به گزارش خبرگزاری مهر، مقاله «وبلن و مصرف متظاهرانه» نوشته شایسته مدنی است که در سایت انسان شناسی و فرهنگ منتشر شده است شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم.
آیا افراد برای ارضای نیازها و تمایلات فردیشان مصرف میکنند؟ این دیدگاه عموماً از طرف اقتصاددانان دفاع میشود و تورشتاین وبلن در اواخر قرن نوزدهم، برخلاف آن، دیدگاه دیگری را مطرح کرد. او در نظریهاش با نام «نظریه طبقه تنآسا» (۱۸۹۸)، جامعهای را به تصویر میکشد که سرچشمههای اصلی مصرف در آن، تظاهر و تقلید است که در بالای آن، طبقه مالکان قرار دارد، طبقهای عقیم که از کار کردن دیگران لذت میبرد و ناز و نعمت خودش را به وسیله مصرف نمایش میدهد، این نمایش از طریق جواهرات و لباسهای گرانقیمت و آخرین مُد و یا توسط سبک زندگی و تفریحاتی همچون مسافرت، کلاس زبان و یا اسبسواری نشان داده میشود.
نقطه عطف کار وبلن، کالبد شکافی انتقادی آیینهای اقتصادی کلاسیک در پرتو استدلال تکاملی و جامعهشناختی بود. او با این برداشت اقتصاددانان کلاسیک مخالف بود که قوانین اقتصادی آنها مفاهیم عامِ فارغ از زماناند و در عوض معتقد بود که رفتار اقتصادی انسانها را مانند هرگونه فعالیت انسانی دیگر، باید بر حسب زمینه و بستر اجتماعی این رفتار، مورد تحلیل قرار دارد. او سپس استنتاج رفتار اقتصادی از گرایشهای فایدهجویانه و لذتجویانه نوعی بشر مخالفت کرد. او چنین استدلال میکرد که مقولات اقتصاددانان کلاسیک را تنها میتوان در مقتضیات خاص تاریخی و در زمینههای بسیار محدودی به کار بست. از این روی، رفتار اقتصادی مردم ابتدایی را نمیتوان بر حسب مفاهیم ریکاردویی دریافت. وبلن به زبانی ریشخندآمیز نوشته بود که «در مورد یک دسته از مردم ساکن جزایر آلوتی که در میان خزهها و خس و خاشاکهای ساحل دریا، با سیخکها و وردهای خاص در جستجوی نرمتنان خوراکیاند، از نظر طبقهبندی علمی نمیتوان گفت که آنها بر حسب مفهوم توازن اجاره، دستمزد و سود، یک ضیافت لذتجویانه برپا داشتهاند».
او به زبانی نیشدار چنین استدلال میکرد: «مفهوم انسان لذتجو به انسانی تعلق دارد که کمیت لذتها و دردها را به دقت محاسبه کند و بر اثر فشار محرکهای خارجی، مانند یک گلوبول هموژن شادیخواه از قطب درد به قطب لذت نوسان داشته باشد. یک چنین انسانی نه سابقه دارد و نه لاحقه و یک تافته جدا بافته است که در یک فضای عنصری قائم به ذات، بر دور محور روحی خویش میگردد. انسان لذتجوی همان جنباننده نخستین نیست و در فراگرد زندگی جایی ندارد».
برخلاف اقتصاد مهجوری که توجهش تنها بر قوانین فراتاریخی و محاسبات فایدهگرایانه یا لذتجویانه متمرکز است، وبلن بر اقتصاد جدیدی تأکید داشت که خصلتی تاریخی و یا به اصطلاح خودش، ماهیتی تکاملی دارد و بر یک مفهوم فعال انسان مبتنی است. «در خصلت انسان است که کاری انجام دهد، او انبانی از امیالی که باید ارضاء شوند نیست، بلکه ساختار منسجمی از گرایشها و عادتها است که در یک فعالیت تکاملی متحقق و متجلی میشود». تاریخ زندگی اقتصادی یک فرد، فراگرد فزایندهای از تطبیق وسایل با هدفها است. آنچه که در مورد یک فرد صادق است، در مورد اجتماع نیز مصداق دارد. اجتماع نیز پیوسته در فراگرد فعالانه تطبیق وسایل اقتصادی با هدفها، درگیر است.
