به گزارش خبرگزاري مهر، اسماعيل هنيه درحاشيه مراسم تشييع جنازه چهارمبارز فلسطيني كه به تازگي بدست نيروهاي اشغالگرصهيونيست به شهادت رسيدند گفت حق فلسطينيها پيروزي خواهد شد و فلسطين يعني فلسطين عربي اسلامي وآزاد است.
با عنايت به چنين اظهاراتي و همچنين با توجه به تحولات موجود در سرزمين هاي اشغالي و همچنين تاثير تحولات منطقه اي و فرامنطقه اي بر تحولات داخلي اين سؤال مطرح مي شود كه انتفاضه در تفكر راهبردي حماس چه جايگاهي خواهد داشد.
براي پاسخ به اين سؤال لازم است تا به عملكرد گذشته و همچنين نگرش اين جنبش به فلسفه مقاومت نگاه كنيم؛
مقدمه :
درسيرو تداوم روند مبارزاتي فلسطينيان عليه اسراييل، دهه 1980 را بايد نقطهعطفي دانست كه طي آن مبارزات، متأثر از عوامل مختلفي چون پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و نااميدي فلسطينيان از رژيم هاي عربي در دفاع از منافعشان هر چه بيشتر رنگ و بويي اسلامي گرفت و آنان را به ناكارآمدي شيوه هاي پيشين متقاعد ساخته و بدين نتيجه رساند كه براي دفاع از منافع و احقاق حقوق خويش نبايستي منتظر منجي بوده و با اعتماد به نفس، سياست خوداتكايي در پيش گيرند.
در اين راستا، انتفاضه كه همان قيام سراسري و عمومي مردم فلسطين عليه رژيم اشغالگر صهيونيستي ميباشد در دسامبر 1987 شروع شد.در فاصله كمي پس از شروع انتفاضه در سال 1987، جنبش مقاومت اسلامي فلسطين كه به اختصار "حماس" ناميده ميشود، از سوي اخوان المسلمين موجوديت خويش را اعلام نموده و به صف مبارزان پيوست.
جنبش حماس، نمايانگر مرحله جديدي از فعاليتهاي اخوانالمسلمين در پروسه عمل است و در واقع مشاركت اخوانالمسلمين در لواي نام جديد "حماس" را ميتوان تحولي اساسي در موضع اين گروه نسبت به قضيه فلسطين دانست.
عليرغم برخي ازاظهارات جنبش جهاد اسلامي مبني بر اينكه آنها نخستين جرقههاي شروع انتفاضه اول را زدهاند، رهبران جنبش حماس معتقدند كه آنها نقش عمده را در پيدايش انتفاضه ايفا كردهاند و اين كار را از طريق چندين دهه كادرسازي انجام دادهاند. به عنوان مثال شيخ ياسين رهبر معنوي فقيد جنبش در اين باره ميگويد: "اخوان (حماس) بود كه انتفاضه را به حركت درآورد و آنرا رهبري ميكند و يا عبدالعزيزالرنتيسي، از ديگر رهبران فقيد اين جنبش اظهار ميكند: انتفاضه از حماس آغاز شد كه شعار واحد و ثابتي ميداد و آن الله اكبر بود."
براساس اسناد منتشره حماس، آنچه موجب تمايز اين جنبش از ديگر گروههاي فلسطيني ميشود بعد تاريخي، جغرافيايي و آينده نگري آن ميباشد، بطوريكه؛
1) دربعد تاريخي اولاًحماس از تمامي حركات جهادي گذشته نشأت و مشروعيت گرفته و ثانياً وابسته به اسلام است و به روشني و صراحت از جهاد مبتني بر اسلام حمايت ميكند.
2) در بعد جغرافيايي، حماس فلسطين را در ميان بحر و نهر (من البحر الي النهر) ميداند.
3) و در زمينه آينده نگري نيز آينده را با توجه به وعده الهي از آن امت اسلامي ميداند.
به هرجهت، ريشه داشتن جنبش حماس در جمعيت اخوانالمسلمين و اينكه شكلگيري آن تقريباً با شروع انتفاضه اتفاق افتاد، نشان ازرابطه تنگاتنگ اين جنبش با انتفاضه مردم فلسطين دارد وحال سؤال ما اين است كه آيا انتفاضه يا همان قيام و نبرد عمومي مسلحانه براي جنبش حماس يك برنامه استراتژيك و درازمدت ميباشد يا صرفاً حركتي تاكتيكي و موقتي است؟
براي پاسخ به اين سوال به بررسي موادي از منشور اين جنبش و ارزيابي عملكرد آن ميپردازيم.
انتفاضه در منشور حماس:
براي درك اهميت مفهوم انتفاضه درانديشه وتفكرجنبش مي توان با مراجعه به منشور اين جنبش به اهميت آن واقف شد. درماده يازدهم منشور، با اشاره به استراتژي جنبش كه فلسطين را زمين وقف اسلامي ميداند، آمده است:"جنبش مقاومت اسلامي معتقد است كه سرزمين فلسطين، تا ابد زمين وقف اسلامي و مختص مسلمانان است و هيچ رئيس، پادشاه، كشور و يا سازمان عربي و يا فلسطيني حق ندارند، نسبت به اين زمين بيتفاوت و يا آن را ضايع كنند و يا از بخش و جزيي از آن چشم بپوشند، زيرا فلسطين تا ابد وقف مسلمانها و نايبان بر حق آنها ميباشد.
همچنين در ماده پانزدهم منشور نيز، با اشاره به اينكه جهاد براي آزادي فلسطين واجب عيني است، آمده است: "روزي كه دشمنان بخشي از سرزمين مسلمين را غصب كنند، جهاد برهر مسلماني واجب عيني ميگردد. در رويارويي با اشغالگران يهودي فلسطين بايد كه پرچم جهاد را برافراشت و اين خود مستلزم نشر آگاهي و ارتقاي فرهنگ اسلامي عامه مردم در ابعاد منطقهاي، عربي و اسلامي ميباشد و بايد روحيه جهاد و دشمنستيزي و پيوستن به صف مجاهدان را در ميان امت پرورش و تسري داد.
ماده بيست و هفتم در خصوص موضع جنبش نسبت به سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) آمده است: "سازمان آزاديبخش فلسطين از نزديكترين نزديكان به جنبش مقاومت اسلامي است. دراين سازمان پدري، برادري،خويشاوندي ويا دوستي ديده ميشود و حال كه وطن، مصيبت، سرنوشت و دشمني ما يكي است، آيا شايسته است كه مسلمان به پدر، برادر، فاميل و يا دوست خود جفا كند."
ماده سيزدهم نيزميگويد: "طرحها وبه اصطلاح راه حلهاي مذاكره و سازش وهمچنين برگزاري نشستهاي بينالمللي درخصوص مسئله فلسطين با باورهاي جنبش مقاومت اسلامي در تعارض و تقابل است. مسئله فلسطين را راهحلي جز جهاد نيست و ابتكارات و طرحها، كنفرانسهاي بينالمللي جز اتلاف وقت و عبث اندر عبث نيست.
انتفاضه در عملكرد حماس
جنبش حماس در عملكرد خود در زمينه انتفاضه چندين مرحله را پشت سر گذاشته است؛
1- دوره اول؛ از ابتداي تشكيل حماس در سال 1987 تا سال 1993، يعني سال استقرار سلطه تشكيلات خودگردان فلسطين در كرانه باختري و نوارغزه مربوط ميشود.
نداشتن تجربه كافي، كمبود امكانات و تجهيزات، عدم تقسيم وظايف، رابطه نسبتاً دوستانه با رزمندگان ساير گروهها به ويژه گروه فتح و اطلاعات كمتر صهيونيستها از اين جنبش از مشخصات اين دوره جنبش مي باشد كه طي اين دوره 83 عمليات مهم توسط حماس به اجرا درآمد.
2- دوره دوم از استقرار تشكيلات خودگردان تا مذاكرات كمپ ديويد دوم در سپتامبر 2000 ؛ رفع نقيصهها و كمبودهاي دوره اول، حضورتشكيلات خودگردان به عنوان يك مانع و دستگيري تعدادي ازرهبران حماس توسط آن، شناسايي جنبش توسط صهيونيستها و اجراي طرحهاي ترور فرماندهان نظامي حماس توسط آنان، و نيز ورود نوع جديدي از عمليات به نام "عمليات استشهادي به صحنه نبرد" از ويژگيها و راهبردهاي اين دوره به حساب مي آيد.
اما پس از گذشت 7 سال از امضاي توافقنامه سازش در اسلو در سال 1993جنبش بار ديگر به شكل سابق مبارزه يعني، انتفاضه روي آوردند. انتفاضهاي كه با بازديد شارون (رهبر وقت حزب ليكود) از مسجدالاقصي شروع شد و نام "انتفاضهالاقصي" به خويش گرفت.
3- دوره سوم از ابتداي انتفاضهالاقصي(29 سپتامبر 2000) شروع شده و تاكنون ادامه دارد.با وقوع انتفاضه دوم، تقريباً تمام نيروهاي فلسطيني به صورت غيررسمي به نوعي به وحدت رسيده بودند و بخش اعظم فتح كه از سال 1993 از صحنه نبرد كنار كشيده بودند، وارد عرصه مبارزه شدند.
ازويژگيهاي اين دوره، توانايي آن درتوليد مواد منفجره و موشكهاي ابتكاري درداخل، بكارگيري سلاح خمپاره، همكاري مناسب بين كليه نيروهاي مبارزو افزايش بي سابقه عمليات استشهادي عليه صهيونيستها ميشود كه نشان از تداوم نبرد مسلحانه در روند مبارزاتي آن دارد.
نتيجهگيري:
با نگاهي به منشور جنبش مقاومت اسلامي(حماس) كه سرزمين فلسطين را وقف مسلمانان و مختص به آنان ميداند، با هرگونه اشغالگري وتجاوزبه مقابله برخاسته وجهاد براي آزادي اين سرزمين را واجب عيني ميداند،مخالف هرگونه ابتكارات وروندهاي صلح و سازش و كنفرانسهاي بينالمللي است و جهاد را تنها راهحل مسئله فلسطين ميداند، بعلاوه با نظر به عملكرد آن از ابتداي تشكيل تاكنون، كه عمليات استشهادي متعددي را چه همراه وهمگام با انتفاضه اول يا دوم، چه جداي ازآن انجام داده و نيز موضع گيري رهبران حماس كه هرگونه توافق و سازش با هر نوع وعنواني را رد كرده وبرتداوم مبارزه جهادي و انتفاضه تأكيد ميكنند به اين نتيجه خواهيم رسيد كه در حقيقت، نبرد و مبارزه مسلحانه و جهادي و انتفاضه براي جنبش حماس نه يك شيوه و موضعي مقطعي، بلكه راهكاري اساسي و استراتژي بلندمدت بوده كه تا آزادي سرزمين فلسطينيان از دست رژيم صهيونيستي و تشكيل كشور مستقل فلسطيني، ادامه خواهد داشت.
نظر شما