به گزارش خبرنگار فرهنگي "مهر" دكتر مسعود كوثري گفت : آموخته هاي جامعه شناسي بارها به ما گفته اند كه جوامع اروپايي و آمريكايي در يك مقطع زماني كه بين 200 تا 300 سال به طول انجاميده است ، مدرن شده و باقي جوامع ( شامل كشورهاي موسوم به جهان سوم ) يا در مرحله سنتي به سر مي برند يا در حال گذار از مرحله سنت به مدرنيته هستند . برخي كشورها اگر چه در ابتدا جز دسته دوم به شمار مي رفتند ، اما امروزه ديگر كسي نمي تواند آنها را سنتي بداند . شوروي سابق، ژاپن، چين ، و حتي برخي از ببرهاي صنعتي جنوب شرقي آسيا نظير مالزي از اين جمله به شمار مي روند .
وي افزود : با وجود اين مي توان پرسش هاي متعددي را در اين زمينه كه نسخه آمريكايي ماركسيسم ، نظريه گذار جوامع سنتي به مدرن هنوز به آنها جواب نداده است را مطرح ساخت . برخي از اين پرسشها عبارتند از: اين گذار كي شروع شده و از كجا به بعد مي توان گفت كه جوامع ديگر مدرن شده اند ؟ اگر به جاي يك تقسيم بندي دوتايي سنتي – مدرن كه اكنون ضعف تبييني آن آشكار گشته است به يك پيوستار از سنتي تا مدرن را بنشانيم ، آيا مسئله اي را حل كرده ايم ؟ به بيان ديگر ، آيا اين پيوستار ارزش تبييني و توضيحي زيادي دارد ؟ يعني چيزي به ما مي گويد كه ما نمي دانستيم ؟
وي ادامه داد : برخي از جامعه شناسان مانند ماكس وبر ، گسترش فرآيند عقلانيت را به عنوان مهمترين شاخص دنياي مدرن ذكر كرده اند . نظريه كلاسيك آمريكايي مدرنيزاسيون نيز شاخص هاي شهري شدن، صنعتي شدن ، و گسترش سوادآموزي را براي مدرن شدن جوامع ضروري شمرده اند . اين فرآيند ها تا حدودي دركشورهاي جهان سوم رخ داده است ، اما حد رخ دادن اين فرآيندها چه قدر است كه ما بتوانيم بر اساس آن جامعه اي را مدرن، سنتي، و يا در حال گذار بدانيم ؟ هيچ حد روشني براي چنين تعريفي وجود ندارد . مي توان گفت كه اگر صنعتي شدن چهره غالب در يك جامعه باشد ، مي توان آن جامعه را مدرن ناميد ، اما باز اين چهره غالب تعريف شدني نيست . براي مثال آيا جامعه اي مانند ايران را مي توان مدرن ناميد ؟ در اين جا بهترين راه فرار براي ندادن جوابي روشن اين است كه بگوييم : جامعه ايران ، براي مثال ، در حال مدرن شدن است ! در اين جا باز به واژه نا روشن و غير دقيق " در حال گذار " مي رسيم . آن چه روشن است و ترديدي در آن نمي توان داشت اين است كه در جوامع غير غربي ، كم يا بيش ، از نمونه هايي چون ژاپن گرفته تا جوامع بسيار سنتي نظير تبت در دو سوي پيوستار ، اتفاقاتي افتاده است . اين وضع در يك يا دو دهه ديگر چگونه خواهد بود ؟ بدون شك در يك يا دو دهه آينده باز اتفاقات و پيشرفت هايي در اين جوامع اتفاق خواهد افتاد . اما وضع بر روي آن پيوستار همچنان همان خواهد بود كه بوده است، يعني بسياري از جوامع همچنان در حال گذار خواهند بود . پس چه بايد كرد ؟ به نظر مي رسد كه اگر نظريه مدرنيزاسيون كه نسخه غير ماركسيستي تحول جوامع است در دو - سه دهه پيش جالب توجه و از لحاظ نظري جذاب و قانع كننده بود ، اكنون كه تلاش هاي بسيار اين كشورها و البته به مدد سازمانهاي جهاني نظير بانك جهاني ، سازمان بهداشت جهاني، سازمان خواربار جهاني ، و يونسكو هنوز به سر منزل مشخصي نرسيده است ، ديگر جذاب و برانگيزاننده براي پيشرفت و مدرن شدن نخواهد بود .
دكتر كوثري اضافه كرد : آيا چشم انداز ديگري مي توان به عنوان رقيب براي تبيين و توضيح اين وضع پيشنهاد كرد ؟ به نظر مي رسد كه چشم اندازهاي رقيب متعددي امكان پذير است . يكي از اين چشم اندازها ي نظري مي تواند اين باشد كه ما به جاي اين كه معتقد باشيم كه مدرن شدن چيزي در پايان است ، معتقد باشيم كه ، بر عكس، مدرن شدن چيزي در آغاز است .
وي در پايان سخنراني خود گفت : هر چند كه جهان سنت فرو ريخته است ، اما عناصر فرهنگي ، هم در فرهنگ مادي و هم در فرهنگ معنوي وجود دارند . اين سخن به اين معنا نيست كه نمي توان از عناصر مادي و معنوي سنتي در جوامع مدرن استفاده كرد ، بلكه به اين معناست كه اگر چه در حال حاضر مقاومت ها يا تعارض هايي بين عناصر سنتي و مدرن وجود دارد ، اما دنياي سنتي فروپاشيده شده و ديگر وجود ندارد . رابطه سنت - مدرن محتاج باز انديشي است . از لحاظ تاريخي مسير مدرن شدن واحد نيست ، و بيش از يك جامعه مدرن وجود دارد . بنابراين بايد برخلاف نظر فوكوياما از شروع ، يا بهتر بگويم ادامه تاريخ سخن بگوييم نه از پايان تاريخ .
نظر شما