وبلن به سبک اسپنسر و داروین، تکامل نوع بشر را به عنوان فراگرد تطبیقی گزینشی با محیط، در نظر میگرفت. بر خلاف ادعاهای هگلیان و مارکسیستها، به نظر او، تکامل تاریخی هیچ هدفی را دنبال نمیکند، بلکه این تکامل، یک طرح علیت فزاینده و کوری را شامل میشود که در آن نه روندی وجود دارد و نه نقطه پایان و تکمیلی.
وبلن چنین استدلال میکرد که تکامل بشری بیشتر از هر چیز، شامل اختراع و کاربرد تکنولوژی کارآتر است. فراگرد دگرگونی فزاینده را باید بر حسب تداوم دگرگونی در روشهای انجام کارها در نظر گرفت، یعنی روشهای پرداختن به وسایل مادی حیات. از این روی است که وضعیت فنون صنعتی، سرانجام، وضعیت تطبیق انسان با محیط طبیعیاش را تعیین کرده است. از این گذشته، تکنولوژی، چگونگی سازگاری انسان با محیط اجتماعیاش را نیز معین کرده است.
وبلن معتقد بود که پایگاه فرد در پهنه فنی و اقتصادی، بینش و عادات فکریاش را تعیین میکند. به همین سان، عادات و رسوم و شیوههای عملکرد اندیشیدن، در چهارچوب اجتماعهایی رشد میکنند که انسانها در نبرد برای فراچنگ آوردن معاششان از طبیعت، به درون آنها کشیده میشوند. با گذشت زمان، این عادات و رسوم در قالبهای نهادی متبلور میشوند، یعنی همان قالبهایی که اجتماعهای انسانی میکوشند تا اعضایشان را در آنها جای دهند. نهادها خوشههایی از عادات و رسوماند که اجتماع تصویبشان کرده است.
وبلن روند تکامل اجتماعی را به دو مرحله گسترده تقسیم میکند: زندگی توحش پیش از تاریخ و جامعه یغماگری. او به رشد بسیار کُند و حلزونوار تکنولوژی در جامعه وحشی شکارورز و گردآورنده خوراک اشاره کرده و توضیح میدهد که در پایان این دوره است که اضافه تولید اقتصادی کمکم واقعیت پیدا میکند ولی در جامعه کشاورزی این مازاد تولید به طور محسوسی رو به فزونی میگذارد و پس از آن با رشد مالکیت، طبقات اجتماعی، دولت و جنگ شکل تازهای به خود میگیرد. وبلن جامعه یغماگری یا دوران تاریخی را به دو بخش جداگانه تقسیم میکند: دوره بربریت که در آن قدرت مسلط به طور عمده در دست کارگزاران نظامی و مذهبی است؛ و دوره پولمداری، یعنی دوران پس از قرون میانه و شکلگیری نظام سرمایهداری. او جامعه پولمداری را به دو دوره تقسیم میکند: دوره صنعتگری و دورهی ماشینی. در تمام این مراحل، وبلن بر طبیعت تمایل به ضایع کردن در نهادهای مالی قدرتهای مسلط و گرایش آنها به سوی بحران و سپس تحول، تاکید می کند.
