به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه ایران در یادداشت روز پنج شنبه خود به قلم سعید علیخانی، تحلیلگر مسائل بینالملل نوشت:
اینکه بگوییم بیست و اندی روز تلاش شبانهروزی در وین سرانجام به یک توافق جامع رسید گزارهای قابل بحث است. این گزاره صادق است زیرا نتیجه ۱۲ سال کش و قوس که گاه راه به بیفرجامی میبرد و در واپسین روزهای خود هیچ امیدی به تداوم آن نبود در نهایت گام در مسیری مشخص، واقعی و مثمر گذاشت. این گزاره، صادق است چون پیش از این کسی حتی تصور نمیکرد که ایران و ایالات متحده در قالب ۱+۵ قادر به گفتوگوی رودر رو و تلاش برای حل مسائل فیمابین باشند، آن هم در شرایطی دشوارو زیر سایه سنگین انواع مخالفت هایی که یک «موضوع بینالمللی»را به «معضلی لاینحل» و درگیر با حواشی ناتمام کرده بود.
توافق ژنو که بسیاری به درستی آن را «دستاورد بزرگ دیپلماسی در قرن بیست و یک» میدانند از این منظر توافقی جامع است اما نباید از نظردور داشت که این سخن بدان معنا نیست که پروسهای به این پیچیدگی با اعلام رسانهای و ذیل عنوان توافق، فرآیندی تمام شده است بلکه آنچه رخ داده در واقع گام اول از پروسهای به مراتب پیچیده تر است که اگر عقلانیت و تدبیری که تاکنون به مدد تبحر و تعهد تیم مذاکره کننده چاشنی تحقق این مرحله بوده، بعد از این مورد حمایت قرار نگیرد، میتوان نگاه تردید آمیزی بر ثمربخشی آن داشت. توافق و پرداختن به ابعاد پیچیده آن امری نیست که در حوصله این مقال بگنجد اما میتوان این دستاورد بزرگ را از این منظر مورد تجزیه و تحلیل قرار داد که گزینه مقابل توافق، توافق نکردن نبود بلکه «جنگ» و در خوشبینانه ترین حالت، تداوم تحریم هایی بود که شرایط ناشی ازآن چیزی متفاوت از یک جنگ تمام عیار نبود.
ریشه اصلی اینگونه جنگها در روابط بینالملل چیزی است که با اصطلاح «ترس هابزی» شناخته میشود. ترسی که «توماس هابز» فیلسوف انگلیسی، آن را اینگونه تشریح میکند: «رشد قدرت آتن، ترس روزافزون اسپارتها و تلاش برای یافتن متحد برای جبران عقب ماندگی نظامی و آغاز رقابتهای بیثمر و منتهی به بحران». پرونده هستهای ایران به دلیل برخی سوء سیاستهای داخلی و نیز راهبرد هماهنگ قدرتهای بزرگ، در زیر سایه سنگین«ترس هابزی» بود بنابراین هم شرایط منطقهای را متغیر تر میکرد، هم قطعنامههای جدیدی را علیه کشورمان سامان میداد و هم امید به برونرفت از این وضعیت را بالمآل از بین میبرد.
تحلیلگران روابط بینالملل معمولاً نسخه «راه حل هابزی» را برای «ترس هابزی» نوشتهاند.رویکردی که در آن برای کنترل دهکده جهانی باید چشم به «لویاتان»ی بست که واجد همه قدرتها برای رفع نگرانی هاست و اتفاقاً مخالفان دولت نیز با بزرگنمایی بخش هایی از سخنان رئیس جمهوری در جریان مناظرات انتخاباتی، تلاش کردند که دولت را دنباله رو چنین تفکری نشان دهند بنابراین این سخن راست است که بزرگترین دستاورد سیاست خارجی دولت یازدهم آن بوده است که با تشخیص ترس هابزی، به عنوان عمده ترین مانع بازگشت به وضعیت عادی پرونده هستهای کشورمان، به دام «راه حل هابزی» نیفتاده است، زیرا نگاه بنیادین دولت و نظام جمهوری اسلامی همواره آن بوده است که نابرابری بر اساس قدرت هیچگاه عادلانه نیست و تنها راه حل جایگزین همکاری بر اساس بستری از اعتماد و اهداف مشترک است.
