پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۲ بهمن ۱۳۸۴، ۹:۵۳

/ متن كامل سخنراني حجت الاسلام خاتمي در همايش " گفتگوي اسلام و غرب" / " اسلام " و " جهان اسلام " قابل انكار نيست / " اسلام " مي تواند دغدغه و پرسش انسان امروز را پاسخ گويد

/ متن كامل سخنراني حجت الاسلام خاتمي در همايش " گفتگوي اسلام و غرب" / " اسلام " و " جهان اسلام " قابل انكار نيست / " اسلام " مي تواند دغدغه و پرسش انسان امروز را پاسخ گويد

حجت الاسلام سيد محمد خاتمي در همايش دو روزه " گفتگوي اسلام و غرب" در مالزي ، با تاكيد بر اين نكته كه " اسلام " و " جهان اسلام " قابل انكار نيست ، گفت : " اسلام " مي تواند دغدغه و پرسش انسان امروز را پاسخ بگويد .

به گزارش گروه دين و انديشه "مهر"  حجت الاسلام خاتمي در همايش دو روزه " گفتگوي اسلام و غرب" كه امروز در كوالالامپور پايتخت مالزي آغاز شد گفت :  تنها اصحاب بصيرت و اصحاب معرفت يا به تعبيري ديگر، تنها محققان (Academicians) و عالمان (Scholars) هستند كه مي توانند از جهان اسلام نمايندگي كنند. ولي آيا هر محقق و دانشمندي صلاحيت چنين كاري را دارد؟ بي شك نه!

خاتمي گفت : براي توضيح بيشتر، لاجرم بايد به نحو دقيق تري به طباع شناسي محققان و دانشمندان عالم اسلام بپردازيم . اگر دانشمندان و محققان عالم اسلام را به دو گروه دانشمندان مسلمان و دانشمندان غيرمسلمان تقسيم كنيم و هر گروه نيز از نظر شيوه آموزش و تحقيق و منابع درسي و فكري به دو گروه سنتي و جديد تقسيم شوند، با چهارگروه مواجهيم : الف) دانشمندان مسلمان سنتي (چون فقيهان، محدثان، مفسران و ... اعم از شيعه و سني ؛ ب) دانشمندان مسلمان متجدّد (اصطلاحاً روشنفكران مسلمان) ؛ ج) دانشمندان غيرمسلمان سنتي (چون شرق شناسان و اسلام شناسان قرن نوزدهم و تا حدود دهه سوم نيمه دوم قرن بيستم) كه بيشتر فيلولوگ و مورخ، جغرافي دان، باستان شناس و متخصص ملل و نحل بوده اند؛ د) دانشمندان غيرمسلمان جديد، كه عمدتاً ژورناليستها، جامعه شناسان، دانشمندان علوم سياسي و حقوق بين الملل و اقتصاددانان از اين گروه هستند. براي شناخت فكر و زبان گروه نخست بايد به منابع اصلي دانش و تفكر آنان توجه كنيم. سرعت رشد علوم در قرنهاي اوليه اسلام هر محققي را شگفت زده مي كند. بدون ترديد اين رشد سريع متأثر از تعاليم قرآن كريم و روايات فراواني است كه در باب علم و عالم بيان شده است.

وي اضافه كرد : منابع دروني و بيروني معرفت اسلامي و چهره هاي بسياري از كارگزاران تمدن اسلامي، يعني فقيهان، محدثان، متكلمان، فيلسوفان، مفسران، عارفان، منجمان، رياضيدانان، پزشكان و اديبان عالم اسلام را ما امروز كم و بيش مي شناسيم. امّا آنچه در اين زمينه نسبتاً مغفول مانده است، نه شيوه نگاه عالمان اسلامي به فلسفه يوناني و ساير علوم و معارفي كه به جهان اسلام منتقل شد، بلكه كيفيت نگاه ايشان به منابع اسلامي است. علوم اسلامي از جمله تاريخ فقه، تفسير و كلام، تنگناها و حدود و امكانات خاص خود را داشته است و بدون شناخت مقتضيات و موانع آنها نمي توانيم به ميزان مشاركت عالمان در امر سخن گفتن به نمايندگي از جهان اسلام پاسخ دقيق تر بدهيم.  در اين ميان آنچه وضوح بيشتري دارد و با صراحت بيشتر درباره آن مي توان سخن گفت اين است كه شرط اول پاسخگويي و سخنگويي اسلامي در جهان امروز طبعاً شناخت عناصر فكر و فرهنگ در جهان امروز است. يك دانشمند هر چند در كار خود خبره باشد، اما اگر جهان امروز را با همه پيچيدگيها و معضلات آن به خوبي نشناسد، چگونه مي تواند به نام جهان اسلام در چنين جهاني سخن بگويد.

