کشور محسوب شود.
به هر حال، ایران غرب را به پذیرش حق خود برای غنی سازی در داخل کشور وا داشت و در مقابل، غرب هم این ضمانت را دریافت کرد که ایران دیگر قادر به تولید سلاح هسته ای نخواهد بود.
چرا «فکت شیت» های ارائه شده از سوی آمریکا و فرانسه با سخنان ارائه شده از سوی مقامات ایران تا به این حد متمایز است؟
از آنجا که بیانیه لوزان به منزله توافق نهایی نیست و تنها حکم چارچوب توافق آتی را ایفا می کند، طرفین مذاکره فقط امیدها و انتظارات خود را از توافق نهایی در قالب فکت شیت های ارائه شده بیان می کنند. به عقیده من، تنها بیانیه ای که در این میان از ارزش و اعتبار برخوردار است، بیانیه مشترکی است که از سوی محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران و «فدریکا موگرینی» مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپا قرائت شد. اما باید گفت که در واقع این بیانیه از سوی کشورهای عضو ۱+۵ هم قرائت شده است چرا که خانم موگرینی نماینده و سخنگوی این گروه است. بنابراین می توان گفت بیانیه ای که از سوی خانم موگرینی ارائه شد تنها نوشته معتبر در باب مذاکرات هسته ای با ایران است.
ما نباید تفاوت های موجود میان فکت شیت های ارائه شده را خیلی جدی بگیریم چرا که هنوز باید بر روی جزئیات کار شود. تفاوت موجود بین فکت شیت ها بیشتر ناشی از اختلاف در نحوه تفسیر است تا اختلاف در باب واقعیت. این تفاوت ها از عدم اعتماد طرفین به یکدیگر ناشی می شود. لذا، وقتی طرفین شروع به اعتمادسازی کنند اختلافاتشان نیز به تدریج کمتر می شود.
عمده این اختلافات چیستند؟
می توان گفت که مهمترین تشابهات و اختلافات موجود بین طرفین به شرح ذیل است:
ایران از حق ادامه غنی سازی برخوردار شد. اما، تعداد سانتریفیوژهای این کشور باید از حدود ۱۹ هزار عدد به ۵ هزار و ۶۰ عدد آن هم از نوعIR-۱ کاهش یابد. آقای ظریف درست می گوید که ایران می تواند از سانتریفیوژهای نوع IR-۲, IR-۳ IR-۴ و غیره هم استفاده کند. البته استفاده از سانتریفیوژهای دیگر تنها برای مقاصد تحقیقی جایز است و نه برای غنی سازی اورانیوم.
از طرفی، برخی از مردم به اختلاف درباره طول مدت اعمال محدودیت بر برنامه غنی سازی ایران هم اشاره کرده اند. ایران می گوید که این محدودیت ها برای ۱۰ سال به طول می انجامد حال آنکه آمریکایی ها می گویند که برخی از محدودیت ها بیش از ده سال به طول می انجامد. با این حال، حتی در این خصوص هم اختلافات چندان بزرگ نیستند. در فکت شیت آمریکایی مانند نمونه ایرانی آن آمده است که ۵ هزار و ۶۰ سانتریفیوژ برای ۱۰ سال به کار غنی سازی اورانیوم ادامه می دهند و این به آن معنا است که پس از ۱۰ سال، ایران می تواند شمار سانتریفیوژها و در نتیجه تولید اوارنیوم غنی شده خود را افزایش دهد. در عین حال، فکت شیت آمریکایی این نکته را هم اضافه می کند که ایران موافقت کرده تا حداقل برای ۱۵ سال سطح غنی سازی اورانیوم خود را از ۳.۶۷ درصد بیشتر نکند چرا که ایران قرار است تنها سوخت مورد نیاز برای راکتور هسته ایش را تامین کند و درصد غنی سازی این سوخت هم از ۳.۶۷ درصد بالاتر نمی رود. بنابراین، طول دوره اعمال محدودیت ها از هیچ اهمیتی برخوردار نیست.
در هر دو فکت شیت آمریکایی و ایرانی آمده است که در سایت زیرزمینی فوردو غنی سازی اورانیوم دیگر انجام نخواهد شد. نسخه آمریکایی می گوید «ایران موافقت کرده است که تا ۱۵ سال تحقیقات و فعالیت های مرتبط با غنی سازی اورانیوم را در سایت فوردو انجام ندهد.» حال آنکه، ایران می گوید ایران قرار است از سایت فوردو برای انجام تحقیقات و تکمیل دانش هسته ای خود استفاده کند. این مشکل هم به عقیده من لاینحل نیست. موضوع به این بستگی دارد که قرار است چه نوع تحقیق یا فعالیت تکمیلی در سایت فوردو پیگیری شود. به نظر من اگر منظور از این تحقیقات اهداف پزشکی باشد، آمریکایی ها با آن مخالفتی نخواهند داشت. همه آنچه که طرف آمریکایی می گوید این است که نباید هیچ گونه مواد شکاف پذیری در سایت فوردو وجود داشته باشد.
در رابطه با راکتور آب سنگین اراک هم باید بگویم که هر دو کشور ایران و آمریکا موافق هستند که راکتور آب سنگین اراک بازطراحی شود تا قابلیت تولید پلوتونیوم به کار رفته در تسلیحات هسته ای را از دست بدهد. بنابراین، این راکتور بسته نخواهد شد و تنها اتفاقی که می افتد آن است که نحوه غنی سازی تغییر کرده و به گونه ای بروز رسانی می شود که قابلیت تولید پلوتونیوم تسلیحاتی از دست برود و ایران هم همواره تاکید کرده است که تمایلی به ساخت سلاح هسته ای ندارد.
اختلاف دیگری که باقی می ماند سرنوشت ذخایر اورانیوم غنی شده ایران است. هر دو فکت شیت ایرانی و آمریکایی درباره آنکه دقیقا چه سرنوشتی در انتظار آنهاست مبهم سخن گفته اند و این نکته ای است که بعدا باید به روشنی حل و فصل شود.
بنابراین، علیرغم اختلافات ظاهری که منتقدین آمریکایی و ایرانی در حد توان خود درباره آن مبالغه کرده اند، محتوی اصلی هر دو بیانیه تا حد زیادی مشابه است و تنها موردی که باقی می ماند این است که بعدا درباره آنها شفاف سازی شود.
گفتگو: جواد حیران نیا-مریم خرمائی
نظر شما