بخش عمده اي از داستان ها به تبعيت از ادبيات موسوم به اقليم گرا يا روستايي ، توصيف گر محيط ، جنس و طبقه آدم ها و دغدغه ها و دل مشغولي هاي آنان در برابر رخدادهاي درون متني است . قصه هايي همچون " آشوب " ، " باد و انتظار " ، " سگ " ، " بي سوار " ، " قرباني " و چند نمونه ديگر ، داستان هايي سرراست با تكيه بر يك ماجراي محوري هستند كه با زباني توصيفي به شرح موقعيت ها آدم ها در تنازع با طبيعت ، محيط پيرامون وتقدير پرداخته است .
در " باد و انتظار" نگاه دقيق و موشكافانه نويسنده به محيط و پيوند عناصر طبيعت با آدم هاي داستان ، توصيفات زيبايي را موجب شده است ؛ اين روايت كه فاقد عناصر تثبيت شده كلاسيك بوده ، روايتي تو در تو و ذهني از نظر گاه پيرزني در گوشه يك پارك و ياد آوري ها و تذكرات پي در پي دروني اوست كه با توجه دقيق به اشيا و اجزا اطراف همراه مي باشد " سگ " داستاني روستايي با جهان كوچك و محدود آدم هايي است كه دنياي ذهن وعين شان ، منحصر به عوالم پيرامون است .
از نگاه تحليلگر كتاب مهر ، پرداختن افراطي به محيط باز هم نويسنده را از روانكاوي و حاشيه روي هاي معمول دور كرده و روايت را تا حد ممكن، كوتاه و گزيده نشان مي دهد . در اين گونه آثار، هيچ جزييات و ريزه كاري از چشم تيزبين و جزيي نگر نويسنده در امان نيست تا جايي كه توصيف هجوم باد و گزندگي سرما ، غژ غژ صداي در و قورت دادن آب دهان يك انسان ترس خورده ؛ به سان تصاويري جاندار در پيش روي خواننده مي نشيند در اين ميان به بهره گيري خلاقانه نويسنده از ابزارهاي صحنه هم مي توان اشاره كرد كه اگر چه فاقد كاركردهاي آن چنان عميق سمبليك جلوه مي كنند اما به هر روي عناصري پيش برنده و حذف ناشدني در دل روايت محسوب مي شوند. چوب دستي ، گودال ، گور ، سرنا ، بوي نان ، دريا و ... صرفا به دليل جنبه هاي زيبا شناختي نيست كه به توصيف در مي آيند بلكه هر كدام نظير آن چه در داستان " سرنا " رخ مي دهد - ايجاد گر كنش و حركت در داستان هستند.
" چكه" را اما مي توان اثري متمايز از قصه هاي دفتر اول كتاب بر شمرد . چكه روايتي از قول يك نويسنده است كه از هم گسيختگي ، پرش هاي ذهني و تودرتويي ساختار روايت آن نشات گرفته از برخورد و نحوه رودرويي وي با جهان خارج است .
گر چه خواننده، خط سير واحد و مشخصي را در " چكه" دنبال نمي كند ، اما مشاهده مدل هوشمندانه اي از يك داستان چند لايه با " چند روايت " موازي و همچنين ديالوگ هاي سنجيده و قدرتمند - كه اين يكي در مجموع داستان ها ناياب و مورد غفلت است - ، وي را مهيا و آماده خوانش داستان هاي متفاوت تر مي كند . در ماجراهايي چون " مگس " ، " شب شهر بند " و " ماه نگار " لحن نويسنده به واسطه استفاده از توصيفات فرا واقعي اهميت بيشتر به جزييات و نشانه ها و همچنين بسط و شرح درون نگري آدم هاي متن ، به نوعي سوررئاليسم يا شاعر انگي پهلو مي زند. " سنگ يادبود" با ته مايه اي ژورناليستي ، تم بدبيني وظنين بودن را در موقعيت هاي مختلف مرور مي كند و مشخصه " راز قتل آگاه تر " اين است كه داستان ، با انتخاب يك راوي ، خواننده يا يك طرف دوم ، دربرخي نقاط او را خطاب كرده وي را به دقت يا شهادت دادن ماجراها فرا مي خواند . قصه البته مشاركتي را از خواننده طلب مي كند كه نظير كاربردهاي درام نويسي ، چندان با اهميت به نظر نمي رسد؛ به گونه اي كه حذف اين ارتباط نيز لطمه اي به داستان وارد نمي آورد .
در " بات بات " امتداد يك ماجرا ي تمام شده، در ذهن و خيال راوي مد نظر قرار گرفته است؛ به اين ترتيب كه زيست يك روايت تمام شده ناتمام از انساني مرده و حذف شده از جهان ، در ذهن فردي ديگر ( راوي ) او را بي مهار به اين سو و آن سو مي كشاند. عدم قطعيت روايي و گزينه ها و احتمال هاي متعددي كه يكي پس از ديگري تاثير خود را بر راوي وارد مي آورند باز خواني مداوم يك روايت متعلق به گذشته را از منظري تازه به ظهوررسانده است . حذف قطعيت داستاني در قصه " نقطه مقابل " نيز سويه اي ديگر از بازي دادن خواننده و مشاركت جويي او در اثر است كه به شيوه تك گويي با حضور مخاطب دوم شخص به روايت در آمده است.
" 21 داستان " داود غفارزادگان با پرهيز از ثقيل گويي و مبهم نويسي ، اما بعضا كش دادن روايات ، اغلب به گونه اي است كه حال و هواي " داستان كوتاه" بودن قصه ها را از ياد خواننده مي برد. درداستان ها ، ايجاز درتوضيح و تشبيهات رئاليستي ، شاعرانه و ... چندان به چشم نمي خورد و به نظر مي رسد كه نويسنده در اين خصوص ريخت و پاش زيادي نموده است. درپايان اين نوشتار بد نيست دو داستان و روايتي كه به لحاظ درونمايه و جنس روايت ، سازمان يافته تر و قابل توجه تر از بقيه به رشته تحرير در آمده اند ، نيز گزيده وار معرفي شود . نخستين داستان مجموعه ( ما سه نفر هستيم ) ماجراي سه جواني است كه در يك مدرسه دور از روستا در فصل سرد سال ، مراقبت از اطراف روستا را از گزند دزدها و غارتگران بر عهده دارند و خود شب ها در پناه سگي آرام و قرار مي گيرند كه جاي گرمي مي جويد و شب ها را به رضايت آنان در كنار ايشان سپري مي كند . فضا سازي محيط ، شخصيت پردازي و وارد كردن " سگ" به داستان كه حلقه تكميلي قصه و معنا و مفهوم دهنده واژه هاي " ترس " و " امنيت " براي شخصيت هاست ، نقاط قوت قصه را تشكيل مي دهند.
نكته جالب در اين ميان اين است كه آنها خود مامورامنيت و مراقبت از روستا هستند اما شب ها از ترس صداي باد و غرش آسمان و تاريكي هوا و زوزه گرگ ، تنها در پناه سگ است كه آرام مي گيرند . غفلت آنها موجب مي شود سگ به دست گرگ هاي مست و وحشي كشته شود و از آن پس كه انتهاي داستان است مشخص نيست چگونه با ترس و دلهره به مراقبت خود از روستا ادامه مي دهند . جزييات پردازي مناسب در شرح حوادث و خرده اتفاق هاي داستان لحظه هاي واقعي ملموس و زنده اي را در برابر مخاطب خلق مي كند.
از نگاه تحليلگر كتاب مهر ، " فال خون " شرح تنش و گرفتاري سربازان و ما فوق هايي است كه جنگ ، آنها را گرد هم آورده است . پيشروي داستان به گونه اي است كه هر چه ماجرا جلو مي رود ، تنش ها و كشمكش ها بالا مي گيرد تا جايي كه به كشته شدن يكي از آنها مي انجامد ؛ قتلي كه پايان وقايع نيست و حال دو بازمانده مي بايست سرپوشي براي آن جستجو كنند... با وجود قوت بي حد و حصر قصه در نحوه ايجاد و گشوده گره هاي داستان ، اين بار نيز نويسنده خود را از قابليت ها و ظرفيت هاي بالاي ديالوگ نويسي جهت نمايش عمق فاجعه و روحيات در هم ريخته و روان از هم گسيخته آدم هاي " فال خون" دور نگه مي دارد و به سياق قصه هاي قبل ، به توصيف و تشريح اتفاق داستاني بسنده مي نمايد.
" 21 داستان " نوشته داود غفارزادگان در 352 صفحه توسط نشر روزنه در شمارگان 2000 نسخه و به قيمت پشت جلد 2950 تومان روانه بازار كتاب گرديده است.
نظر شما