پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

به مناسبت میلاد امام زمان(عج)؛

نزد عارف، رؤيت ظاهرى امام(ع) غايت و مقصود نيست‏

نزد عارف، رؤيت ظاهرى امام(ع) غايت و مقصود نيست‏

اهل توحيد امام زمان (ع) را در همه نقاط على السويه مى ‏بينند و به هر جا نظر مى‏ كنند عكس رخ او را جلوه ‏گر مى ‏يابند و هر وجودى را در اين عالم ظهور حقيقت ولايت مى ‏دانند.

به گزارش خبرنگار مهر، آیت الله سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی (فرزند علامه طهرانی) در کتاب اسرار ملکوت در باب رویت ظاهر امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) و لزوم معرفت حقیقی آن حضرت می نویسد: عارف در سخنانش مردم را متوجه اين حقيقت مى‏ كند و از ظاهر به سمت باطن و از احساس به سمت واقعيت و از جاذبه‏ هاى مادى به سمت جلوات ربوبى و انوار الهى هدايت مى ‏كند.

ديدن ظاهرى امام(ع) در مكتب عارف و اهل توحيد راهى ندارد. او دعوت به باطن و ولايت امام مى ‏كند، و معرفت حقيقى امام(ع) نه شناسنامه ‏اى آن را تبليغ و ترويج مى ‏دهد. اين همه رواياتى كه دلالت بر زيارت ائمه(عليهم ‏السلام) با معرفت و شناخت حقيقى آنان است به چه مقام و موقعيتى هدايت مى‏ كنند و دلالت مى ‏نمايند؟ در اين رواياتى كه ميزان اجر و ثواب بر زيارت ائمه(عليهم ‏السلام) بر ميزان قرب و شناخت آنان مترتب شده است مگر غير از اين است كه ارزش زيارت امام براساس معرفت است؟ آيا بين زيارت‏ امام رضا(ع) كه در يك مرتبه با ثواب يك حج و يك عمره مقبوله برابرى مى ‏كند، و زيارت آن حضرت كه با ثواب هزار حج و عمره مقبوله برابرى مى ‏كند تفاوتى نيست؟ اگر هست در كجاست؟

نگاه آلی و استقلالی داشتن نسبت به امام(ع) و آثار مترتب بر آن

و لذا نظر اهل توحيد به آثارى همچون مسجد سهله و غيره نظر آلى است نه استقلالى. اهل توحيد امام زمان(ع) را در همه نقاط على السويه مى ‏بينند و به هر جا نظر مى‏ كنند عكس رخ او را جلوه ‏گر مى ‏يابند و هر وجودى را در اين عالم ظهور حقيقت ولايت مى ‏دانند. آنها هميشه با امام مؤانست و مؤالفت و قِران دارند، و مكان خاصى را براى آن حضرت قائل نمى ‏باشند و به دنبال جلوه خاصى از آن حضرت در زمان خاص و يا فضاى خاصى نيستند و اصلًا بدون معيت و اتحاد با آن حضرت يك لحظه از عمر خود را سپرى نمى ‏كنند.

آنها نياز به مكان مخصوصى ندارند تا آن حضرت را زيارت كنند. زيارت آنها در مسجد سهله از باب ظهور جلوه خاص آن حضرت است نه براى ديدن او و از باب تيمن و تبرك آثار آن حضرت است و لذا ديگر شب چهارشنبه با ساير شبها و روزها براى آنها تفاوتى ندارد. آنها نيز به زيارت مسجد سهله مى ‏رفتند اما نه براى زيارت امام(ع) بلكه جهت تشرف به مكانى كه عنايت و نظر آن بزرگوار به آنجا معطوف شده است و اگر صد سال به آنجا بروند و حضرت را نبينند باز مى‏ روند و باز كسب فيض مى ‏كنند. آنها آنجا را منزل و مأواى محبوب مى ‏بينند و همچنان كه باطن آنها با آن حضرت معيت دارد، ظاهرشان را نيز متبرك به بركات ظاهرى آن حضرت مى‏ نمايند.

داستان تهجد مرحوم حاج سيد احمد كربلائى در مسجد سهله

مرحوم والد، [یعنی علامه طهرانی] قدس الله سره در مقدمه كتاب «توحيد علمى و عينى» در احوالات عارف كامل و نادره دهر، حضرت حاج سيد احمد كربلائى چنين مى ‏نگارند: مرحوم آقاسيدجمال الدين [گلپایگانی] براى حقير نقل كردند كه: در ايام جوانى كه تحصيلات ايشان در اصفهان بوده است استاد و مربى اخلاقى ايشان، مرحوم آخوند كاشى و مرحوم جهانگيرخان قشقائى بوده‏ اند و چون به نجف اشرف مشرف مى ‏شوند استادشان مرحوم آقا سيد جواد بوده‏ است.

و مى‏ فرمودند: او مردى سريع و پرمايه و پر محتوى بود و مى‏ گفت: اگر از عالم بالا به من اجازه دهند، در سر چهارراه ‏ها، چهارپايه مى‏ گذارم و بر روى آن مى ‏ايستم و مردم را به توحيد و عرفان خداوندى مى‏ خوانم و ديرى نپائيد كه به رحمت حق پيوست و من به مرحوم آيت الله و مربى اخلاقى، آقاى شيخ على محمد نجف آبادى رجوع كردم و از او دستور مى‏ گرفتم. مدتها از اين موضوع گذشت و من در تحت تعليم و تربيت او بودم؛ تا يك شب كه بر حسب معمول به مسجد سهله آمدم براى عبادت و عادت من اين بود كه به دستور استاد هر وقت شبها به مسجد سهله مى ‏رفتم، اولًا نماز مغرب و عشاء را به جاى مى ‏آوردم و سپس اعمال وارده در مقامات مسجد را انجام مى ‏دادم و پس از آن دستمالى را كه در آن نان و چيزى بود به عنوان غذا باز مى‏ كردم و مقدارى مى‏ خوردم، آنگاه قدرى استراحت نموده و مى‏ خوابيدم و سپس چندين ساعت به اذان صبح مانده برمى ‏خواستم و مشغول نماز و دعا و ذكر و فكر مى ‏شدم و در موقع اذان صبح نماز صبح را مى ‏گزاردم و تا اول طلوع آفتاب به بقيه وظائف و اعمال خود ادامه مى ‏دادم، آنگاه به نجف مراجعت مى ‏نمودم.

در آن شب كه نماز مغرب و عشاء و اعمال مسجد را به جاى مى ‏آوردم و تقريباً دو ساعت از شب مى ‏گذشت، همين كه نشستم و دستمال خود را باز كردم تا چيزى بخورم، هنوز مشغول خوردن نشده بودم كه صداى مناجات و ناله‏ اى به گوش من رسيد و غير از من هم در اين مسجد تاريك احدى نبود.

اين صدا از ضلع شمالى، وسط ديوار مسجد، درست در مقابل و روبروى مقام مطهر حضرت امام زمان(عجل الله تعالى فرجه) شروع شد، و به طورى جذاب و گيرا و توأم با سوز و گداز و ناله و اشعار عربى و فارسى و مناجات‏ها و دعاهاى عالية المضامين بود كه به كلى حال ما را و ذهن ما را متوجه خود نمود. من نتوانستم يك لقمه از نان بخورم و دستمال همينطور باز مانده بود و نتوانستم بخوابم و استراحت كنم و نتوانستم به نماز شب و دعا و ذكر و فكر خود بپردازم و همين طور متوجه و منصرف به سوى او بودم.

صاحب صدا ساعتى گريه و مناجات داشت و سپس ساكت مى‏ شد. قدرى مى ‏گذشت، دوباره مشغول خواندن و درد دل كردن مى ‏شد. باز آرام مى‏ گرفت و سپس ساعتى مشغول مى ‏شد و آرام مى‏ گرفت و هر بار كه شروع مى‏ كرد به خواندن، چند قدمى جلوتر مى ‏آمد، به طورى كه قريب به اذان صبح كه رسيد در مقابل مقام مطهر امام زمان ارواحنا فداه رسيده‏ بود. در اين حال خطاب به حضرت نموده و پس از گريه طولانى و سوز و ناله شديد و دلخراش اين اشعار را با تخاطب و گفتگوى با آن حضرت خواند:

         ما بدين در، نه پى حشمت و جاه آمده ‏ايم             از بد حادثه اينجا به پناه آمده ‏ايم‏

         رهرو منزل عشقيم و ز سر حد عدم                 تا به اقليم وجود اين همه راه آمده ‏ايم‏

         سبزه خط تو ديديم و ز بستان بهشت                 به طلبكارى اين مهرگياه آمده ‏ايم‏

         با چنين گنج كه شد خازن او روح امين                به گدائى به در خانه شاه آمده ‏ايم‏

         لنگر حلم تو اى كشتى توفيق كجاست             كه در اين بحر كرم غرق گناه آمده‏ايم‏

         آبرو مى‏ رود اى ابر خطاشوى ببار                    كه به ديوان عمل نامه سياه آمده ‏ايم‏

         حافظ اين خرقه پشمينه بينداز كه ما                 از پى قافله با آتش آه آمده ‏ايم

و ديگر ساكت شد و هيچ نگفت و در تاريكى چندين ركعت نماز گزارد تا سپيده صبح دميد. آنگاه نماز را به جاى آورده و مشغول به خود در تعقيبات و ذكر و فكر بود تا آفتاب دميد. آن وقت برخاست و از مسجد خارج شد و من تمام آن شب را بيدار بودم و از همه كار و بار خود واماندم و مات و مبهوت وى بودم. چون خواستم از مسجد بيرون شوم، از سرخدمه آنجا كه اطاقش خارج از مسجد و در ضلع شرقى بود پرسيدم: اين شخص كه بود؟! آيا شما او را مى‏ شناسيد؟!

گفتند: آرى! اين مردى است به نام سيد احمد كربلائى، بعضى از شبهاى خلوت كه در مسجد كسى نيست مى ‏آيد و حال و وضعش همين طور است كه ديديد.

من كه به نجف آمدم و خدمت استاد آقا شيخ على محمد رسيدم مطالب را مو به مو برايشان بيان كردم. ايشان برخاست و گفت: با من بيا! من در خدمت استاد رفتم. استاد در منزل آقا سيد احمد وارد شد و دست مرا در دست او گذارد و گفت: از اين به بعد مربى اخلاقى و استاد عرفانى تو ايشان است، بايد از او دستور بگيرى و از او متابعت بنمائى!

توجه به ظاهر امام(ع) نفس را از ادراك سر ولايت باز مى ‏دارد

آیت الله طهرانی می افزاید: از اين حكايت معلوم است كه اولًا: اساتيد عرفان و توحيد نسبت به حضور در اين امكنه كه تعلق به حضرت بقية الله ارواحنا فداه دارد تا چه حد اهتمام و رغبت داشتند و خود و شاگردان را دعوت به اين امكنه مقدسه مى ‏نمودند.

ثانياً: وقت خاصى براى حضور در اين امكنه نمى ‏شناختند و مانند ساير افراد كه شب چهارشنبه را جهت رؤيت آن حضرت قائل‏اند، نفس حضور در اين فضاى مقدس را مغتنم مى‏شمردند نه وقت خاص جهت رؤيت ظاهرى را.

ثالثاً: مقصود و منظور ايشان از حضور صرفاً تقرب باطنى و انس معنوى و مناجات و خلوت نفس و روح و سر با حقيقت آن حضرت بوده است نه صرف زيارت ظاهرى و صورى و لذا اوقاتى را انتخاب مى‏ كردند كه مسجد خلوت باشد و كسى مزاحم حال و كار و ذكر و فكر آنان نشود.

مرحوم والد(رضوان الله عليه) در مدت اقامت در نجف اشرف اغلب شبهاى پنج شنبه را در مسجد سهله به بيتوته اختصاص مى ‏دادند، زيرا شبهاى چهارشنبه شب درسى و تحصيلى بود و رفتن به مسجد سهله موجب تعطيل دروس شب و روز چهارشنبه مى ‏شد. علاوه در شب چهارشنبه ازدحام جمعيت كه براى تشرف ظاهرى خدمت حضرت گرد مى‏ آيند مانع خلوت و جمعيت خاطر و فكر و استفاده بيشتر خواهد شد. مرحوم حداد(رضوان الله عليه) كراراً به مسجد سهله در اوقات مختلف تشرف حاصل مى‏ نمود و كسب فيض مى‏ كرد. استاد ايشان مرحوم قاضى(قدس الله سره) مدت‏ها در مسجد سهله رفت و آمد داشت تا اينكه در آنجا براى ايشان فتح باب حاصل شد و به ادراك حقيقت ولايت حضرت صاحب الأمر نايل آمد.

بنابراين سر اينكه اولياى الهى وجهه كلمات و سخنان خود را بسوى ادراك كنه ولايت و حقيقت معرفت امام(ع) قرار داده‏ اند اين است كه: توجه به ظاهر امام و سوق افراد به سمت رؤيت ظاهرى و تشرف صورى و مادى، نفس را از ادراك فيض حقيقت و سر ولايت باز مى ‏دارد و از آنجا كه نفس انسان از جهت آنكه به عالم صور و ظواهر و عالم تخيل و توهم بيش ازجنبه ملكوت و حيثيت عقلانى خود انس و الفت دارد و به واسطه انغمار در كثرات و توهمات و تخيلات فاصله او تا حقيقت عالم وجود و عوالم مافوق صورت و مثال بسيار بعيد است، لذا شوق و رغبت او به سمت و سوى امور صورى و مثالى و خوارق عادات و امور محسوسه چشم پر كن و برخوردار از جاذبه‏ هاى صورى، بسيار بيش از امور ملكوتى و معنوى و عقلانى و نورانى و حقائق بدون صورت و تماماً معنى مى ‏باشد، لذا تمام هم و غم اهل توحيد در بيان ربط و اتصال به مبدأ ولايت بر محور معرفت باطنى و شناخت عوالم قلب و نفس صاحب ولايت است نه بر محور ديدن و رؤيت ظاهر.

لذا در مجالس مرحوم حداد و حضرت والد قدس الله سرهما هيچگاه سخن از ديدن ظاهرى امام زمان(ارواحنا فداه) نبوده است و بنده در تمام مدت عمر خود ياد ندارم كه راجع به ديدن آن حضرت سخنى به ميان آورند و شاگردان خود را جهت زيارت آن حضرت تشويق و ترغيب كرده باشند و يا دستورى و ذكرى و برنامه ‏اى براى تشرف خدمت آن حضرت داده باشند.

کد خبر 2763862

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • ابراهیم فرهومند از امریکا از اقوام تناوش و انصاری ۱۰:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۴
      0 0
      با سلام لطفا بیشتر بنویسید . هل من یزید