به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" اعزامي به قونيه، مراسم شب عرس به مدت ده شب در مجتمع فرهنگي مولويه از 10 تا 17 دسامبر مصادف با سالگرد درگذشت مولانا جلال الدين محمد بلخي در قونيه از سوي عارفان و اهل تصوف فرقه مولويه و با حضور رجب طيب اردوغان، نخست وزير تركيه، برگزار شد.
شهر قونيه به واسطه مقبره مولانا از شهرت خاصي در جهان برخوردار است. در اين شهر هفتصد هزار نفري همزمان با برگزاري مراسم شب عرس زائران بسياري از كشورهاي مختلف جهان به اين شهر مي آيند. بدون ترديد بيشترين زائران از ايران هستند. اما آنچه كه بيش از همه براي زائران جذاب است زيارت آرامگاه مولانا و تماشاي رقص سماع است.
پس از رحلت مولانا، حسام الدين چلبي مقبره اي براي مولانا ساخت كه به "گنبد الخضراء" مشهور است. اين آرامگاه به صورت مدرسه و مركزتعليمات صوفيان درآمده و زيارتگاه اهل معرفت ازترك وعرب وعجم است. شمار چلبياني كه پس ازمولانا پياپي برتخت پوست درويشي اونشسته اند تا 1927 به سي و دو تن مي رسد . دراين اين سال اين بارگاه تبديل به موزه شد و موزه مولانا نام گرفت.
قونيه نام ايالتي درمركز آناطولي است كه از طرف مشرق به نيغده و از جنوب به ايجل و آنتاليا واز مغرب به اسپرته و افيون و از جنوبغربي به اسكي شهر و از شمال به آنكارا محدود است. مقبره مولانا متشكل ازچندعمارت است كه بعضي از آنها درعصرسلجوقي وبرخي در زمان سلاطين عثماني بناگرديده است. در اين موزه تزييناتي از چوب و فلز و خطاطيهاي زيبا و قاليها و پارچه هاي قيمتي ديده مي شود. مقبره مولانا عبادتگاهي است كه در آن قبور بسياري از كسان مولانا و مريدان او قرار گرفته است. حجرات دراويش و مطبخ مولانا و كتابخانه نيز ملحق به اين بناست و مجموع آن به چند رواق تقسيم مي شود كه سبك همه رواقها گنبدي وشبيه يكديگر است.
صورت قبرهايي كه مشاهده مي شود همه با كاشي فرش شده با پارچه هاي زربفت مفروش گرديده است. بر روي صورت قبر پدر مولانا صندوقي از آبنوس قرار دارد كه خود شاهكاري هنري است. موزه مولانا نسبتاًغني است و مملو از اشياء و آثار عصر سلجوقي وعثماني مي باشد. اين موزه مشتمل بر مقبره مولانا و مسجد كوچكي و حجرات درويشان و رواقهايي پراز پارچههاي زربفت و قالي است. بعضي ازاين رواقها به نسخه هاي خطي قديم اختصاص داده شده است.
بارگاه مولانا رادر اصطلاح محلي "درگاه" مي گويند. اين بنا در 1926 به صورت موزه اشياء عتيقه قونيه درآمد و در 1945 موزه مولانا نام گرفت. مساحت آن 6500 متر مربع است. در طول قسمت غربي آن حجرات درويشان قرار دارد و ديگر اطراف آنرا ديوارها احاطه كرده است. مدخل موزه بزرگ يا "باب درويشان" ازطرف مغرب به سوي حياط موزه باز مي شود. درب ديگر به سوي "حديقة الارواح" گشاده مي شود كه سابقاً گورستان بوده و امروز دروازه خاموشان نام دارد.
