به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، اصطلاح Elite به معناي نخبه گروههايي از افراد جامعه كه از منزلت و جايگاه يا مقام سياسي، اجتماعي و يا روحاني ويژه اي برخوردارند است. نخبگان از نظر سلسله مراتب اجتماعي از بالاترين جايگاه در جامعه بهره مندند. نخبگان ابزاري رهبران سياسي جامعه هستند و نخبگان فكري به عنوان هدايتگران جامعه به شمار مي آيند.
نخبگان به دو گروه كه همان فكري و ابزاري يا حاكم و غير حاكم است تقسيم مي شوند. البته در جامعه شناسي غالباً نخبگان به گروههايي گفته مي شوند كه كيفيت كاركرد گرايانه ويژه اي را داشته باشند. اين امر البته بدون توجه به ابعاد اخلاقي و سياسي مسئله است اما در علم سياست امروز، آنچه در مورد نخبگان مطرح است ساختار و عملكرد نيروهاي قدرتمند سياسي حاكم است.
پيشرفت و ترقي يا عقب ماندگي هر كشوري به نخبگان سياسي آن وابسته است، اما در كشورهاي در حال توسعه، چون در خيلي از موارد روند شكل گيري نخبگان بر اساس يك ساختار قانوني نيست اصولاً نخبگان از ساختاري تاريخي، قبيله اي و سنتي نشأت مي گيرند. لذا در ابتدا بايد ارزشها و نهادهاي سنتي اصلاح شود، سپس جهت ورود نيروهاي فعال جامعه بر اساس هوش، ذكاوت، تجربه و شايستگي اقدام شود. توسعه بويژه توسعه هماهنگ و متوازن در يك ساختار مشاركتي آن هم با نهادينگي سياسي و اجتماعي اتفاق مي افتد اما كاركرد مؤثر نخبگان به عوامل و متغيرهايي متعددي چون: فرهنگ، ساختار طبقاتي، ثروت، نظام سياسي داخلي و همچنين نظام بين المللي وابسته است، در هر صورت، اين امر انكار ناپذير است كه اين نخبگان هستند كه به مثابه اقليتي قدرتمند مي توانند با استفاده از منابع مادي و معنوي و بهره بردن از فرصت، روند جامعه به سوي توسعه را هموار مي سازند.
البته نخبگان باتوجه تعريفي كه از آنها مي شوند در يك جامعه شامل هنرمندان، قهرمانان ورزشي، شاعران، دانشمندان و ساير چهره هاي شاخص در ابعاد گوناگون جامعه هستند اما آن چيزي كه ما مطرح مي كنيم كساني هستند كه در عرصه قدرت و دولت فعاليت مي كنند؛ كساني كه با توجه به مقام خود براي كشور برنامه ريزي مي كنند آنهم در عاليترين سطوح مديريت. در حقيقت نخبگان سياسي بخش اصلي قدرت هستند البته قدرتي كه در درون نظام سياسي اعمال مي شود. هميشه اختلافي بين توزيع قدرت بر حسب نهادها و ساختارهاي رسمي حكومت با توزيع واقعي آن وجود دارد و شناسايي اين اختلاف توزيع براي تحليل درست نقش نخبگان رسمي قدرت ضروري است.
چون حوزه سياست و بويژه در امور بين المللي يك امر كاملاً تخصصي است، پيچيده ترين انديشه ها، رويكردها و سياستها در حوزه سياست وجود دارند لذا بايد نخبگان از طريق يك روند كاملاً تخصصي شايسته سالاري وارد عرصه قدرت شوند. همچنين ساختار حزبي و پرورش نخبه سياسي آن هم به صورت تكاملي بايد در جامعه شكل بگيرد تا اشخاص بتوانند در يك فرآيند تجربي به آن رشد و پختگي سياسي برسند تا آمادگي درك و تحليل درست امور پيچيده سياسي را بيابند.
به گزارش "مهر"، نخبگان الگوي رفتارسازي در جامعه نيز هستند يعني اينكه توده مردم از نخبگان نكات رفتاري، اخلاقي و كاري را ياد مي گيرند. بدين جهت زماني كه رفتار و شخصيت و چهره اين نخبگان منطقي، عقلاني، سازمان يافته، منظم ، متعادل و زيبا باشد مي توانند بهترين عامل رشد هنجارهاي صحيح و هماهنگ با توسعه و رشد باشند و البته عدم گسيختگي نخبگان الگو ساز نيز بسيار مهم است.
يكي از مهمترين بنيادهاي توسعه داشتن انسانهايي با رفتار عقلاني و هماهنگ با رشد است؛ يعني انسانهايي كه خوب فكر مي كنند، بهتر عمل مي كنند، منظمند، وقت شناس هستند و دهها خصوصيت ديگر رفتاري متناسب با توسعه را دارا هستند و چون در جامعه بهترين الگوسازان دولتها هستند پس داشتن دولتمرداني الگوساز بهترين نوع تزريق الگو به جامعه است.
اما در جامعه ايران قبل از انقلاب آنچه در مورد نخبگان مطرح بود يك ساختار قبيله اي و خانوادگي به حساب مي آمد كه آن هم بر محوريت يك شخص يعني شاه صورت مي گرفت. اصولاً انتظار الگو بردن نخبگان در قبل از انقلاب وجود نداشت چرا كه خود دولتمردان از نالايق ترين افراد سياسي كشور بودند گرچه دولتمرداني شاخص همچون اميركبير، مصدق و يا حتي ميرزا حسين خان قزويني، ميرزا علي خان امين الدوله نيز وجود داشتند كه حركات مثبتي در تاريخ انجام داده اند اما بعد از انقلاب دولتمردان اصولاً از ساختاري مردمي و رشد يافته اند و دولتمردان در اغلب موارد خود انسانهايي بوده اند كه مراحل رشد آنها با قبل از انقلاب كاملاً متفاوت بوده است و كساني بوده اند كه مي توان از آنها انتظار الگوسازي داشت.
نظر شما