زمانی که وبلن به تحلیل و کالبدشکافی عادات فکری و شیوههای رفتار حاکم بر روابط کنشگران اجتماعی میپردازد، ارزش کارش از هر زمان دیگری بیشتر نمایان میشود. او در مورد سرچشمههای اجتماعی رقابت در امور بشری، نظریه پیچیدهای را مطرح ساخته بود. وبلن می گفت که حرمت نفس، همان بازتاب حرمتی است که دیگران برای انسان قائل میشوند. در نتیجه، اگر شخص به خاطر عدم توفیق در کوششهای رقابتآمیز مورد پسند جامعه، چنین حرمتی را به دست نیاورد، از فقدان حرمت نفس رنج خواهد برد. پس انگیزه تلاش وقفهناپذیر در یک فرهنگ رقابتآمیز در هراس از دست دادن حرمت نفس ریشه دارد.
کار وبلن زمانی به اوج میرسد که به تحلیل وسایلی دست مییازد که انسانها با آن وسایل میکوشند تا پایگاه والایشان را در تلاش مدام برای کسب مزایای هرچه بیشتر، به گونهای نمادی تعیین کنند.
به نظر وبلن، مصرف چشمگیر، تنآسائی چشمگیر و نمایش چشمگیر نمادهای بلندپایگی، وسایلی هستند که انسانها با آنها میکوشند تا در چشم همسایگانشان برتر جلوه کنند و در ضمن برای خودشان نیز ارزش بیشتری قائل شوند. «آداب و شیوههای زندگی اشرافمنشانه با ضابطه تنآسانی و مصرف چشمگیر سازگاری دارند، مصرف چشمگیر کالاهای گرانقیمت، وسیله کسب آبرومندی برای نجیبزادگان تنآسان است.
در عصر اشراف سالاری، یعنی همان عصر بربریت، این سبکهای اتلافآمیز نمایش و چشم و همچشمی، منحصر بودند به طبقه تنآسان واقع در هرم اجتماعی. اما وبلن بر این نظر بود که آن نمایشها اکنون سراسر ساختار اجتماعی را فراگرفتهاند. هر طبقهای تا آنجا که میتواند، سبک زندگی طبقه بالاتر از خودش را سرمشق نزاکت قرار میدهد و با همه توانش میکوشد تا برابر این سرمشق زندگی کند. «سرلوحه آبرومندی» کل جامعه، باید خود را با مقتضیات اقتصادی و سنتهای طبقات متفاوت تطبیق دهد، اما به هر روی، در سراسر جامعه کمابیش رواج دارد. این سرلوحه آبرومندی گرچه از طبقه تنآسا سرچشمه میگیرد، اما ویژگی فرهنگ کلی جامعه و سبکهای زندگی خاص آن را تعیین میکند.
وبلن، نگاهی عیبجویانه به جهان داشت که در آن اساس شهرت یک کالا در جامعه، در قدرت مالی افراد نهفته است. به بیانی دیگر، اعتبار یک کالا در نسبت مستقیم با ثروت فرد دارد، حتی این اعتبار بیشتر است وقتی ثروت به پول حاصل از کار آلوده نشده باشد. به همین دلیل، ثروت به ارث رسیده به وضوح گیرایی بیشتری دارد تا میلیونها راهی که از طریق کار پول بدست میآید. به نظر وبلن دو راه ممکن برای نشان دادن وجه نقد وجود دارد: فراغت خودنمایانه و مصرف خودنمایانه که مصرف خودنمایانه موقعیتی است که در شهرهای بزرگ ممکن است، جایی که گمینشافت که در آن هرکسی دیگری را میشناسد، با گزلشافت که در آن کسی دیگری را نمیشناسد، جایگزین شده است. مصرف خودنمایانه کالاها شیوه مناسبی برای ارائه ثروت به دیگران است.
منابع:
لوییس کوزر، (۱۳۸۳)، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات علمی
وبلن، تورستین (۱۳۸۶)، نظریه طبقه تنآسا، ترجمه فرهنگ ارشاد، نشرنی
Science humaine, ۲۰۱۱
کوریگان، پیتر (۱۹۹۷)، درآمدی بر جامعهشناسی مصرف، انتشارات سیج
نظر شما