به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، محافظه كاري يك نظام سياسي نيست بلكه يك نوع نگرش به نظم اجتماعي و سياسي جامعه است. اين اصطلاح درهرجامعه اي تعريف و اصول خاصي دارد اما دريك معنا واژه اي است براي توضيح تسلط و برتري نظام قديمي و تجربه شده سياسي بر ساختارهاي نو و نيازموده. پس بايد گفت كه محافظه كاري عميقاً در چارچوب نظام هاي سياسي حاكم ريشه دارد، يعني اينكه محافظه كاري از تغيير، تحول، نوآوري در نظم اجتماعي و سياسي محافظت مي كند يا اينكه از يك گروه خاص حمايت مي كند. محافظه كاري طرح و انديشه سياسي بين المللي نيست مثلاً مانند ليبراليسم يا سيوسياليسم نيست، بلكه بيشتر در چارچوب مجموعه هاي ملي و حتي گروهها ديده مي شود. محاظه كاري نه به عنوان منظومه اي فكري و هدفمند بلكه به عنوان اعتقادي تجربه گرا به تاريخ، مذهب، رسوم و قواعد قديمي پايبند است. محافظه كاري تماميت گرا، كلي نگر، حفظ محور، ايستا و شديداً مخالف تحول است.
محافظه كاران معتقدند نقصي در وجود انسانها است پس نبايد براي رسيدن به كمال مطلوب تلاش كرد بايد نوعي بي عدالتي نابرابري ، تفاوت و اختلافهاي طبقات و گروهها وجود داشته باشند. محافظه كاران به شرايط پذيرفته شده در ساختارهاي سياسي و اجتماعي معتقد هستند. آنها مي گويند جامعه هميشه از مقداري بدي و ناهماهنگيها رنج مي برد و اين امر را چاره اي نيست. محافظه كاران بهترين راه بهبود يا حفظ جامعه را پذيرش سنن و عرف و هنجارهاي جاري مي دانند. آنها به ترس امر نيامده و نيازموده شده و شديداً محافظ امر ثابت شده، شناخته مي شوند.
به گزارش "مهر"، محافظه كاران اصولاً هنجارگر هستند، البته از نوع هنجار تاريخي. محافظه كاران از بعد سياسي به طرفداران حاكميت گفته مي شوند؛ كساني كه نمي خو اهند نظم استقرار يافته حاكم با هر عقايدي كه دارد و يا هر بدبختي كه مي آفريند و هر بي عدالتي و فقري كه تزريق مي كند تغيير كند. پس آنها مي گويند هر چه هست طبيعي است و دردي بي درمان است.
محافظه كاران با اينكه در هر جامعه تعريف و اصول متفاوتي دارند اما مي شود يك شالوده اي از آنها ارائه كرد. آنها اصولاً عده كمي ازجامعه هستند كه اولاً درساختار سياسي حاكم يا نقش دارند. گرچه گروهي ازافراد جامعه نيز هستند كه بنابريكسري ويژگي هاي فكري اصولاً ازتحول وتغيير هراسناك هستند، اما در ساختار سياسي، محافظه كاران بيشتر استبدادگرا و طرفدار نظام تحت اجتماعي هستند.
در نظامهاي انقلابي البته محافظه كاري معنايش را از دست مي دهد اما وقتي كه اين نظام انقلابي هم تثبيت شود و از پويايي و خودسازي خود دست بكشد كم كم انديشه هاي محافظه كارانه به وجود مي آيند.
محافظه كاري به عنوان اعتقادي بيماروبي هدف بدون آنكه برنامه اي براي پيشبرد و توسعه جامعه بدهد فقط به فكر حفظ مجموعه خويش است. محافظه كاري شديد معمولاً به انقلاب ختم مي شود، زيرا تماميت گرايي باعث روآوردن به روشهاي انقلابي مي شود.
بايد گفت كاربرد واژه محافظه كاري در بعضي جوامع با ساختاري ناهماههنگ و غير واقعي همراه است، زيرا نه محافظه كاران به معناي حقيقي دراين معنا مي گنجند و نه كساني كه اين واژه را بر آنها اطلاق مي كنند. بيشتر كاربرد اين اصطلاح به يك بازي قدرت و سياست تبديل مي شود كه ديگران واقعاً نمي توانند تشخيص بدهند كه كدام يك واقعاً محافظه كار هستند. چون واژه ها و معناهاي متضمن آنها در جاي خود مورد استفاده قرار نمي گيرند.
محافظه كاري اصطلاحي كهن است كه بر اساس يكسري ويژگيها به عده اي اطلاق مي شده است. مانند داشتن روحيه احتياط شديد، طرفدار وضع موجود، عدم اعتقاد به تغيير و تحول، پايبند بودن به تداوم هر آنچه هست، طبيعي دانستن نابرابريها و نقصها و اختلافات، انقلابي و تحول گرا نبودن. اما در مورد جامعه ما ايران كاربرد واژه محافظه كاري آنهم در جامعه اي در حال گذار و انقلابي چنان به طور بي معنا با ساختار و مفهوم واقعي كلمه جا افتاده است كه حتي خود به كار برندگان اين واژه اعتقادي به كاربرد درست آن ندارند. در جامعه ما نه محافظه كاران به معناي واقعي محافظه كار هستند ونه اصلاح طلبان به معناي واقعي اصطلاح طلب هستند. البته در جامعه هاي در حال توسعه خيلي از مضامين و مفاهيم وضعيتي اينگونه پيدا مي كنند. چون در يك ساختار تاريخي شكل نمي گيرند، بلكه به صورت تقليدي از ديگر جوامع و بويژه جوامع غربي گرفته مي شوند، بدون آنكه تفاوت ساختارها در جوامع در نظر گرفته شود. اينكه مثلاً محافظه كاري مطرح در انگلستان يك ساختار تاريخي و اجتماعي طولاني دارد، يا اينكه محافظه كاري در آمريكا با توجه به ساختار سياسي آن كشور معنا و مفهوم خاص دارد اما در جامعه ما مفاهيم با توجه به ساختار تاريخي و سياسي شكل نمي گيرند و معناهاي عاريتي مورد استفاده قرار مي گيرند.
به گزارش "مهر"، محافظه كاري يا كنسرواتيزم اصولاً يك بار منفي هم دارد و همين جنبه باعث شده است كه از اين واژه به عنوان ابزاري سياسي استفاده شود تا اينكه براي تحليل واقعي و درك مناسبات و انديشه هاي موجود در جامعه به كار گرفته شود.
نظر شما