مدخل بارگاه مولانا از حياطي مي گذرد كه با مرمرفرش شده و داراي حوض و فواره و وضوگاهي است كه دورآن را نرده كشيده و در وسط آن فواره اي اززمان پادشاهان سلاجقه روم مانده است كه از اطراف آن آب مي ريزد در آن طرف صحن حياط مولانا درست مقابل بارگاه اوحجرههايي وجود داشته كه با برداشتن ديوارهاي بين آن، آنها را تبديل به تالارهاي طولاني كرده و موزه اي زيبا ترتيب داده اند كه در آنها كتابهاي خطي بسيار و آلات و ابزار درويشان و جامه هاي يشان موجود است.
در بالاي مدخل حرم مولانا به خط خوش نستعليق برروي تابلويي نوشته شده "يا حضرت مولانا". سپس بر بالاي مدخل رواقي كه به حرم وارد مي شود اين بيت پارسي از ملاعبدالرحمن جامي نوشته شده است :
كعبة العشاق آمد اين مقام هر كه ناقص آمد اينجا شد تمام
قبة الخضراء يا گنبد سبز بر بالاي رواق مقبره مولانا قرار گرفته است. ساخت اين بارگاه بعد از وفات مولانا آغاز شد، و در سال 1274 ميلادي مطابق با 673 هجري به پايان رسيد. امروز اين بارگاه بنايي مربع و داراي 25 متر ارتفاع است. گنبد اصلي اين بارگاه پوشيده از كاشيهاي لاجوردي است و از آن جهت آن را گنبد سبز يا قبة الخضراء مي نامند. اين گنبد در پائين به صورت استوانه و در بالا مخروطي كثيرالضلاع است كه بر عرشه آن ميله اي از طلاوجقه اي هلالي نصب كرده اند. اين گنبد به تعداد ائمه اثني عشر داراي دوازده ترك است و شباهت بسياري به كلاه صوفيان قزلباش دارد، و ظاهرا معمار آن مردي شيعي مذهب بوده است. سه مناره در طرفين اين گنبد قرار گرفته كه منارههاي چپ متعلق به مسجد سليميه و مناره طرف راست به مسجد كوچك تربت مولانا است.
برديوارشرقي زير پنجره گنبد مولانا با خط كوفي اين عبارات آمده است: اعوذبالله منالشيطانالرجيم بسماللهالرحمنالرحيم نقشتالقبةالخضراء في ايام دولةالسلطانالمؤيد بتابيد اللهالمستعان بايزيدبن محمدخان علي يدالعبد الضعيف المولوي عبدالرحمن بن محمدالحلبي وانشد في تاريخه هذينالبيتين.
به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" اعزامي به قونيه، قبر مولانا پوشيده ازاطلس سياهي است كه توسط سلطان عبدالحميد دوم در1894هديه شده است. بر اين اطلس آياتي از قرآن با مهر پادشاهي نقش گرديده و خطاط آن حسن سري بوده است. ضريح اصلي مولانا از چوب بود و درقرن شانزدهم آن را از آنجا برداشته و بر قبر پدرش بهاءالدين ولد قرار دادند. ضريح بلند مولانا شاهكاري ازمنبت كاري دوران سلجوقيان روم است و آن توسط دو هنرمند يكي به نام سليم پسر عبدالواحد و ديگري به نام حسام الدين محمد پسر كنك كنده كاري شده و در پيشاني و پهلو و عقب ضريح آياتي قرآني و اشعاري عرفاني از مولانا آمده است.
آنچه كه مطرح شد مختصري از ويژگيهاي بارگاه مولاناي بلخي بود. اينك به برگزاري مراسم شب عرس اشاره مي كنيم.
"شب عرس مولانا" در فرهنگ مردم آناتولى كه از بيش از هفت قرن قبل پذيراى اين عارف مهاجر شده اند، به شب رجعت او به سوى معبود و معشوقش اطلاق مى شود و با آيينهايى كه از هفت قرن پيش همه ساله به طور مداوم در كنار تربت او برگزار مى شود، همراه است. همچنين در ميان باورهاى عمومى مردم تركيه كه به شدت به سفر حج عشق مى ورزند، اگر توان مالى، امكان حضور در بيت خدا را برايشان ميسر نسازد، هفت بار زيارت تربت مولانا را معادل سفر حج مى دانند و بدين طريق به عنوان حاجى، رعايت خصلتها و اعمال لازم براى يك حاجى را بر خود واجب مى دانند.
