به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، رئاليسم از تاريخ ديپلماسي قرن 19 اروپا سرچشمه مي گيرد. از نظر رئاليستها سياست بين الملل درام بزرگي است كه طي آن سياستمداران منطقي ، مبارزات و انتخابهاي سختي را براي سلطه بر ديگران در پيش مي گيرند. رئاليستها معتقد به وجود هرج و مرج در روابط بين الملل هستند كه در آن دولتها مبارزه بي امان و بي وقفه اي را ادامه مي دهند و هر دولتي دشمن بالقوه اي براي ديگردولتها به حساب مي آيد. مي توان گفت كه رئاليسم به دشمن بيش از دوست نياز دارد. آنها معتقدند چون كليه دولتها داراي برداشت منطقي هستند پس آنها از برخورد با بدترين وضعيت اجتناب مي ورزند، پس از طريق تعقيب ديپلماسي هوشمندانه مي توان در جهت تحقق هدفها و تأمين منافع ملي گام برداشت. در مكتب رئاليسم قهرمان بزرگ هميشه يك ديپلمات موفق است. به علت محافظه كارانه بودن رئاليسم آنهايي كه مخالف انقلاب دائمي و يا طرفدار حفظ وضع موجود هستند از آن استقبال مي كنند.
رئاليسم به علت تأكيد بر نوعي اعتدال و انعطاف پذيري ، سازش و مصالحه را شيوه اي منطقي و هوشمندانه براي برخورد با مشكلات در جهان هرج و مرج گونه مي داند و به منظور استفاده بيشتر از زور در روابط بين الملل بهره گيري محدود ولي سريع از آن را جايز و ضروري مي شمارد. رئاليسم به دگرگوني اعتقاد ندارد و گذشته را چراغ راه آينده مي پندارد واين بعد محافظه كاري نوعي حالت انفعالي به دستگاههاي تنظيم كننده سياست خارجي مي دهد وبه ترغيب سياستهاي فزاينده بوروكراتيك مي انجامد.
به گزارش گروه دين و انديشه "مهر"، نكته قابل توجه ديگر اين است كه آنها ميان سياست داخلي و خارجي جدايي قائل هستند در صورتي كه در دنياي امروز با توجه به وابستگي متقابل ميان بازيگران رسمي حكومتي و غير حكومتي اين جدايي از بين رفته است. همچنين بر خلاف نظر رئاليستها به دليل تنوع ساختاري جوامع و پيچيدگيهاي امنيتي ، اقتصادي و غيره وزارت امور خارجه تنها متولي سياستگذاري خارجي نيست.
جاذبه مكتب رئاليسم گمراه كننده است زيرا مفروضات اصلي اين مكتب را رفتار دولتهايي با اقتدار وحاكميت تام تشكيل مي دهند در صورتي كه شرايط كنوني دنيا اين گونه نيست. همچنين اين مكتب به دليل اينكه بر سلطه بر حق قدرتهاي بزرگ و استقلال سياست خارجي آنها صحه مي گذارد مورد انتقاد شديد قرار گرفته است.
موضوع محوري ديگري كه رئاليسم بر آن تأكيد كرد، مسئله امنيت سياست است در صورتي كه در شرايط جديد دولتها بايد براي حفظ امنيت خويش به فكر حفظ امنيت ديگران باشند و امنيت هر بازيگر در گرو امنيت ديگر بازيگران است. جدايي و تمايز ميان سياستهاي داخلي و خارجي از بين رفته است و موازنه ميان سياستهاي " سخت " و " نرم" به سود سياستهاي نرم تغيير كرده است. يعني به جاي تأكيد بر مسائل سياسي و نظامي و امنيتي در شكل كلاسيك آن، بيشتر به جنبه هاي اقتصادي ، اجتماعي و رفاهي عنايت مي شود و ميزان كنترلي كه هر دولت در حوزه هاي داخلي وبين الملل اعمال مي كند به طور نسبي كاهش مي يابد.
در روند ايجاد تحولات و تغييرات در عرصه بين الملل كه ناشي از پويايي است رئاليسم بايد از الگوهاي ساختار نظام داخلي بهره گيرد و بسياري از رفتارهاي بين الملل را به مثابه رفتارهاي داخلي ارزيابي كند. بحرانهاي بزرگ اواخر قرن 20 نظير افزايش جمعيت، مشكلات زيست محيطي، گرسنگي و غيره كليه بازيگران را به سوي نوعي همكاري سوق مي دهد كه البته اين روند عملاً جايي در مكتب رئاليسم نداشته اند.
نظر شما