به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر، دكتر محمد صنعتي در مراسم اهداي جايزه بهترين رمان متفاوت اظهار داشت : لفظ متفاوت بيانگر تفاوت يك چيز با چيزي ديگر است كه آن چيز ديگر، ادبيات قبل، كليشه وار ، مرسوم يا كلاسيك مي باشد.
وي با طرح اين پرسش كه آيا مي توان مفهوم متفاوت را فارغ از زمان و مكان و شرايط بكار برد؟ ، ادبيات شرق را كاملا متمايز از ادبيات غرب خواند و افزود : هر چقدر هم كه معيارهاي متشابه جهاني به ادبيات داستاني رسوخ و نفوذ كند، باز هم نمي توان آن اثر را خالي از تعلق به مكان و زمان عصر خود مورد شناسايي قرار داد.
دكتر صنعتي تصريح كرد : زماني ادبيات رمانتيك غالب بود، زماني مدرنيسم و امروز ادبيات پست مدرن. طبيعي است كه آثار هر دوره در زمان خود آشنا هستند و نمي توان آنها را متفاوت تلقي كرد ولي مي توان سراغ ادبيات متفاوتي را گرفت كه براي همه فصول و زمانها متفاوت باشد؛ اين ادبيات، از زمان و مكان تهي است ، يگانگي و مطلق بودن در آن وجود ندارد و با تفاوت و كثرت مفاهيم همراه است.
وي ادبيات متفاوت را مفهومي جديد و متكي بر تفاوتها دانست و نظريه " جهان چهل تكه " داريوش شايگان و " اقليم هفتاد و دو ملت " خيام را ناظري بر اين تفاوتها تلقي كرد. وي افزود : امروز تفاوت و كثرت در قالب جهاني شدن ، سعي در ايجاد فرهنگي يكپارچه دارد ولي اين امر امكان ناپذير است چرا كه تفاوت هاي فرهنگي و فردي و ... فراواني وجود دارد و تنها مي توان در رابطه با نقاط مشترك و برخي جزئيات هم شكل، به اشتراك و وحدت دست يافت.
به گزارش مهر، دكتر محمد صنعتي ، برخي جنبه ها و ويژگي هاي فرهنگ غرب را وام دار فرهنگ و عرفان شرقي برشمرد و ادامه داد : بجز زبان بين المللي انگليسي، بسياري از مولفه هاي فرهنگ غربي و جريان پست مدرن برگرفته از شرق است. غرب همواره در سلطه سياسي و فرهنگي خود پذيراي ديگر فرهنگ هاست؛ به عنوان نمونه ادبيات اسطوره اي و جادويي آمريكاي لاتين جايگزين ادبيات ضد اسطوره آمريكايي مي شود و بر اين اساس نمي توان معياري ثابت براي تفاوت آفريني و متفاوت نويسي پيدا كرد.
وي عدول و انحراف از جريان هاي اصلي، معيارهاي استاندارد و فرم هاي كليشه اي را موجب بروز تفاوت خواند و گفت : پس از عصر رئاليسم ، ادبيات رمانتيك پديد آمد كه خود پايه گذارنحله هاي گوتيك ، وهم و خيال ، جنايي، هراسناك و... بود . ادبيات رمانتيك با تكيه بر ذهنيت و خيال، سبكي جديد تحت عنوان سمبوليسم را بوجود آورد و سپس دادائيست ها جريان سيال ذهن را وارد ادبيات كردند و اشخاصي مثل پروست و جويس و وولف پايه گذار جرياني آوانگارد و قالب شكن لقب گرفتند.
اين پژوهشگر ادبي بروز مكاتب نئورئاليسم، ابزورديسم و خردگريزي را در دوره پست مدرن مشمول ادبيات متفاوت دانست و افزود : با سيري در جريان تكوين و تشكيل سبكهاي ادبي متوجه مي شويم كه آنچه يك روز متفاوت شمرده مي شود، در آينده متعارف خواهد بود.
وي تصريح كرد : آثار متفاوت را نمي توان غير ماندگار تلقي كرد . اين تفاوت ها ، گاه در زيباشناسي اثر و گاه در نثر آن رخ مي دهد. پس ادبيات متفاوت از لحاظ فرم و محتوا با ادبيات رسمي و رايج روز داراي تفاوت است و اگر مورد پسند عموم نيز قرار بگيرد ، مي تواند تبديل به جريان شود .
نظر شما