شب عرس در اصل در هند به مراسمي اطلاق مي شد كه براي تجليل عارفان و حكيمان بزرگ برپا مي كنند. در اين مراسم كه معمولا سه تا پنج روز طول مي كشد چند نفر درباره مقام شامخ و شخصيت بزرگ كسي كه به ياد او جشن مي گيرند سخنراني مكنند و سپس گروه نوازندگان و قوالان به نوازندگي مي پردازند و آواها و نواهاي مذهبي اجرا مي كنند. شايد بدين سبب باشد كه در مراسم "شب عرس" كه در آيينهاى سالمرگ مولانا در كنار مقبره مولانا در قونيه برگزار مي شود مراسمي در قالب عزا و نوحه و ماتم ديده نمي شود بلكه آنها شب عرس را در همان واژه شب عروسي مي پندارند و بر اين باورند كه عارف در چنين شبي به وصال خود مي رسد بنابراين نبايد براي كسي كه در كنار محبوب خود آرام آرميده به سوگ نشست لذا جشني - البته آن جشني كه در ميان توده عوام ياد مي شود مقصود نيست - در خور مقام مولانا با ذكر بر اهل بيت (ع) برگزار مي كنند.
اين مراسم در مجتمع فرهنگي مولويه با حضور رجب طيب اردوغان، نخست و زير تركيه، و همسرش و همچنين وزير فرهنگ تركيه، آتيلا كوچ، برخز از انديشمندان تركيه و انبوهي از مهمانان داخلي و خارجي برگزار شد.
در ابتداي مراسم برخي از شاعران اشعاري در وصف مولانا قرائت كردند. در ادامه مراسم كنسرت موسيقي با شعري از مولانا اجرا شد. سپس نخست وزير تركيه به ايراد سخناني درباره جايگاه مولانا و اهميت شخصيت فرهنگي و مذهبي وي پرداخت. وي مولانا را داراي شخصيتي جهاني كه منادي صلح و دوستي است توصيف كرد و تاكيد نمود كه بايد از مولانا چهره اي جهاني براي صلح ارائه كرد به همين سبب سال آينده جايزه بين المللي صلح مولانا را در همين مكان با فردي كه شايسته دريافت باشد تقديم خواهيم كرد.
پس از سخنان نخست وزير تركيه مراسم ويژه سماع شب عرس آغاز شد.
سماع اصطلاحاً در معناي وجد و حركت به هنگام شنيدن نغمات موسيقي است كه بر اثر آن انسان از خود بي خود مي شود. سماع نماد و نمود گاري از تكوين كائنات، حيات انسان در جهان، جنبش او به خاطر عشق خدا و حركتش با درك و فهم بندگي، به سوي انسان كامل است. مطربان و سماع زنها پس از سلام به شيخ، جاي خود را در سماع خانه مي گيرند و شيخ افندي وارد سماع خانه مي شود و پس از سلام به مطرب و سماع زنها بر روي پوست مي نشيند. ساز اصلي مطرب را ني تشكيل ميدهد و در صورت امكان سازهاي ديگر چون رباب، قانون و تنبور نيز بر آن اضافه ميشود.
به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" اعزامي به قونيه، مراسم سماع با "نعت شريف" كه شعري از مولانا و مديحه اي بر اشرف كائنات حضرت محمد(ص) است، آغاز مي شود. آهنگ اين نعت در قرن هفدهم از سوي بخوري زاده مصطفي افندي ملقب به "عطري" در مقام راست ساخته شد؛ و نعت خوان آن را سرپا و همراه با ساز مي خواند. پس از نعت، ضربه هاي قدوم به گوش مي رسد كه نمادي از فرمان خالق دال بر تكوين كائنات است. پس از ني "پيشرو" شروع مي شود و شيخ افندي و سماع زنها، در ميدان سماع از چپ به راست حركت دايره اي خود را آغاز مي كنند. اين حركت را كه از سه بار گردش در ميدان سماع تشكيل مي يابد، "چرخش ولدي" مي گويند. خطي كه درست در وسط درب ورودي سماع خانه و پوست قرمزي كه در مقابل آن قرار گرفته است، ديده مي شود، سماع خانه را به نيم دايره تقسيم مي كند. اين خط كه "خط استوا" ناميده مي شود، از نظر مولويان مقدس است و هرگز پاي بر آن گذارده نمي شود.
چهارمين بخش، چرخش سلطان ولد نام دارد كه در آن سماع زنها سه بار به همديگر سلام مي دهند و همراه با يك حركت دايره اي خود را شروع مي كنند. سماع زني كه از طرف راست ميدان به مقابل پوست مي رسد، بدون اينكه پاي بر خط استوا بگذارد و پشت بر پوست بكند، بر مي گردد و به طرف مقابل مي رود. بدين ترتيب در برابر سماع زن بعدي قرار مي گيرد. دو درويش كه در يك لحظه چشمهايشان به هم مي افتد، بلافاصله به جلو خم ميشوند و يكديگر را سلام مي دهند، كه از آن به "مقابله" تعبير ميشود.
درويش كه به نقطه تقاطع در ميدان سماع آمده، سرش را خم مي كند و بدون اينكه پاي بر خط بنهد، به حركتش ادامه مي دهد. در پايان چرخش سوم شيخ افندي بر روي "پوست" مي نشيند و چرخش ولدي به پايان مي رسد. اين چرخشها كه تحت رهبري شيخ انجام مي گيرد، نمادي از علم اليقين، عين اليقين و حق اليقين است. قدوم زن باشي با ضربه هايي، پايان چرخش ولدي را اعلام مي كند و اجراي موسيقي شروع مي شود. سماع زن خرقه سياه را از تن در مي آورد و ضمن اينكه بازوهايش را ميبندد، به صورت نمادين به وحدت خدا شهادت مي دهد. سماع زنها يك به يك پيش شيخ مي آيند و با بوسيدن دست وي، اجازه مي گيرند و سماع شروع مي شود.
سماع از چهار بخش تشكيل مي شود كه هر كدامش "سلام" ناميده مي شود. سماع زن باشي، ضمن كنترل چرخش سماع زنها، نظم و ترتيب لازم را تامين مي كند. سلام اول، درك انسان از بندگي خود است. سلام دوم، درك حيرت در برابر عظمت و قدرت خداست. سلام سوم، تبديل حيرت به عشق است. سلام چهارم، رجعت انسان به وظيفه اي است كه در فطرت او گذارده شده است؛ زيرا در اسلام بندگي بزرگترين مقام انساني است. همزمان با شروع سلام چهارم، "پوست نشين" يعني شيخ افندي نيز بدون اينكه خرقه از تن برآرد و بازوهايش را باز كند، وارد سماع مي شود. از "پوست" تا ميانه ميدان سماع به حال چرخش مي آيد و به همان شكل به جايش بر مي گردد. اين حركت را "سماع پوست" مي نامند. در اين هنگام سلام چهارم به پايان مي رسد و آخرين "نشيد" خوانده مي شود. با قرار گرفتن شيخ در "پوست" آخرين "تقسيم" نيز پايان مي يابد و آياتي از قرآن كريم تلاوت مي شود.
مراسم سماع با نداي "هو" (نام خدا) و آخرين سلام دادن ها به نقطه پايان مي رسد. پس از شيخ افندي، سماع زنها و مطرب هم به پوست شيخ سلام داده و شب عرس را تبريك گفته و سماع خانه را ترك مي كنند.
نظر شما