امروزه یکی از مباحث مطرح در روابط بینالملل «نظریه بازیها»ست که طی آن تلاش میشود رفتار و تصمیم درست را در شرایط راهبردی یا بازی، که در آنها موفقیت فرد وابسته به انتخاب دیگران است، بهدست آورد. یکی از عناصر کلیدی در این نظریه «رفتار متقابل» است. رفتار یا واکنش متقابل همان چیزی است که از آغاز فرایند مذاکرات از دوسوی میز مذاکره مطرح میشد اما تجربه نشان داده است که اقدام متقابل در جهان متصل و هم سرنوشت، اقدامی عاقلانه نیست و زیان آن همه اطراف را درگیر خود میکند، در نتیجه نظریه بازیها بر اهمیت دست بردن در شرایطی سخن میگوید که تعارضات را کم و همکاری را تشویق و تسهیل کند.
راه حل نظریه بازیها برای تحقق این وضعیت و خروج ازدور باطلِ اقدام متقابل، «پیشنهادهای مشخص»ی است که متضمن «منافع همـــه گروه ها» باشد. در نظریه بازیها موضوعی با عنوان معمای زندانی(Prisoner’s dilemma)مطرح است که بر این فرض است که دو نفر متهم، دستگیر شدهاند و هر دو جداگانه مورد بازجویی قرار میگیرند. در طی این بازجویی با هریک از آنها جداگانه به این صورت معامله میشود:
اگر دیگری را لو بدهی تو آزاد میشوی ولی او به پنج سال حبس محکوم خواهد شد.
اگر هر دو یکدیگر را لو بدهید، هر دو به سه سال حبس محکوم خواهید شد.
اگر هیچکدام دیگری را مقصر ندانید و لو ندهید، هر دو یکسال در یک مرکز بازپروری خدمت خواهید کرد.
در این بازی به نفع هر دو متهم است که گزینه سوم را انتخاب کنند، ولی چون هر کدام از آنها به دنبال کسب بهترین نتیجه برای خود یعنی آزاد شدن است و به طرف مقابل نیز اعتماد ندارد طرف دیگر را متهم میکند و به زعم خود لو میدهد و در نتیجه هر دوی متهمان متضرر میشوند. مذاکرات هستهای در ژنو از این حیث دستاوردی بزرگ تلقی میشود که ایران بالاخص توانست گروه ۱+۵ را متقاعد کند که یگانه راه برون رفت از بحران، رضایت دادن به راه حلی است که متضمن منافع هر دو طرف باشد و طبیعی است که چنین وضعیتی نیازمند عنصر کلیدی «اعتماد» است. از این منظر ویدئوی منتشره از سوی وزیر خارجه کشورمان و تأکید وی بر خطرهای امنیتی کنونی جهان علیه «ما»(و نه من یا تو) اقدامی هوشمندانه و درست برای برجسته کردن منافع مشترک بود و حالا نوبت سایر نهادهای حاکمیتی است که با تقویت« عنصر اعتماد» تیم مذاکره کننده را در نوع روش دقیق و منطقی که انتخاب کرده است، یاری دهند.
نکته مهم دیگری که نباید از یاد برد آن است که نگاهی به سوابق مذاکرات میان امریکا و شوروی،(پیمان سالت) از یک سو و امریکا و چین (دیپلماسی پینگ پونگ)از سوی دیگر، نشان میدهد که فرجام و تبعات یک توافق بیش از آنکه منوط به رویکرد کشور خارجی باشد، وابسته به نوع رویکرد نیروها و عناصر داخلی آن کشور است.اهمال در مبارزه با فساد فراگیر، توازن ایجاد نکردن میان آرمانهای ایدئولوژیک با واقعیتهای موجود، فقدان رویکرد مدون و مشخص برای محدود ساختن نیروهای تندرو، مشارکت گریزی و نبود شفافیت، عمده ترین دلایلی بود که باعث شد شوروی سابق بر خلاف چین (با رهبری دنگ شیائوپینگ) طرفی از مذاکرات پیچیده با امریکا نبندد و با وجود موفقیتهای ظاهری در نهایت فرو بپاشد حال آنکه توسعه و پیشرفت چین با لحاظ داشتن موارد فوق به گونهای سامان داده شد که مذاکرات حساس و کلیدی این کشور با غرب -بالاخص ایالات متحده- به وضعیت شکوفایی کنونی این کشور منجر شد.
بنابراین شاید بیراه نباشد که بگوییم ماحصل توافقی که تیم مذاکره کننده دشواری مراحل مقدماتی آن را بر دوش داشتهاند برای تحقق نهایی به مراحل بعدی این توافق محدود نمیشود بلکه بیشتر در گرو مسئولیت شناسی نهادهای تصمیم گیر در داخل است و گره زدن انحصاری عواقب یا تبعات آتی توافق به تیم مذاکره کننده، رفتاری فرافکنانه برای گریختن از بار مسئولیت است.
نظر شما