خاتمي افزود : دومين گروه كه روشنفكران اسلامي هم در ميان آنها هستند، در تاريخ دوره اخير كشورهاي اسلامي به نام احياگران و اصلاحگران نيز معروف شده اند. البته بسياري از مشاهير را مي توان نشان داد كه هم جزء گروه اول محسوب مي شوند، و هم جزء گروه دوم. روشنفكران طبعاً بيش از عالمان سنتي جهان امروز را مي شناسند، اما چه تعداد از ايشان منابع اصلي معارف اسلامي و در صدر آن قرآن مجيد را به خوبي مي شناسند؟ و تا چه حد با كار قدما انس دارند؟ و از سوي ديگر ميزان شوق و حتي شيفتگي آنان نسبت به تمدن غربي چه اندازه است؟ آيا ايشان توانسته اند همچنانكه به سنت و تاريخ خود با فاصله و منتقدانه نگاه مي كنند به تاريخ و تمدن غربي نيز با انصاف، ولي با فاصله و منتقدانه بنگرند؟

وي درباره گروه سوم گفت :  گروه سوم يعني مستشرقان و اسلام شناسان قرنهاي نوزدهم و بيستم كار تتبع و تحقيق درباره جزئيات تمدن و عالم اسلامي را به نحو چشم گيري متحقق كرده اند. اما كيست كه نداند تمدن و معارف اسلامي براي اكثر اين محققان متعلق به گذشته است كه نهايتاً تا قرن شانزدهم ميلادي زنده و سالم و فعال بوده است و با ظهور تمدن جهانگير جديد نه تنها ظواهر و مظاهر كه اساس و بنياد آن نيز امري است موزه اي و متعلق به گذشته. هر چند اينان در بسياري از موارد تحقيقات و تتبعات ارجمندي دارند، اما هيچگاه نمي توان و نبايد با تكيه بر كار آنان به نمايندگي از اسلام و جهان اسلامي در جهان معاصر سخن گفت.

خاتمي افزود :  اما گروه چهارم يعني روشنفكران و اسلام شناسان جديد غربي (و عمدتاًً غيرمسلمان) علاوه بر اشكال گروه سوم مشكلشان اين است كه چون با مسائل بسيار جدي و اغلب سياسي جديدي مواجه هستند كه اسلاف اسلام شناس آنان تقريباً آنها را نمي شناختند، خود را در مواجهه با حوادث سياسي امروز ملزم به توليد تئوريهايي در جامعه شناسي سياسي براي توجيه و تبيين بعضي مسائل مي بينند، اين تئوريها نمي توانند عمري بيش از عمر پديده هاي سياسي كه در واقع موضوع آن تئوريها محسوب مي شوند داشته باشند و نتيجتاً از نگرش هاي مستمر و پيوسته و جامع دور مي شوند.

وي  اضافه كرد : شايد در اينجا لازم باشد تأكيد كنم كه اين تقسيم بندي به لحاظ سهولت بحث مطرح شده است و خالي از موارد نقص نيست. با نگاه اجمالي به اين طباع شناسي (Typology) مشخص مي شود كه هيچ يك از گروهها نمي توانند نماينده تام و تمام نگرش اسلام و جهان اسلامي باشند. تيپ آرماني (Ideal Type) نماينده اسلام بايد داراي مهم ترين محاسن هر يك از گروههاي مذكور و فاقد معايب اساسي آنان باشد. بر شمردن وجوه مشخص اين گروه مستلزم بحث مستوفي در باب وجوه متكثر اما ذي مراتب تعاليم اسلامي نيز هست كه بايد در جاي ديگر به آن پرداخت. اما در وراي اين بحثِ آكادميك، اسلام و جهان اسلام واقعيتي است كه قابل انكار نيست و اينهمه بحث و نظر و حتي هياهو و برنامه درباره جهان اسلام بزرگترين دليل وجود اين واقعيت مهم در روزگار ما است. بر اين اساس اجازه مي خواهم اندكي درباره انسان مسلمان و وضعي كه امروز جوامع اسلامي دارند نيز سخن بگويم .

