پیام‌نما

فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ * * * پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست. * * * پايدارى كن آن‌چنان ‌كه خدا / داد فرمان ترا و تائب را

۱۵ آذر ۱۳۸۴، ۱۴:۰۰

گروه دين و انديشه "مهر"، بررسي مي كند

انقلاب از نگاه انديشه سياسي

انقلاب از نگاه انديشه سياسي

خبرگزاري "مهر"، گروه دين و انديشه: بحث از علل و فرآيند انقلابها يكي از مباحث مهم اجتماعي - سياسي است و به همين جهت چه در علوم اجتماعي و چه در علوم سياسي و روابط بين الملل اين بحث بسي مورد توجه است. در اين مقال سعي شده از منظر انديشه سياسي، نظري به اين مفهوم افكنده شود.

به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، انقلاب از مفاهيم قديمي نظريه اجتماعي است. نظريه پردازان سياسي از گذشته، شديداً به مسائل انقلاب، تلاش براي براندازي همراه با خشونت حكومتها و پيامدها و تأثيرات انقلابها علاقمند بوده اند. دانشمندان علوم سياسي معمولاً هيجانهاي انقلابي در هر كشور را به اختلاف ميان نيازهاي واقعي مردم و وضعيت جاري شان مرتبط مي سازند؛ اختلاف و فاصله اي كه يك عدم قبول و اختلاف نظر سياسي عميق و ريشه داري را بر سر مباني صحيح سازمان جامعه موجب مي شود. بحران طولاني مدت و البته شديد در يك يا چند نظام سنتي طبقه بندي جامعه سياسي از قبيل قدرت و مذهب و غيره مي تواند به انقلابي منجر شود كه در برگيرنده يك اقدامي هدفمند و تحت رهبري نخبگان سياسي و بعد ابزاري براي منسوخ ساختن يا بازسازي يكي يا چند تا از همين نظام هاي مذكور، از طريق توسل به خشونت و در نهايت تغيير قدرت سياسي است.

انقلاب كردن در اصل يك آرمان طلبي است اما نه مانند آرمان شهر جويان كهن كه دولتها و شرايط آرماني خود را در منطقه جغرافيايي غير قابل دسترسي جستجو مي كردند؛ يعني همان ناكجاآباد كه هيچ وقت حالت ملموس و واقعي پيدا نمي كرد. در دوران جديد، انقلابها حالتهاي گوناگوني دارند اما جوهره اصلي آنها، همان تحمل سختي مبارزه و دگرگوني عميق ارزشها و ساختارها است.

انقلابها هنگامي به وجود مي آيند كه جامعه از لحاظ قدرت سياسي و نوع توزيع آن، ارزشهاي مذهبي و سنتي، طبقات اجتماعي و اقتصادي، قدرت اقتصادي و ديگر موارد از قبيل مسائل جايگاه نخبگان و كارآمدي آنها دچار اختلاف و تنش شوند. هنگامي كه نخبگان سياسي يا اجتماعي و مذهبي يك جامعه رهبري اين اختلافات را بر ضد نخبگان ابزاري و به نوعي حاكم بر عهده بگيرند انقلاب سازمان مي يابد و اين باعث مي شود كه حركت و هيجاني هدفمند باعث جابجايي قدرت شود و يك نظام ارزش جديد و متفاوت رخ نمايد.

در شرايط انقلابي، تبليغات، اجتماع نخبگان سياسي و روشنفكران، تقاضاي اصلاحات و تحول خواهي از امور ضروري اند. نقطه عطف هر جريان انقلابي هنگامي است كه ابزارهاي كنترل اجتماعي و بويژه پليس و ارتش، از هم متلاشي شده و با وفاداري خويش را به عناصر ناراضي و انقلابي اعلام نمايند و حكومت موجود شايستگي و قدرت به كارگيري اين نيروها را نداشته باشد.

 انقلابها اصولاً از يكسري محروميتها آغاز مي شوند. البته مهمترين اين محروميتها، محروميت اقتصادي است يعني اختلاف ميان انتظار اقتصادي آنها و تواناييها و امكانات اقتصادي محيط زندگي آنها، اما بايد گفت كه محروميت مي تواند به صورت تلفيقي از انو اع مختلف محروميت شامل محروميت اقتصادي، روانشناختي ، اجتماعي و سياسي قابل تصور باشد.

به گزارش "مهر"، اگر بخواهيم در يك سطح  تاريخي انقلابها را بررسي كنيم بايد بگوييم كه تا قبل از انقلاب فرانسه طغيان عليه حكام معمولاً به معناي چيزي بيش از تغيير افراد در حكومتها نبود و بندرت شكل حمله بر نظام سياسي مستقر را به خود مي گرفت. در انقلابهاي جديد و بويژه با توجه به استعمار، روح آزادي و رهايي از نظامهاي كهن و استعماري در ملتها باعث انقلابهاي متعددي شد. در خيلي از اين كشورها اين انقلابها به گونه اي بوده است كه انگار، تاريخ اين كشورها ناگهان از نو آغاز شده است و داستان و روايتي سياسي، اقتصادي اجتماعي و مذهبي و البته كاملاً نو كه هيچ گاه قبلا گفته يا دانسته نشده، آغاز شده است. در اين انقلابها الگويي كاملاً متفاوت و اصلاح شده از روابط انساني و ساختار اجتماعي و اقتصادي شكل گرفته است. انقلابهاي كشورهايي مانند الجزاير بر ضد فرانسه، انقلاب بلژيكي - كمونيستي روسيه و تشكيل اتحاد شوروي، انقلاب چين از انقلابهاي معروف قرن 20 هستند.

در مورد انقلابها بايد گفت كه بر اساس بنياد اصلي فكري آنها هر كدام به يك ويژگي خاص شناخته مي شوند. مثلاً انقلاب 1917 روسيه به دليل ايجاد يك نظام سوسياليستي بر پايه انديشه هاي ماركس شناخته مي شود اما در مورد انقلاب اسلامي ايران در سال 1979 شرايط كاملاً متفاوت است چرا كه هم هدف و هم ساختار و پيامدها و شرايط پيش آمده پس از آن با هيچ كدام از انقلابهاي جديد همخواني ندارد. انقلاب اسلامي ايران يك تحول همه جانبه بر پايه مذهب و به رهبري نخبگان ديني بود كه به نوعي مخالف خيلي از انقلابهاي مادي گرايي عصر حاضر بوده است. انقلاب اسلامي ايران هم در جامعه ايران ساختارها را در هم شكست و هم ساختار تحولات اجتماعي و انقلابي جهان را در هم شكست، انقلاب اسلامي ايران يك انقلاب معنويي بود كه به دنبال هويت يابي و معنايابي متفاوتي در جهان بود. بدين خاطر است كه تأثير شگرف و متفاوتي در صحنه جهان گذاشته است. انقلاب 57 اوج گرفتن گفتماني ديني - مذهبي بود كه فراگفتمان استبدادي 2500 ساله را به زير كشانيد و روايتهاي خود را غالب كرد. روايتهايي كه در تمام بنيادهاي فكري و اجتماعي رسوخ كردند، به فرا روايت تبديل شدند و سير و جهت جديدي به تاريخ سياسي ايران دادند.

کد خبر 261957

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha