۱ بهمن ۱۳۸۴، ۸:۱۲

/ حاشيه نگاري خواندني خبرنگار "مهر " از افتتاحيه جشنواره فيلم فجر /

24 نكته از افتتاحيه بيست و چهارمين جشنواره فيلم فجر ؛ حكايت گرم هنر از زمستان سرد / سوژه اي سينمايي به نام قاليباف / آرزوي حاتمي كيا براي فيلم زندگي شهيد چمران و...

24 نكته از افتتاحيه بيست و چهارمين جشنواره فيلم فجر ؛ حكايت گرم هنر از زمستان سرد / سوژه اي سينمايي به نام  قاليباف / آرزوي حاتمي كيا براي فيلم زندگي شهيد چمران و...

مراسم افتتاحيه جشنواره فيلم فجر دارد تمام مي‌شود كه مي‌روم سراغ كارگردان مراسم و از او مي‌خواهم آرزويي سينمايي بكند. بيژن ميرباقري خسته‌تر از آن است كه پاسخي شايسته بدهد. حق هم دارد. براي من هم خوب مي‌شود، چون تعداد نكته‌هايم از افتتاحيه جشنواره فيلم فجر روي عدد 24 ثابت مي‌ماند.

آنچه مي‌خوانيد حاشيه‌نگاري خبرنگار سينمايي "مهر" از مراسم افتتاحيه بيست و چهارمين جشنواره بين‌المللي فيلم فجر است كه در شبهاي سرد زمستان تهران حكايتي گرم از هنر را رقم زد.

1. همان دم در ورودي تالار بزرگ وزارت كشور يكي از بچه‌هاي روابط عمومي فارابي را مي‌بينم كه با شكل و شمايل جديدش به شدت شبيه مسعود خان كيميايي شده. اين نكته را به او مي‌گويم و چون دارد با "هندز فري" حرف مي‌زند، با تكان دادن سر، حرفم را تأييد مي‌كند. به گمانم قند ته دلش آب شده.

2. خانواده‌اي كه جلوي من منتظر رد شدن از دستگاه "رد مي‌شوي بوق مي‌زند!" براي ورود به سالن انتظار هستند، تقريباً با محفل گرم خانوادگي تشريف آورده‌اند. يعني از نوزاد چند ماهه دارند تا پيرمرد و پيرزن شصت هفتاد ساله. همان آقايي كه "شبيه كيميايي شده" ديروز به من گفته بود "كارتامون همش رو اصوله. به روزنامه‌ها يكي داديم به خبرگزاريا دو تا." من نمي‌دانم اين خانواده از روزنامه آمده بودند يا از خبرگزاري.

3. آقايي كراواتي  كه گمان كنم براي مراسم جشن عروسي آمده بود، از حاضران در سالن فيلم مي‌گيرد. بالاي سكو هم ايستاده تا خداي نكرده توجه كسي جلب نشود. پشت سر اين آقا هم محفل فروش گل‌هاي چيني گرم است.

4. يكي از همكاران مطبوعاتي با اشاره به نوزاد معصومي كه روي دوش مادرش به خواب رفته، مي‌گويد: "اين جوون‌ترين عضو خونواده هنر و رسانه ا‌ست!"

5. دو دقيقه از ساعت مقرر آغاز مراسم افتتاحيه بيست و چهارمين جشنواره فيلم فجر مندرج در كارت دعوت (كه همان ابتداي ورود به تالار پاره پاره شد) گذشته كه وارد سالن مي‌شوم. هنوز نيمي از طبقه پايين و تمام طبقه بالا خالي است و ميهمانان همچنان در حال آمدن. گمان نمي‌كنم اين مراسم تا ساعت هفت هم آغاز شود. پس با خيال راحت برمي‌گردم بيرون و دنبال سوژه براي نوشتن حاشيه مي‌گردم.

اين همان صحنه هفت سين سينمايي است

6. از پله‌ها مي‌روم طبقه بالا كه تقريباً خالي است و ميهمانان تك و توك روي صندلي‌هايش نشسته‌اند. دوستي مي‌گفت اين بهترين سالن و تالار كشور است. واقعاً راست مي‌گفت يا شوخي مي‌كرد؟ اينجا كمي شبيه ساختماني نيمه‌كاره است.

7. مي‌روم كنار يكي از فيلمبرداران گروه اعزامي از صدا و سيما كه خودش مي‌گويد از ساعت 3 اينجاست. جاي مناسبي را براي دوربين حجيم‌ اش انتخاب نكرده‌اند، اما خودش راحت نشسته و منتظر آغاز مراسم است. مسئول "كمرا تو" (دوربين دو) است و سال گذشته هم همين مراسم را پوشش داده. امشب شش دوربين صدا و سيما قرار است مراسم را پوشش بدهند.

