به گزارش خبرنگار مهر، وحدت شیعه و سنی و بیداری اسلامی در بین اندیشمندان اسلامی و دیگر ادیان همواره بحثی مهم بوده است. اساساً اینکه وحدت به چه معناست و همچنین نقش علما و اندیشمندان در ایجاد و تقویت آن تا چه اندازه است، بحثی است که در حداقل یک سده گذشته به شکل جدی در بین علمای و دانشمندان اسلامی و حتی غیر اسلامی مطرح است.
با آیت الله محسن حیدری نماینده مردم اهواز در مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت این شهر درباره ضرورت وحدت امت اسلامی به گفتگو نشسته ایم؛
آیت الله محسن حیدری در سال ۱۳۳۶ در یکی از روستاهای شوش متولد شد و در اهواز بزرگ شد و قبل از انقلاب در سال پنجاه به حوزه رفت. به موازات آن تحصیلات مدرسه ای را داشت و بعد از آن به قم رفت و همزمان دانشگاه تهران قبول شد. با درس طلبگی درس دانشگاهی هم خواند در زمان جنگ به اهواز برگشت و عضویت شورای فرماندهی سپاه خوزستان را داشت و بعد از آن به قم برگشت و بنا به اجازه بعضی از بزرگان به اجتهاد رسید. وی کارشناسی ارشد دانشگاه تهران و سطح چهار که معادل دکتری در مرکز تخصصی علوم قرآنی و تفسیر است را کسب کرد و کتابهایی تا کنون به زبان های عربی و فارسی منتشر کرده است و در حوزه و خارج فقه و فقه حکومتی تدریس دارد. تأسیس حوزه علمیه امیرالمومنین اهواز و تأسیس مرکز تخصصی آموزش شیعه شناسی از جمله فعالیت های اوست. وی مسئولیت امامت جمعه موقت اهواز را از سال ۷۱ تا کنون بر عهده دارد.
*با توجه به حساسیت هایی که در زمینه بحث وحدت وجود دارد و همچنین با توجه تحریکات دشمن برای دامن زدن به مباحث قومیتی و مذهبی، نظر خود را درباره ضرورت وحدت اسلامی و پرهیز از تفرقه بفرمایید.
نیاز است بگویم که مردم خوزستان صددرصد شیعه اند. امکان دارد که ما در خوزستان غیر مسلمان داشته باشیم؛ مثلاً یهودی یا مسیحی که از قبل بوده اند و خیلی کم اند اما بقیه مردم خوزستان صدرصد شیعه اند. یک جریان تجزیه طلبی از زمان شاه بودند که آنها اصلاً نمی خواستند جزء ایران باشند و می خواستند که استان را تجزیه کنند و بحث اینها از زمان رضا شاه و پهلوی دوم مطرح بوده است. بعد از انقلاب هم با دخالت صدام بیشتر فعال شدند تا بعد از پایان جنگ. این جریان یا لائیک اند یا شیعه شناسنامه ای. اینها وقتی که دیدند صدام رو به افول است بالاخره به فکر یک جانشین برای پشتیبانی از خودشان افتادند و غیر از عربستان و امارات کسی را سراغ نداشتند که در منطقه از آنها حمایت کند.
این کشورها هم شرط کردند که به ازای حمایت باید تغییر مذهب بدهید و در واقع اینها به خاطر ضدیت با انقلاب و تجزیه طلبی تغییر مذهب دادند. بنابراین خواهشی که از شما و دیگر رسانه ها داریم این است که فکر نکنند که ما درخوزستان بحث شیعه و سنی داریم؛ همانطور که در کردستان یا سیستان و بلوچستان داریم. اصلاً اینگونه نیست.
اما بحث وحدت به یک منطقه خاص ربطی ندارد. وحدت بین امت اسلامی اصولاً یکی از مسلمات اسلام است و از نصوص دینی استفاده می شود که وحدت یک اصل استراتژیک است و قابل تغییر نیست. وقتی که قرآن می فرماید «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» همه به ریسمان الهی چنگ بزنید و از همدیگر جدا نشوید این نمی تواند یک تصمیم گیری تاکتیکی به اصلاح مرحله ای باشد که در بعضی مواقع باید وحدت کرد و در بقیه مواقع نباید وحدت کرد. قرآن به صورت کلی ارشاد می کند به حکم عقل «و تذهب ریحکم». این دو دو تا چهارتاست و امت اسلامی اگر دچار پراکندگی شوند، اقتدار و عزت و هیبت و کرامت آنها از بین می رود.
این مطلبی است که عقل می تواند بفهمد و نصوص قرآنی به این حکم عقل ارشاد می کنند. همانطور که قرآن می فرماید که عدالت را رعایت کنید، این امر به عدل «ان الله یامر بالعدل و الاحسان» این ارشاد به حکم عقل است. بحث عقل یک امر عقلی بدیهی است. حسن عدل و قبح ظلم از بدیهی ترین بدیهیات است. اسلام به این مسائل ارشاد می کند. در اینجا هم همین گونه است. بحث حسن وحدت و حسن همگرایی امت اسلامی یک امر بدیهی عقلانی است و شارع مقدس به آن اشاره کرده است.
منتهی اگر بحثی باشد که آیا در بین اندیشمندان اسلامی وحدت باشد یا نباشد؟ به نظر من ناشی از تعریف های غلط اندازی است که در رابطه با وحدت مطرح شده است. بعضی ها فکر کردند که وحدت عبارت است از اینکه همه مسلمانان دارای یک فکر و یک اندیشه باشند. یعنی وحدت عقیده و وحدت فکر و اندیشه. تعریف دیگری که غلط انداز است این است که همه مسلمانان طبق یک رویه عمل کنند. یعنی صرف نظر اعتقادات، مذهب واحدی داشته باشند. مثلاً همه یک جور وضو بگیرند. بعضی ها چه بسا فکر می کنند که وحدت به این معناست.
قطعاً نه تعریف اول برای وحدت قابل قبول است و نه تعریف دوم. چون که انسان ها را خداوند مختلف آفریده است همان طور که از نظر رنگ، قد و قواره و... انسانها مختلف آفریده شده اند، از نظر فکر هم انسان ها متفاوت آفریده شده اند. خداوند انسان ها را از نظر فکر مختلف آفریده است. یعنی به اصطلاح قدرتی به آنها داده است که آزاد باشند و هرجور که می خواهند فکر کنند. بنابراین شارع مقدسی که انسان ها را آزاد آفرید بخواهد حکم کند که به یک نحو فکر کنید و به دو نحو فکر نکنید، اصلاً این محال و غیر قابل قبول است.
همین طور عمل کردن به یک مذهب واحد هم ممکن نیست. (بله اگر همه متقاعد بشوند که مذهب صحیح کدام است، همه به آن عمل می کنند اما تا وقتی که قانع نشدند کسی بیاید آنها را مجبور کند این شدنی نیست و هیچ انسانی زیر بار این تحمیل نمی رود) این که قرآن می گوید «لااکراه فی الدین» اشاره به این واقعیت دارد که اصلاً دین اکراه بردار نیست. یعنی دین مانند آمپول نیست که به زور بتوان به بچه تزریق کرد. این شدنی است چراکه یک امر فیزیکی است اما دین متافیزیکی است و این محال است و اکراه بردار نیست بلکه دین تابع قانع شدن انسان است و تا وقتی که انسان قانع نشود امکان ندارد به یک عمل کند یا عمل نکند. از ظاهر امکان دارد به زور اسلحه به آنها عمل کند، اما تا وقتی که اسلحه وجود دارد و انسان احساس خطر بکند، طبق نظر تهدید کننده عمل کند اما به محض اینکه خطر از بین برود به عقیده خودش عمل می کند.
از این رهگذر بعضی از عزیزانی که بالاخره در عالم تشیع مطرح هستند از خوف اینکه مبادا بحث وحدت باعث شود که شیعیان از تشیع خودشان دست بردارند به شدت مخالف وحدت هستند. درحالی که چه کسی گفته است که شیعیان باید از عقیده خود دست بردارند، یا سنی ها از تسنن دست بردارند؟ مثلاً سلفی ها به شدت مخالف وحدت اند. چرا که تصور می کنند که وحدت پیدا کردن اهل سنت و شیعه، یعنی اینکه سنی ها دست از تسنن بردارند و شیعه شوند و به همین خاطر است که به شدت مخالفت می کنند. اما ما باید تعریف صحیحی برای وحدت ارائه بدهیم.
حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری و قبل از این دو بزرگوار مرحوم آیت الله بروجردی و مرحوم شیخ محمد شلتوت عالم بزرگ اهل تسنن مفتی اعظم مصر و بزرگان دیگر شیعه وسنی، مانند امام محمد عبده از مصر و... که به وحدت دعوت می کردند، مقصودشان نه وحدت عقیده و نه وحدت مذهب است، بلکه وحدت صف است. یعنی امت اسلام جبهه واحدی را با حفظ اختلافات عقیده و مراسمات مذهبی و... تشکیل بدهند و در زمینه مقابله با دشمنان اسلام پراکنده نشوند. در مقابلِ آمریکا و صهیونیست چندپاره نشوند، بلکه جبهه واحدی را تشکیل بدهند که قرآن از این جبهه با تعبیر «بنیان مرصوص» یاد می کند. همه امت اسلامی مانند بنیانی که به هم پیوسته و محکم به هم فشرده باشد، جبهه واحدی را تشکیل بدهند، مقصود از وحدت این است. با توجه به این، وحدت اصلاً هیچ منافاتی با اختلافات مذاهب و اختلافات فکری ندارد. سیره ائمه اطهار هم این بوده که با حفظ اختلافات به وحدت دعوت می کردند.
امیرالمومنین(ع) پشت سر خلفایی نماز می خواند که آنها را قبول نداشت. همچنین امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پشت سر مروان حکم نماز می خواندند. مروان حکم در حالیکه هنوز در صلب پدرش بود، مورد لعن و طرد پیغمبر اکرم(ص) قرار گرفت. حکم ابن العاص مطرود پیغمبر اکرم(ص) قرار گرفت و خداوند فرمود خداوند حکم را و آن کسی که در صلب حکم هست، آنها را لعنت کند. اما وقتی که بر مدینه حاکم شد امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) پشت سرش نماز می خواندند.
در شیعه روایت است که شیعیان شک و تردید برایشان حاصل شد، که حسنین وقتی که پشت سر مروان نماز می خوانند به خانه خود که می روند، آیا نمازشان را اعاده می کنند؟ یا نه اکتفا به همین نماز جماعت می کنند؟ این سوال را از خادم امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پرسیدند، گفت به خدا قسم من ندیدم که حسنین غیر از این نمازی که در مسجد می خوانند نماز خودشان را اعاده کرده باشند. یعنی سیره ائمه اطهار مبنی برحفظ وحدت است.
مثلاً امام صادق(ع) در زمینه همین شرکت در نماز جماعت می گوید؛ «من صلا خلفهم فی الصف الاول کانما صلا خلف رسول الله» کسی که در صف اول پشت سر امام جماعت اهل سنت نماز می خواند، انگار پشت سر پیغمبر نماز خوانده است. خب این اهل سنت است و از نظر عقیدتی و مذهبی با من اختلاف دارد اما با حفظ آن اختلافات من برای وحدت موظف هستم به دستور امام صادق(ع) پشت سر آنها نماز بخوانم. امام فرمود که «صلوا فی مساجدهم» نماز بخوانید در مساجد آنها. به عیادت آنها بروید. یعنی اینکه زندگی مسالمت آمیز داشته باشید و خودشان هم سیره شان همین گونه بوده است.
یک نفر از نوادگان عمر فحاش بود و در ملاء عام به امام کاظم(ع) توهین می کرد. بعضی از شیعیان می خواستند که حسابش را برسند امام کاظم(ع) فرمود نه این کار را نکنید. من بلدم که چگونه با او رفتار کنم. به مزرعه او رفت و فرمود چقدر امید داری که مزرعه ات برایت بار بیاورد؟ گفت این دست خداست که باران ببارد و... امام فرمود گفتم چقدر امید داری؟ نگفتم چقدر پیش بینی می کنی؟ گفت دویست دینار. امام فرمود حاضری این را الان همین جوری ۴۰۰ دینار به من بفروشی؟ گفت البته. امام کاظم ۴۰۰ دینار را به او داد و فرمود حالا مزرعه هم برای خودت.
این برخورد امام کاظم(ع) است باکسی که مخالف مذهبش بود و با کسی که فحاشی می کرد. یعنی آنقدر کظم غیظ داشته و تا این اندازه وجود مخالف را تحمل می کرده است. بعد این فرد متنبه می شود و می گوید که واقعاً فهمیدم که چرا خداوند رسالت و امامت را در وجود اهل بیت قرار داد. خودش می داند که اینها صلاحیت دارند. مقصود این است که سیره ائمه اطهار نسبت به مخالفین اینجوری بوده است. یعنی می خواستند به شیعیان درس بدهند و اصلا ًسب و دشنام مقدسات اهل سنت را جایز نمی شمردند.
در کتاب الغیبه شیخ طوسی این روایت وارد شده که حسین بن نوح نوبختی که سفیر سوم امام زمان بود، دربانی فحاش داشت، چون که در منزل حسین بن نوح همه کس از وزرا و علمای شیعه و سنی همه می آمدند. این دربان در جلوی اهل سنت به معاویه فحش داد. حسین بن نوح آنقدر عصبانی شد که در همان روز او را طرد کرد و گفت حق نداری دربان من باشی چون وقتی که به افراد فحاشی می کند ایجاد تفرقه می کند و این مطلوب نیست. مقصودم این است که حسین بن نوح که سفیر خاص امام زمان است برخوردش این چنین است.
براین اساس است که نه تنها مقام معظم رهبری بلکه آیت الله سیستانی هم فرمودند؛ فحاشی و توهین به نمادهای مقدس اهل سنت جایز نیست. شیخ صدوق که از فقهای اقدمین بوده در کتاب اعتقادات صدوق صریحا این معنا را وارد کرده که تا ظهور آقا امام زمان هیچ کس حق سب و دشنام دادن به مخالفان اهل بیت را ندارد و حرام است و هرکسی این کار را بکند از مذهب شیعه خارج است. همه اینها نشان دهنده اجماع فقهای شیعه (قدما و معاصرین) است که وحدت لازم است که حفظ شود و همزیستی مسالمت آمیز باید در بین مسلمانان باشد. اگر این نباشد تکفیری ها به جان شیعیان می افتند و شیعیان را تحریک می کنند که به جان اهل سنت بیافتند.
البته به برکت فقهای شیعه تاکنون هیچ شیعه ای اجازه پیدا نکرده که خون سنی ای را بریزد و این اصلاً جایز نیست. در عراق، زمانی که فتنه شیعه کشی را راه انداختند، آیت الله سیستانی سریعاً فتوا داد که اگر من را هم بکشند هیچ شیعه ای حق ندارد یک ذره خونی از مسلمان دیگری بریزد. فرمود که نگویید که اهل سنت برادران ما هستند، «اهل سنه هم انفسنا» یعنی اهل سنت خود ما هستند. این موضع علمای شیعه از کجا نشات گرفته؟ از تعالیم اسلام و قرآن و سنت پیغمبر(ص) برگرفته شده است.
در عین حال که اعتقادات برای خودمان محفوظ است و نمی خواهیم از آنها کوتاه بیایم حتی برائت را هم در کنار ولایت یعنی تبری و تولی را به عنوان فروع دین داریم. اگر کسی تبری نداشته باشد تولی او هم می لنگد. اما تبری با ایجاد تفرقه و فحاشی و توهین به دیگران که افراد جاهل انجام می دهند فرق می کند. این با مبانی اسلامی سازگاری ندارد.
*در شرایط حاضر و با توجه به مسأله بیداری اسلامی می خواهم بفرمایید که علما چقدر و چگونه باید تلاش کنند که این وحدت همواره رو به تزاید باشد؟
در سوالتان دو مطلب بیداری و وحدت وجود دارد. اگر چه این دو مقوله است اما به هم مرتبط اند. ما اول باید بیداری را معنا کنیم و بگوییم که مقصود از بیداری چیست. با توجه به تعریفی که ارائه شد، لازم و ملزوم این بیداری اصلاً وحدت است. فرق بین خواب و بیدار این است که آدم خواب وقتی که دشمن بیاید خبر پیدا نمی کند که دشمن آمده است. حتی اگر دشمن آمده و بخواهد به او تیراندازی کند، اصلاً آمادگی دفاع از خودش را ندارد و خودبه خود تلف می شود و دشمن به مقصودش می رسد. اما آدمی که بیدار است متوجه می شود که دشمنی آمده است و می خواهد او را بکشد، شروع می کند به دفاع از خودش و اگر بتواند دشمن را از بین می برد و اگر نتواند لااقل مفری برای خودش پیدا می کند که جانش را نجات دهد.
فرق بین آدم بیدار و خواب در مواجهه با دشمن است. امتی که خواب است. خام است و بصیرت ندارد. مانند آدمی می ماند که خواب است و دشمن می آید و منابع و ثروتش را می برد و هیچ اصلاً باخبر نمی شود. یا اینکه اگر با خبر بشود انگیزه ای برای دفاع از خودشان پیدا نمی کنند اما امتی که بیدار است، زود باخبر می شود و با همدیگر همگرایی پیدا می کنند و شروع به دفاع کردن می کنند. از اینجا رابطه مقوله وحدت و بیداری مشخص می شود. امتی که بیدار است اصلاً نمی تواند در مقابل دشمن بیاستد مگر اینکه همگرایی داشته باشد.
اگر نیروهایشان را برای نفی کردن همدیگر صرف کنند اینها بیدار نیستند و خام و خوابند و اصلاً دشمن را درک نکرده اند. اگر واقعاً خطر دشمن را درک کنند باید از اختلافات داخلی دست بردارند و صف و جبهه واحدی در مقابل دشمن درست کنند. امتی که بیدار است و این خصوصیت را دارد چکار باید کرد که بیدارتر شود؟ اینجا نقش اصلی مال نخبگان است. چراکه اینها علم و اطلاع کافی دارند و علی القاعده اگر آدم های تربیت شده ای در مکتب اسلام باشند از شجاعت و رشادت کافی هم برخوردارند. لذا هم بصیرت فهم دشمن و دسیسه آن را دارند و هم جرائت و قدرت مقابله با دشمن را دارند و این روحیه را به افراد جامعه منتقل می کنند. افراد جامعه هم حالت بیداری و همگرایی برایشان به وجود می آید. اما اگر نخبگان اینچنین وضعیتی نداشته باشند و خودشان خفته باشند، باید گفت خفته را خفته کی کند بیدار؟
بنابراین سردمداران بحث بیداری و وحدت و همگرایی علمای امت هستند. اینکه پیغمبر اکرم(ص) می فرماید؛ «صِنفانِ مِن اُمَّتی اِن صَلَحا صَلَحَت اُمَّتی وَ اِذا فَسَدا فَسَدَت اُمَّتی. قیل: یا رَسولالله وَ مَن هُما؟ قال: اَلفُقَهاءِ وَ الاُمَراء» یکی از مصادیقش همین است. اینها باید صالح و سالم باشند و بصیرت داشته باشند تا دشمن را تشخیص بدهند و نهیب و هشدار بدهند که امت را از خواب بیدار کنند. مانند کاری که سیدجمال الدین اسدآبادی در زمان خودش کرد و شاگردانش در مصر بعد از او انجام دادند. مانند کاری که امام خمینی(ره) انجام داد. الان رهبری علم به دوش همواره هشدار می دهد و این درس را به علما و نخبه گان می دهد که باید اینگونه عمل کنند. یعنی در واقع عملکرد امام و رهبری باید به عنوان الگو و اسوه برای علمای حوزوی و دانشمندان دانشگاهی و همه نخبه گان باشند.
*ما در برخی کشورهای اسلامی شاهد تندروی هایی بوده ایم. آیا کشور ما نیز ممکن است در معرض این آسیب باشد؟
تندروی در همه جا امکان دارد اتفاق بیافتد. چرا که منشاء آن دو چیز است؛ یکی جهل و دیگری احساسات بی جا و هوس مآبانه است. امیرالمومنین می فرماید آدم جاهل را نمی بینی مگر اینکه اهل افراط یا اهل تفریط باشد. یعنی جهل منشأ این است و در جاهای دیگر بحث هوای نفس را مطرح می کند. هوای نفس و جهل اینها خمیرمایه هایی است که در هر ملتی وجود دارد و شیعه و سنی یا مسیحی و یهودی نمی شناسد و هم در بین یهود امکان دارد آدم های جاهل و بالهوس وجود داشته باشد، که سر از تندروی دربیاورد. در بین مسیحت هم به همن گونه مانند جنگ های صلیبی که دویست سال طول کشید و میلیون ها آدم از لبه شمشیر گذرانده شدند، نتیجه همین تندروی است.
الان تندروی و افراطی که به عنوان تکفیریون ظهور و بروز کرده از کجا ناشی شده است؟ منشأ آن جهل و بوالهوسی است. صهیونیست ها، امریکایی ها و... از این سفره آماده دارند سوء استفاده می کنند و این مهره ها را طبق مصالح خودشان می چینند و همچون عروسک های خیمه شب بازی آنها را از پشت پرده می چرخانند. نتیجه این می شود که تکفیری های همه جاها از آسیا گرفته تا اقیانوسیه و اروپا و... الا اسرائیل همه جا را منفجر کرده اند. چرا که سرنخشان دست اسرائیل است. البته رهبرانشان می دانند که وامدار کجا هستند، اما این افراد عوامشان گرفتار جهل خودشانند.
در بین شیعه هم امکان دارد کما اینکه در زمان ائمه اطهار جریانی به نام غلات پیش آمد. غلو یک نوع تندروی در بین شیعیان است. ائمه عبد صالح خداوند هستند، افرادی آمدند و از این حد و حدود ائمه را بالاتر بردند و مقام خدایی به آنها دادند در حالی که اینها مقام عبد خدایی دارند نه مقام خدایی. افرادی تندروی کردند و در زمان امیرالمومنین(ع) هم این حرکت شروع شده بود. این جریان به عنوان یک جریان ضد شیعه اما به نام شیعه به وجود آمد که الان هم جریان غلات به نوع دیگری وجود دارد.
البته به برکات علمای راستین شیعه جریان غلات به شدت افول کرده است. الان غلات نداریم منتها رنگهای دیگری از غلات مانند همین تشیع لندنی که در ماهواره ها و شبکه های ماهواره ای سب علنی می کنند و مقدسات اهل تسنن را به باد فحش و لعنت می گیرند وجود دارند که اینها افراط گری در شیعه است که به مصالح انگلیس خدمت می کند و انگلیسی ها هم در پشت صحنه آنها را صحنه گردانی می کنند و اینها هم مجانی به آنها خدمت می کنند. در نتیجه این کارها بزرگترین بهانه را به تکفیری ها برای شیعه کشی داده اند. تکفیری ها بهانه ای لازم دارند که شیعه را مستحق مرگ بدانند و از این رهگذر می گوییم که تکفیری ها و این تشیع لندنی مانند دولبه یک قیچی هستند.
دولبه قیجی از نظر ظاهر در مقابل هم اند اما در واقع توسط یک دست حرکت داده می شوند و یک چیز واحدی را می برند. اینها توسط یک دست واحد یعنی انگلیسی ها اداره می شوند. هم تکفیری ها و هم تندروهای شیعه که در واقع شیعه نیستند. شیعه باید رهبرشان فقها باشد که اصلاً اینها به فقهای شیعه رجوع نمی کنند. بنابراین اصلاً نمی توان به اینها شیعه گفت. چراکه اصلاً اینها معلوم نیست که پیرو چه کسانی اند و ثانیاً حرکت هایشان آب به آسیاب دشمن می ریزد.
*با توجه به اینکه در شیعه اصلی به نام اجتهاد وجود دارد آیا فکر نمی کنید این اصل عامل اصلی و بازدارنده است که مانع تندروی شده باشد؟
این اعتدال و عدم افراط گری در تشیع عمدتاً معلول تعالیم اهل بیت است. به خاطر اینکه اهل البیت خودشان مصداق بارز و اجلای «جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا» ما شما را به عنوان امت وسط قرار دادیم که شما گواهان برمردم باشید. حالا این اُمَّةً وسطا آیا مقصود کل امت اسلام است؟ یا مقصود خصوص اهل البیت است؟ در این اختلاف تفسیری وجود دارد. اما قدر متقن امه وسطاً یقیناً اهل البیت است. اهل البیت وسطیت را در تمام تعالیمشان پیاده کردند و شیعه در دامان اهل البیت پرورش پیدا کرده است. لذا زمینه رشد افراط گری در بین شیعه به شدت کمتر است.
بله آن کسانی که از تعالیم اهل البیت دورترند امکان دارد که گرفتار جهل و بوالهوسی قرار بگیرند و در دام افراطی گری بیافتند. اما اینها حقیقتاً تابع اهل البیت نیستند. یکی از خصوصیات مکتب اهل البیت همین بحث اجتهاد است. اجتهاد یعنی اعمال فکر و عقل طبق ضوابط شرعی در منابع فقهی و استخراج و استنباط احکام شرعی. این اجتهاد با این تعریف با جهل و جهالت و بی بصریتی جور در نمی آید و لذا چون افراطی گری منشاء عمده اش جهل است، بنابراین اجتهاد یک چراغ روشنی بخش در جامعه است و جامعه را از اینکه گرفتار جهل و بی خبری بشوند مصونیت بخشیده است.
اما در جایی که اجتهاد نباشد تحجر گرایی و خارجی گری هست و زمینه افراط گری وجود دارد. کما اینکه الان کسانی که به عنوان افراطی گری در دنیای اسلام مطرح شده اند، مربوط به مکتب اهل بیت نیستند و خوشبختانه دنیای غرب الان دارد تفاوت بین این دو مکتب را می فهمد. کسی که در دامن اهل بیت پرورش پیدا کرده است از این کارهای احمقانه و تروریستی به دور است.
گفتگو از: خداداد خادم
نظر شما