خاتمي گفت : به نظر يك مسلمانِ مؤمن، اسلام ديني است كه بر پيامبر عظيم الشأن اسلام نازل شده است و مسلمان طبق آموزش قرآن، همچون خودِ پيامبر، مؤمن به اين دين است : " آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ  لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ "  (سوره بقره – 285 و 286) .  طبق صريح اين آيه مبارك اولاً مسلمان كسي است كه به همه پيامبران مؤمن است و هيچ تفاوتي ميان آنان قائل نيست، ثانياً انسان موجودي است گرفتار نسيان و خطا و انواع محدوديت هاي نفساني، اجتماعي و تاريخي. اسلام چيزي جز سمع و اطاعت و تسليم در برابر خداوند قادر متعال كه حكيم و دانا و مهربان و زيبا و لطيف مطلق است نيست. اما آنچه بايد در كنار حقيقت دين كه گوهر مشترك ميان همه اديان الهي و امري فرا تاريخي و فرازماني و فرامكاني است مورد توجه قرار گيرد، اين است كه اسلام نيز همچون اديان الهي ديگر در تاريخ تحقق يافته است و اين تحقق تاريخي مناسبتي با شرايط و احوال دروني و بيروني انساني دارد كه خود امر تاريخي است و طبعاً دين تحقق يافته در تاريخ نيز نسبت به دوره ديگري از تاريخ محدوديت ها و مضايق خود را دارد. و يكي از فاجعه هايي كه نسبت به همه اديان رخ داده است، اين است كه انساني كه در شرايط و مقتضيات خاص زمان و مكان و تاريخ خود با گوهر دين نسبت برقرار كرده است، اين صورت بدست آورده را با اصل دين يكي مي داند و با فروكاستن اصل دين به وجهي از دين كه انساني و زماني و مكاني است، امكان جلوه هاي ديگر دين را در زمانها و مكانهاي ديگر و متناسب با شرايط آن سلب مي كند.

وي افزود : امروز وقتي به تاريخ مي نگريم حكومتهايي را مي بينيم كه منتسب به دين هستند و نيز از تمدن اسلامي، معارف، علوم و فرهنگ پاگرفته در دنياي اسلام نشان مي بينيم. در شاخه ها و شعبه هاي اسلام متحقق در تاريخ، شاهد آراء، سليقه ها و تجربه هاي گوناگوني هستيم كه جملگي خود را اسلامي مي دانند و بر باور خويش چنان استوارند كه گاه به كشاكش ها و درگيريهاي خونين نيز تن مي دهند. صرف نظر از جنگ هاي ناشي از گرايشهاي دينهاي مختلف در تاريخ اسلام و مسيحيت و ساير اديان همچنين شاهد جنگهاي خونين و فاجعه بار ميان پيروان مذاهب گوناگون در يك دين نيز بوده ايم. دين كه منبعي ماورايي دارد، به هر حال بايد فرود آيد و نازل شود تا در دسترس انساني قرار گيرد كه خود موجودي تاريخي و محدد به حدود فراوان دروني و بيروني  است و با همين محدوديتها و احياناً پيش داوريها به سراغ دين مي رود. چنانكه عارفان، فيلسوفان، متكلمان، فقيهان، اهل ظاهر و حديث و اهل تأويل باطن هركدام با گرايش و زاويه ديد خود به سراغ دين رفته اند و برداشتهاي خاص خود را دارند و تنوع و تكثر پرباري را در عرصه حيات ديني بوجود آورده اند كه در جاي خود مبارك است. اينها حكايتگر اين است كه اسلام نيز همچون اديان بزرگ ديگر الهي داراي چنان ظرافتي است كه مي تواند دغدغه و پرسش انسانهاي مختلف را پاسخ گويد، اما فاجعه آنجا است كه يك برداشت بشري از دين، عين دين به حساب آيد و بي توجه به تحولي كه در زندگي انسان رخ مي دهد، به جاي نوسازي انديشه و تأمل جديد در عالم و آدم و دين، جامة تنگ شده بر اندامِ ذهن و زندگي انسان به نام دين را همچنان با تغيير شرايط و مقتضيات بر ذهن و زندگي انسان تحميل كنند و مورد مذمت خداوند قرار گيرند، آنجا كه متعصبان سنت پرست را منحرفان به حساب مي آورد و آنان را كه مي گفتند « إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم لَمُّقْتَدُونَ » نكوهش مي كند. در چنين حالتي كه بسيار در تاريخ رخ داده است، آنچه دين به حساب مي آيد در برابر تفكر كه ذاتاً ميل به آزادي دارد و در فضاي آزادي رشد مي كند قرار مي گيرد و تاريخ شاهد است كه هر جا دين و تفكر در برابر يكديگر قرار گرفته اند، هر دو زيان كرده اند.

بر در ميخانه رفتن كار يكرنگان بود
خود فروشان را به كوي مي فروشان راه نيست
هرچه هست از قامت ناساز بي اندام ماست
ورنه تشريف تو بر بالاي كس كوتاه نيست
بنده پير خراباتم كه لطفش دائم است
ورنه لطف شيخ و زاهد گاه هست و گاه نيست

خاتمي در بخش ديگري از سخنان خود گفت : اينك مي توان به اعتبار اين ملاحظه ها چند نكته اساسي درباره وضع امروزمان اشاره كرد : 1- در زمان ما نيز صداهاي مختلفي را مي شنويم كه خود را منتسب به اسلام مي دانند، از جمله صداي عقلگراي مردم سالارِ پيشرو و صداي واپسگراي مستبد و خشن، چنانكه در ساير اديان و آيين ها نيز مي توان چنين اختلاف صدايي را ديد . 2- جامعه اسلامي در حال يك تحول مهم است كه بايد هدايت شود. اين تحول نه از طريق تقليد كه امري نامطلوب و به لحاظ علمي بدفرجام است، بلكه بايد از راه تأمل و برآوردن وجه مطلوب زندگي از درون و با وفاداري به منابع فكر و فرهنگ و آيين خود به گونه اي باشد كه پاسخگوي انساني باشد كه در اين زمان زندگي مي كند و به سوي آينده رو دارد. 3- در دوران ما علاوه بر مشكل دروني در امر تحول، جهان اسلام با يك عامل مشكل زاي بيروني نيز مواجه است، يعني تجربه نوسازي كه امري گريزناپذير است در زماني رخ مي دهد كه تمدن غالب بر عالم و آدم، تمدني غيراسلامي و حتي غيرديني است و تجربه نظام و جامعة نوِ ديني در جهان سكولار امري مشكل است. خاصه اينكه تمدن سكولار، جهان را تحت تأثير خود قرارداده است و علاوه بر آن از زبان قدرتمداراني كه خود را نماينده اين تمدن مي دانند، داعيه جهان داري و جهان گيري نيز دارد . امروز آثار تمدن نو يعني علم جديد و فن آوري و ارتباطات و حتي بسياري از مفاهيم رايج چون دولت – ملت، حقوق انسان، (در برابر تكاليف او)، آزادي به معني Liberty، مردمسالاري و نظاير آن كه همگي متناسب با معيارهاي فكري و ارزشي دنياي مدرن شكل گرفته اند، جوامع غيرغربي را نيز تحت تأثير قرار داده اند. به عبارت ديگر جهان، اعم از غرب و شرق شديداً متأثر از تمدن غربي و آثار و انگاره ها و انگيزه هاي آن است، در حالي كه فرهنگ حاكم بر جوامع غيرغربي با فرهنگ دنياي مدرن متفاوت است و تفاوت ميان عين و ذهن، جهان غير غرب را با مشكل روبرو كرده است. غرب هنگامي تجربه تازه خود را كه به تمدن جديد انجاميد به كار بست كه از فشار نيرويي بيروني رنج نمي برد. زيرا تمدن اسلامي كه غرب بسيار از آن آموخت در حال افول بود. ولي ما در حالي بايد به نوسازي بيانديشيم كه در متن شبكه اي از نظامات سياسي، اقتصادي، اطلاعاتي، علمي، فرهنگي و تكنولوژيك به سر مي بريم كه هم بر ساخته غرب است و هم سررشته بسياري از آنها در دست قدرتهاي غربي است، آن هم قدرتهايي كه تحت تأثير پندارهاي قرون هيجدهم و نوزدهم غرب، غرب را