8. عكاس "مهر" كه جلوي رديف اول ويژه ميهمانان در حال فعاليت و جنب و جوش است، حواسش نيست كه چند ثانيه‌اي است سد راه منوچهر محمدي (تهيه‌كننده "مارمولك" و مدير برنامه افتتاحيه) شده. آخر سر "حيدر" ما كوتاه مي‌آيد تا "منوچهر" سينما رد شود.

اين هم حركات موزون با چوب!

9. هجوم عكاسان محترم به يك طرف يعني ورود يك سوژه مهم. در اينجا آن سوژه مهم شهردار تهران دكتر محمدباقر قاليباف است كه ساعت هفت وارد سالن شد و در رديف اول نشست تا چهره‌اش زير نور فلاش نوراني‌تر شود.

10. هفت دقيقه از ساعت هفت گذشته كه معاون سينمايي وزير ارشاد و مدير عامل فارابي با هم وارد سالن مي‌شوند. چند ثانيه بعد سالن تاريك مي‌شود تا اگر خدا بخواهد مراسم آغاز شود. سرود ملي ايران و دو دقيقه بعد قاري قرآن مي‌خواند: "سوگند به سپيده‌ دم / سوگند به شب‌هاي دهگانه ..." .

11. جواني كه لباس سنتي سرخ رنگ به تن دارد با قرآني روي رحل به صحنه مي‌آيد و پشت سرش جواناني با پوشش مشابه با آينه، ساعت، ماهي، سبزه، سيب و سيمرغ. حركات نيمه‌موزون و رقص با چوب همراه با موسيقي زنده نويدبخش آغاز بيست و چهارمين سال از زندگي سينماي نوين ايران است.

اكبر عبدي با اين شكل و شمايل در كليپ راپورت جشنواره بازي كرد

12. نخستين كليپ مراسم افتتاحيه را عزت‌الله انتظامي كليد مي‌زند و عيد سينمايي را به همه تبريك مي‌گويد. بعد به ترتيب نوبت به جمشيد مشايخي، عليرضا رضاداد، جمال شورجه، محمدرضا جعفري جلوه، محمدرضا شرف‌الدين، رسول صدرعاملي، احمد ميرعلايي، عليرضا شجاع نوري، عليرضا سجادپور، سيدضياءالدين دري، مرتضي شايسته، مسعود كيميايي، محمدرضا اسلاملو، ايرج تقي‌پور، علي معلم، رضا كيانيان، حبيب رضايي و در نهايت محمدحسين صفار هرندي مي‌رسد تا از آروزهاي خود براي سينماي ايران بگويند. حضور كيميايي بر پرده سينما مصادف است با سوت و جيغ و كف و ... حضار و مسعودخان "دوري از ابتذال" را براي سينماي ايران آرزو مي‌كند. كيانيان هم با استقبال از نوع سوت و كف مواجه مي‌شود و رضايي به بخش پاياني دعاي تحويل سال اشاره مي‌كند و مي‌گويد: "حول سالن‌نا الي احسن سالن، حول سينمائنا الي احسن سينما!"

13. فيلمبردار "كمرا تو" چنان با حرارت از جاي بدش در سالن به كارگردان تلويزيوني شكايت مي‌كند كه تعدادي از حاضران طبقه اول به بالا نگاه مي‌كنند تا صاحب صدا را شناسايي كنند. راست مي‌گويد بنده خدا! ‌براي اينكه سر دوربين را يك دور كامل بچرخاند، مجبور است در حين كار يك پله حداقل سي چهل سانتي را بالا و پايين برود.

14. در ادامه حاشيه هاي خبر نگار "مهر" آمده ؛ اختتاميه جشنواره موسيقي فجر همزمان شده با افتتاحيه جشنواره فيلم فجر و اين علت اصلي نيامدن وزير ارشاد است به اين مراسم. ساعت تقريباً هفت و نيم است و مجري، خانم ژاله صادقيان، قول مي‌دهد وزير حداكثر تا يك ساعت ديگر به جمع سينماگران بيايد.

مهدي هاشمي اينجا لوح تقدير همسرش را به او پس مي‌دهد

15. دكتر قاليباف براي بخش بزرگداشت از مديران سينما سپيدرود رشت روي صحنه مي‌آيد و در مقابل مردم تعظيم مي‌كند. او در صحبت‌هاي خود با اشاره به اينكه قرار نبوده در اين مراسم حرف بزند، قول ساخت سينما آزادي را با مشاركت سازمان تبليغات مي‌دهد.

16. يكي ديگر از كليپ‌هاي مراسم افتتاحيه "راپورت‌هاي ايام جشنواره" است با بازي اكبر عبدي كه تا پايان مراسم در سه بخش پخش مي‌شود.

17. بخش بعدي مراسم تجليل از خسرو سينايي است. ابتدا كليپي پخش مي‌شود از اين فيلمساز سرشناس كه همراه همسرش گيزلا وارگا سينايي در سالن حضور دارد. نكته جالب اين كليپ نواي آكاردئون روي آن است كه آخرش معلوم مي‌شود نوازنده‌اش خود سينايي است. ابتدا گيزلا وارگا از آشنايي خود با سينايي مي‌گويد و بعد نوبت رضاداد است كه روي سن بياييد و لوح تقدير او را بدهد. خسرو سينايي هم مطلع و مقطع سخنانش شعري است سروده خودش خطاب به جوانان : بايد اميد داشت / تا آفتاب هست / تا نور ماه هست / تا يك درخت تنها در پهنه كوير / تا يك جوانه بر بدن يك گياه هست / بايد به خويش گفت / شايد جوانه گل شود و شايد كوير باغ / شايد ز بطن ظلمت روييد يك چراغ / شايد كه نور ماه / شايد كه آفتاب / بايد اميد داشت .

تقدير از خسرو سينايي

18. به گزارش خبرنگار "مهر" حاضر در مراسم افتتاحيه جشنواره فيلم فجر، بخش بعدي پخش كليپ آرزوهاي كارگردانان سينماي ايران است. ابراهيم حاتمي‌كيا نفر اول است و آرزو مي‌كند روزي فيلم زندگي شهيد چمران را بسازد. كيانوش عياري، عليرضا داوودنژاد، فريدون جيراني، جمال شورجه، مسعود كيميايي، محمدعلي نجفي، رسول صدرعاملي، سيروس الوند، رسول ملاقلي‌پور، محمدعلي سجادي، فريدون حسن‌پور و محسن اميريوسفي ديگر حاضران اين كليپ هستند. آرزوي داوودنژاد بازگشت سيف‌الله داد است به عرصه سينما و آرزوي كيميايي ساختن فيلمي از عين‌القضاه. ملاقلي‌پور هم دوست دارد بخشي از دوران كودكي و نوجواني خود را فيلم كند. حسن‌پور كه 12 سالگي آرزو داشته دوچرخه داشته باشد و 25 سالگي به اين آرزويش رسيده، دعا مي‌كند همه ‌آرزوها سر وقت بر‌آورده شوند. اميريوسفي هم مي‌گويد: "كار سينماي ما از آرزو گذشته و بايد براش دعا كنيم. من چند تا دعا مي‌كنم شما اگه صلاح دونستين آمين بگين ..."

19. نوبت تجليل از گلاب آدينه كه مي‌رسد، احساسات مجري مراسم به قول خودش "جريحه‌دار" مي‌شود. مهدي هاشمي روي صحنه مي‌رود و ايستاده كليپ بخش تجليل از همسرش را مي‌بيند. بعد مي‌خواهد نحوه آشنايي‌اش را با گلاب مستعان بگويد كه خانم صادقيان ناخواسته مانع مي‌شود و ما هم مغموم از دست دادن اين فرصت. جعفري جلوه روي سن مي‌آيد و لوح تقدير را به خانم آدينه مي‌دهد. آدينه در صحبت‌هاي كوتاهش از همه تشكر مي‌كند. بعد همه مي‌خواهند بروند پايين كه هاشمي جلوي ميكروفن مي‌آيد تا نحوه آشنايي با همسرش را بگويد: "... اطلاعيه زديم در و ديوار دانشگاه تهران كه هر كي مي‌خواد تياتر بازي كنه فلان روز بياد جلوي تالار ابوريحان. روز موعود خودم دو سه ساعت زودتر رفتم تا همه چيزو آماه كنم. از دور ديدم يه دختر خانومي با باروني ليمويي وايستاده جلو سالن. رسيدم گفتم: "ببخشيد خانوم شما؟" گفت: "واسه تئاتر اومدم." - "هنوز چند ساعتي مونده كه!" (اينجا را بايد با صداي مهدي هاشمي كه اداي گلاب آدينه را درمي‌آورد بخوانيد) – "نمي‌خواستم از دست بدم، شمارو، تئاترو ..." (خنده حضار) و خود خانم آدينه هم كه از خنده روده‌ بر شده. بعد صادقيان به هاشمي اشاره مي‌كند كه "آقاي هاشمي لطفاً اون لوح تقديرو بدين به صاحابش!"

20. آرزوي انتظامي پدر در اين سال نو سينمايي بازسازي سينما آزادي و شهر قصه است. مشايخي دوست دارد نقش حكيم طوس يا حافظ را بازي كند، داوود رشيدي، نيكي كريمي، جهانگير الماسي، فرهاد آييش، ترانه عليدوستي، گلشيفته فراهاني و امين تارخ هم از آرزوهاي خود مي‌گويند. به گزارش "مهر"، جواد هاشمي مي‌گويد "بيست و شيش بار در فيلم‌ها و سريال‌هاي مختلف شهيد شده‌ام و ..." خيلي‌ها منتظرند بگويد "آرزو دارم خودم هم شهيد شوم" كه ادامه مي‌دهد "دوست دارم در فيلمي نقش شهيد همت رو بازي كنم"، محمدرضا فروتن هم در حالي كه دارد آشكارا بازي مي‌كند "انسان‌تر بودن" را براي همه آرزو دارد، حبيب رضايي و رضا بابك هم آرزويي مي‌كنند، عليرضا خمسه دوست دارد در نسخه سينمايي "شاه لير" نقش دلقك را بازي كند، فتحعلي اويسي ديگر بازيگر حاضر در اين بخش است و آرزوي رضا كيانيان كمي تا قسمتي دست‌يافتني: "دوس دارم يه روز كارت دعوت جشنواره ‌رو به تعداد اعضاي خونوادم بهم بدن. آرزو به دلمون موند. حتي وقتي نامزد جايزه هم مي‌شم يه كارت بيشتر بهم نمي‌دن." بهرام رادان دوست دارد در فيلمي نقش لطفعلي خان زند را بازي كند و بعد خداحافظ سينما و رؤيا نونهالي ... "آرزو رو كه اگه به زبون بياري ديگه آرزو نمي‌شه كه! آرزو رو بايد آروم گفت، تو دل، مث دعا، مث ذكر، آرزو مي‌كنم ..." و بعد لب‌هايش مي‌جنبند و صدايي شنيده نمي‌شود.

مراسم آنقدر هم كه اين عكس نشان مي‌دهد خسته‌كننده نبود

21. در بخش تجليل از مجيد انتظامي، اول پدر روي صحنه مي‌رود، بعد آقاي وزير و بعدتر خود مجيد. انتظامي پدر از نحوه ورود پسرانش به دنياي موسيقي مي‌گويد و براي مجيدش دعا مي‌كند كه "آرزو مي‌كنم به حق پنج تن آل عبا كه هميشه سلامت نگهش داره!"

22. صادقيان بند را آب مي‌دهد كه "پذيرايي مختصري مي‌شين و ..." هنوز جمله بنده خدا تمام نشده كه سيل جمعيت به سمت درهاي خروجي روان مي‌شود. آن هم دقيقاً‌ در حالي كه جعفري جلوه روي صحنه رفته تا سخنراني كند. آن نگاه معاون سينمايي وزير ارشاد به سيل جمعيت به شدت معنادار است. البته نقطه اوج مراسم هم همين "پذيرايي مختصر" است. بديع‌ترين و ابتكاري‌ترين صحنه‌هاي به دست آوردن بسته‌اي حاوي يك كيك و آبميوه (آن هم از نوع تاريخ مصرف گذشته‌اش) را مي‌توانستيد شب گذشته در تالار بزرگ وزارت كشور ببينيد ... راستي نمازخانه سالن هم به شدت غريب افتاده بود!

23. ساعت از ده شب گذشته كه از سالن بيرون مي‌زنم. چند نفر از عوامل اجرايي "پذيرايي مختصر نشده‌ها" را به سال آينده حواله مي‌دهند. حالا ديگر خوشحالم كه از آن آبميوه‌هاي ... نخورده‌ام.

24. امشب هم تمام شد، شبي كه جاي خالي ستارگان سينماي ايران باعث شده بود بازار امضا دادن و گرفتن رونق سابق را نداشته باشد. به هرحال اين اولين جشنواره فيلم  براي وزير جديد ارشاد بود و با توجه به اين همه شكوه پابرجا ، بايد به صفار هرندي و يارانش هم دست مريزادي گفت.

کد خبر 280080

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha