به گزارش "مهر" ، نويسنده اي كه چندين ماه ، يك سال ، دو سال يا چندين ده سال ( ژوزه سارا ماگوي پرتغالي براي انديشه تا خلق رمان " كوري " چهل سال صبر و مجادله با خويشتن داشت ) براي تاليف صرف مي كند، صاحب مقامي بس رفيع ترو جايگاهي والاتر و دست نيافتني تر از فيلمساز ، ترانه سرا يا شاعري است كه زمان ، دغدغه و انرژي كمتري مصروف مي دارد و اتفاقا صاحب همان - يا بيشتر - جايگاه و منصبي از منظر روشنفكري مي شود كه يك نويسنده . اجرهمه البته محفوظ و هر كدام ، در نوع ، سبك و گرايش هنري و شغلي و دانايي خود از دايره نامحدود هنرورزي و تفكر محوري خارج نيستند.
اما بالفرض ، خود مسعود كيميايي يا بهرام بيضايي نيز واقف اند كه اجر دهي و سپاسگذاري و تشويق نويسندگان و مولفين تا چه اندازه ضروري ترو پراهميت تر از ساير رفتارهاي خلاقانه است ، چه اشخاصي از اين دست كه در حوالي غير ادبيات سير و سلوك بيشتري داشته اند، منزلت ادبيات و نوشتار را مقدم بر هنرهاي تكنولوژيك و بصري دانسته و در روزها و سالهاي دور از سينما و تئاتر و رسانه هاي بصري ، از اهتمام ادبي و تحقيقي فرو گذار نكرده اند.
هرچند به نظر مي رسد نوشتار به تدريج سمت و سويي جانبدارانه و حاكي ازاعمال نظر قطعي ( حكم دهي ) در خصوص رتبه بندي حيطه هاي ادبي و غير ادبي يافته ، چيزي كه به هيچ عنوان منظور نظر نگارنده نيست و تنها مقدمه اي براي طرح يك مساله خواهد بود- اما تاييد گرفتن از مخاطب براي درك ميزان اهميت فضاي ادبيات داستاني و يافتن نسبت و ارتباط ناگسست آن با مفاهيمي فراتر همچون نخبه گرايي ، رشد فكري و فرهنگي و ارتقاي دانش بشري ، چندان سهل و ساده نخواهد بود.
باز هم نيازي به ياد آوري نيست كه چرا از آمريكاي لاتين نام هايي چون ماركز و بورخس و از اروپا ، ساراماگووناباكوف و داستايوفسكي و ... ودر آمريكاي شمالي همينگوي و فاكنر و كارور و... صاحب اطلاقهايي فاخرانه و جايگاهي تاريخي و جهاني بوده و هستند و يا اينكه كه چرا سينماگران همواره وسوسه تبديل آثار ادبي را به فيلم داشته اند و موفق يا ناموفق به خلق تصويري آنها دست زده اند؟
و اما جايزه ادبي ... ! بدون ترديد توجه به ادبيات داستاني در سالهاي اخير - به ويژه دهه گذشته - از عوامل بي چون و چراي مطرح و جدي شدن اين پديده مدرن و خارج ساختن آن از سايه نگاه عوامانه و پاورقي و ار ويا ، سياسي و انتقادي ، در اقشار مختلف جامعه شده است .
با پيدايش جوايز ادبي گوناگون انتشار مجلات ادبي متعدد استاني و سراسري ، اختصاص يافتن صفحات ويژه ادبيات در مجلات غير ادبي و روزنامه ها ، توليد و پخش برنامه هاي مرتبط با كتاب در راديو و تلويزيون ، پا گرفتن هفته كتاب و كارگاه هاي قصه نويسي و يادواره هاي نويسندگان و ... امروز به جرات مي توان گفت جهش قابل ملاحظه اي درپيوستن نسل جوان و پيوند آنان با نسل قديم ادبيات و آشنايي ايشان با ادبيات روز جهان حاصل شده است كه ماحصل آن بالا رفتن آمار نويسندگان و پديد آوردندگان ادبي موسوم به نسل جديد و بي شمار امتيازات و نعماتي است كه از اين رهگذر، به جامعه و فرهنگ تعلق خواهد گرفت .
همچنان هيچكس به گرد ساعدي ها ، دولت آبادي ها و محمودها نرسيده - همچنان كه درآن سوي مثال بيضايي و كيميايي و مهرجويي و حاتمي كيا، دست نيافتني و " چيزي ديگر" خوانده مي شوند |
و اما جايزه ادبي ... توجه همه نهادها ، دفاتر، ناشران و بانيان اعطاي جوايز ادبي قابل تحسين ومايه اميد اهالي فرهنگ و هنر و انديشه است ؛ اما پاسخ به اين سوال و تلاش در فهم اين كه چرا سطح " شكوهمندي " و " ادبيت " از واژه هاي مورد تاكيد جمال ميرصادقي - داستان ها، سواي استثنائات و تك خال هايي كه باز هم به مدد و همت بزرگان پديد مي آيند. اثري آن چنان درخور توجه ، نوشته يا يافته نمي شود تا نويسندگان برنده و غير برنده ، اين چنين احساس حاشيه امنيت كنند و تنها در كار خود " سرعت در آفرينش و دقت در اعمال تغييرات فرمي و جسارت هاي موضوعي " را بيفزايند و نگاه و نوع نگرش اديبانه ، فاخرانه و شكوهمندانه را به مثابه امري ثقيل و رو به زوال و غير ادبي ، به ورطه فراموشي بسپارند.
غرض اين مطلب بازگشت به پدرسالاري وسنتي نگري و رد قواعد و شگردهاي تازه نيست ، بلكه ابراز و القاي اين مطلب است كه دلخوشي به تك داستان هاي قابل تحسين احمد دهقان و مهسا محب علي و يونس تراكمه و .... و رمان هايي كه شايد عجولانه تر از يك داستان كوتاه به رشته تحرير در آمده اند ادبيات به اصطلاح نو پا و تازه جان گرفته ايران را به آفت سطحي نگري و كوته نظري دچار ساخته و ژرف نمايي و شكوهمندي را كه از خصايل روشنگرانه ادبيات داستاني است ، از متن آن بزدايد و آن را با چهره ها و از دست رفتگان اين عرصه به خاك بسپارد.
شايد باز هم اطلاق هايي چون " تك داستان هاي نمونه " و " رمان هاي عجولانه و دور از انتظار " باعث ايجاد سوء تعبير در ذهن خواننده و نويسنده هاي محترمي شود كه صاحب يا داور آثار برگزيده محسوب مي شوند . خرده اي بر نويسندگان برگزيده جوايز امسال و سالهاي بعد كه وارد نيست ، جاي دارد در همين متن و به قواره اين متن ، از همه خالقان و ناشران و داوران اين آثار تقدير كنيم و هر گونه تلاش و همت متعهدانه و متصل به فرهنگ و جامعه ايراني را به سهم خود ارج بگذاريم.
كثرت و تنوع آثار ادبي ، بسط و اعتلاي جوايز ادبي و وفور خوانندگان و بالا رفتن شمارگان كتاب ، آرزويي دور از ذهن و دست نيافتني نمي تواند باشد چه از اين ميان ، دو مورد نخست كه در زمره عوامل كيفي و نرم افزاري حيطه ادبيات داستاني به شمار مي رود حاصل شده و بيش از اين نيز خواهد بود و رسيدن يا نرسيدن به مخاطب بالا و شمارگان بيش از دو هزار هم خارج از مقوله نخبه گرايي و بيرون از محيط " خلقت و پديد آوري " است . در نگاهي از درون ، صدايي مدام بيخ گوشمان زنگ مي زند كه : آيا عصر داستان نويسي به سبك همينگوي و ماركز و داستايوفسكي و دوره هدايت و چوبك و محمود پايان يافته است؟ راستي چه كسي خاطرش هست كه آثار برگزيده ايراني و خارجي درسال گذشته كدام كتابها بودند؟
نظر شما