محور عالم و زندگي غربي را معيار زندگي مطلوب براي همه عالم مي دانند، علاوه بر آن در عرصه سياست و قدرت همه چيز براساس منافعي تعريف مي شود كه عمدتاً با مصالح و منافع ملت هاي غيرغربي ناسازگار است. در چنين فضايي كه از توطئه هاي رنگارنگ نيز خالي نيست، تجربه آزاد جهان غيرغربي از جمله جهان اسلام براي استقرار نظم ذهني و عيني متناسب با مقتضيات زمان و در عين حال سازگار با هويت تاريخي و فرهنگي اين ملت ها كار آساني نيست . 4- ذهنيت منفي موجود ميان جهان غرب و جهان اسلام كه ناشي از جنگهاي صليبي و پس از آن استعمار نفس گير است و افزون بر آن، خود محور پنداري غرب كه همه جهان را غربي مي پسندد و اسلام ستيزي و اسلام هراسي كه ابزار راهبردي سياستهاي توسعه طلبانه پاره اي از قدرتهاي مغرور غربي است از يك سو و عكس العمل خشن و شديد بخشهايي از جهان اسلام كه ناشي از تحقير شدگي و عقب ماندگي دنياي اسلام - با وجود منابع سرشار و سابقه درخشان است - چنان فضاي نامناسبي را پديد آورده است كه لحظه به لحظه بر دامنه خشونت چه به صورت جنگ و اشغال و سركوب و چه به صورت ترور و تخريب مي افزايد و امكان تفاهم را كاهش مي دهد. 5- سرخوردگي جهان اسلام از انواع مشي ها و مشرب هاي برون زا و نيز فجايع استعمار و حكومتهاي وابسته از يك سو و نگراني فزاينده آن از خشونت و افراط به نام اسلام از سوي ديگر پس از حدود دو قرن تنازع ميان سنت و تجدد در عالم اسلام آمادگي ذهني فراواني را براي پذيرش يك تحول اساسي در ذهن و زندگي مسلمانان پديد آورده است كه مي تواند انبوهي از نيروهاي مؤثر بخصوص نخبگان را در دنياي اسلام گرد هم آورد تا با استقرار حكومتهاي مردم سالار كه به منافع ملي مي انديشند و زمينه دستيابي به علم و تكنولوژي را فراهم مي آورد، جهان تازه اي را پديد آورند. جهاني كه مي خواهد خلاء موجود در نظامهاي كنوني را كه دوري از خدا، معنويت و اخلاق است با تسليم در برابر زيباي متعال جبران كند و دين را آنگونه بفهمد و به كار گيرد كه با آزادي و پيشرفت منافات نداشته باشد و راه را به سوي آينده بهتر بگشايد. 6- ما نه تنها در جهان اسلام كه در عرصه جهان بايد خود مطلق بيني، تبعيض، فزون طلبي، غرور و خشونت را در هر جا و به هر نام كه باشد منزوي كنيم تا جهان براي همه جهانيان امن و آرام شود و اين كاري است كه بخش آگاه و منصف جهان اسلام و جهان هاي غيرغربي ديگر به همراه بخش منصف غرب مي توانند در كنار هم با تفاهم پيش ببرند. امري كه اميدوارم جريان مورد استقبال و اقبال گفت و گوي فرهنگ ها و تمدن ها كه به صورت نهاد ملّي و بين المللي غيردولتي عمل خواهد كرد، زمينه اين رويداد مبارك را فراهم آورد.

کد خبر 289041

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha