به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، فرهنگ جزوي از ساختار واقعي جامعه و حتي به نوعي بنياد نظام اجتماعي است. رفتار انسانها در زندگي فعال و پوياي اجتماعي و برقراري رابطه با ديگران متأثر از الگوهاي روابط اجتماعي و گرايشهاي فرهنگي است. فرهنگ سامان دهنده تعاملات اجتماعي است و الگوهاي رفتاري و ترجيحات را در زندگي فردي و جمعي شكل مي دهد. فرهنگ همچنين ساختار فرهنگي هر جامعه، نوع نگاه و جهان بيني و همچنين روند اهداف و پيشبرد سياستها و فعاليتهاي فردي و گروهي را مشخص مي سازد.
فرهنگ به عنوان خود آگاهي جمعي يك جامعه، نوع انتخابها، ويژگيهاي فردي، انگيزه اقدام، چشم انداز مورد توجه، نوع مقاومت و مبارزه، همبستگي و وفاق اجتماعي و در كلامي ديگر ديدگاه كلان سياسي يك جامعه را نشان مي دهد. فرهنگ اساسي ترين عامل شالوده ساز سياست است. فرهنگ يك جامعه شامل آداب و سنن، هنجارهاي اخلاقي و اجتماعي، احساسات و شعور جمعي و مشترك و ارزشهاي مذهبي هر جامعه اسعت يعني شرايطي كه به عنوان عوامل برونداد در سياست يا همان محيط رواني و اجتماعي عمل مي كنند.
به گزارش "مهر"، بسياري از دانشمندان علم سياست معتقد هستند سياست خود بايد به عنوان حوزه اي مستقل قلمداد شود اما عده اي ديگر بر آنند كه عامل فرهنگ زمينه ساز دگرگونيهاي سياسي است. از ديد اينها، قدرت سياسي در هر جامعه با قدرت فرهنگي گره خورده است يعني اينكه هر كس قدرت فرهنگي را در اختيار داشته باشد، قدرت سياسي را نيز در اختيار دارد.
انديشه سياسي در بستر فرهنگي يك جامعه زاييده مي شود و با ساختار فرهنگي ملازمت دارد. سياست به عنوان شيوه هاي عملي افزايش كارآمدي، نظم و عملكرد بهتر نظام حكومتي براي اداره جامعه با فرهنگ در تعامل مستمر است. سياست به حوزه اي از گفتمان يك تمدن گفته مي شود كه در چارچوب فرهنگي آن شكل مي گيرد و به پيش مي رود. روند پيشرفت و تكامل تغييرات و تحولات سياسي از نيروها و متغيرهاي داخلي و خارجي تأثير مي پذيرد. به عنوان مثال ايران در طول حيات تاريخي خويش به طور مداوم در معرض تهاجم انديشه هاي متفاوت بيرون از چارچوب جغرافيايي و فرهنگي خويش قرار گرفته است. جوامع مختلف در هر مقطعي با توجه به ظرفيت و جذابيت فرهنگ و انديشه بيگانه و الگوهاي رفتاري، فكري، سياسي و اجتماعي، تاثير پذيرفته و همچنين تاثير گذاشته اند. گرچه اين تأثير و تأثر هم مفيد بوده است و هم مضر.
نوع نگاه فرهنگي و مذهبي هر جامعه به انسان از جمله عمده ترين عوامل تاثيرگذار در فرهنگ سياسي هر جامعه است يعني اينكه بر اساس مباني فرهنگي و ارزشي هر جامعه نوع سرشت انسان شيطاني و ناپاك يا نيك و پاك تعريف شود. اعتقاد به هر كدام از اين دو نوع سرشت، رفتار و كردار سياسي خاص خود را مي طلبد و همچنين نوع اداره و مديريت سياسي هر جامعه را شكل مي دهد و فراتر از اينها رويكرد كلي هر جامعه را نسبت به جوامع ديگر روشن مي سازد. بر اساس سرشت شيطاني انسان، جامعه بين المللي، عرصه اي بشدت خطرناك و منفي تعريف مي شود كه در آن هر كس بر اساس واقع گرايي صرف، فقط بايد در پي حفظ خويش و كسب منافع هر چه بيشتر به هر طريق ممكن باشد. پس جامعه بين المللي تعارض آميز جلوه مي كند. اما بر اساس سرشت پاك و فرشته گونه انساني، محيط بين المللي، فضايي تلقي مي شود كه در آن با همگرايي و مصالحه هم مي توان به منافع خويش دست يافت و جامعه بين المللي همكاي را بيشتر طلب مي كند تا تعارض را.
خوش بيني و بدبيني نسبت به ذات قدرت، اصول و هنجارهاي اجتماعي و روشهاي حكومتي نيز از جمله عناصر فرهنگ سياسي اند. ميزان تحمل عقايد و آراي ديگران، تساهل نسبت به اقوام و نژادها و زبانهاي مختلف، همدلي و همكاري و مشاركت در امور مربوط به جامعه، رعايت حقوق ديگران، احترام به ارزشها و عقايد متفاوت، شيوه حل و فصل نهايي اختلافات و تعارض نگرش و نوع توجه به قانون، رعايت حريم آزادي و خيلي از موارد ديگر همه از عناصر فرهنگي هر جامعه اند كه در فرهنگ سياسي به عنوان يك زير مجموعه، از فرهنگ كلي جامعه تأثير مي گيرند و بر آن تأثير مي گذارند.
به گزارش "مهر"، توانايي ديپلماتيك توان تدابير سياسي، قابليت هاي ديوان سالاري نيز از جمله فاكتورهاي مهم در حوزه سياست هستند كه متاثر از فرهنگ است فرايند رشد افراد در جامعه سياسي و بروز آنها به عنوان نخبگان، ساختار سياسي حكومت ها، نخبه گرايي يا كثرت گرايي، ميل به استبداد فردي يا گرايش به دموكراسي، عوام گرايي، اصالت فرد يا جامعه و غيره، همه از مواردي هستند كه پايه اي فرهنگي دارند ولي از عوامل شكل گيري سياست در يك جامعه هستند.
در يك كلام كلي بايد گفته شود كه تاثير سياست از فرهنگ چنان بنيادين است كه بررسي سياست بدون حضور فرهنگ، ما را به بيراهه و گمراهي مي برد چرا كه سياست و نوع اقدام حكومت چه در جامعه داخلي و چه در جامعه بين المللي، بازتاب ساختار فرهنيگ هر جامعه است اما توجه اينگونه به سياست، يعني از منظر فرهنگ ما را قادر مي سازد كه دريا بيم چرا مثلا در جامعه اي مثل ايران هيچ وقت يك نوع گفتگو گروهي يا احزاب به شكل كارساز نهادينه نشده است و خيلي از موارد ديگر، توجه به سياست از زاويه فرهنگ خطوط كلي حركت هر جامعه سياسي را در جهان به ما نشان مي دهد و سازوكاري انتقادي از تحليل سياست را در اختيار ما مي گذارد.
نظر شما