به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام و المسلمین دکتر مرتضی جوادی آملی ریاست بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء، در گفتگو با ویژه نامه نسیم آسمانی، که به مناسبت برگزاری همایش بین المللی قرآن و امام خمینی(س) چاپ و منتشر شده است، به تبیین جایگاه قرآن کریم در اندیشه امام راحل و روش تفسیری ایشان پرداخته است.
متن کامل گفتگوی حجت الاسلام و المسلمین دکتر مرتضی جوادی آملی با نشریه نسیم آسمانی را در ادامه مشاهده می کنید؛
*گرچه امام خمینی به عنوان مفسر قرآن با تفسیر خاص شناخته نمیشوند ولی توجه به قرآن در آثار و اندیشه امام فراوان و بسیار برجسته است. ایشان در بعضی از کتابهای اخلاقی و عرفانی، بعضی از سورههای کوچک قرآن را تفسیر کردند و در مجموع در آثار ایشان اهتمام به قرآن و تفسیر آیات الهی به خوبی مشهود است؛ حضرتعالی شخصیت قرآنی امام را چگونه توصیف میکنید؟
ابتدا باید بحث را در دو ساحت مطرح کرد؛ یکی ساحت علمی و دیگری ساحت هویتی. برای توضیح این مطلب من از یک مثال استفاده میکنم و آن اینکه یک وقت عالمی، فقه یا قرآن یا حکمت تدریس میکند که به او مدرس این درسها گفته میشود. اما یک وقت عالمی به حمل شایع فقیه، مفسر و حکیم است. چه بسا ممکن است عالمی هویتش با علومی که فرا گرفته دو چیز باشند و هویتش متفاوت با دانستههای او باشد. به تعبیر حضرت استاد آیت الله جوادی آملی، بوعلی سینا، حکیم به حمل شایع میباشد. حکیم به حمل شایع یعنی کسی که بنیان هستی او و هویت او و اخلاق و ادبش مبتنی بر حکمت است. با این بیان معلوم شد که آنچه که اصل است همان فقیه، حکیم و مفسر به حمل شایع است که شخص هویتش متحول شود.
دربارهٴ شخصیت قرآنی امام(رضوان الله علیه) گرچه آثار قرآنی ایشان در حوزه قرآن مانند عرفان یا فقه و اصول نمیباشد و فرصت و مجال برای ایشان فراهم نشده است، ولی بررسی آثار قلمی و بیانات ایشان و رفتارشان در ساحت قرآن، نشان میدهد که قرآن در باور ایشان و در هویت ایشان بسیار قوی و عمیق بوده است. حقایق قرآنی مانند احیای سنتهای الهی، احقاق حق، جهاد در راه خدا و امثال آن در روحیات و خلقیات امام رسوخ داشته است.
قرآن از یک سو جلوههای رحمت الهی در سراسر آن کاملاً مشهود است و از سوی دیگر صبغه حماسی دارد و در بخشهای مربوط به جنگ و جهاد و دفاع و شهادت بسیار جدی است. به تعبیر آیت الله جوادی آملی سورهٴ صف در قرآن آمده که سورهٴ جنگ است. حتی در ماجرای حضرت عیسی(ع) هم وقتی از آنها احساس کفر کرد در مقابل کفر برخاست ﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إَلَی اللّهِ قَالَ الحَوَارِیونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللّهِ﴾ غرض اینکه قرآن در بخشهای گوناگون آن هویت امام را تشکیل میدهد و امام(رضوان الله علیه) به حمل شایع یک مفسر است و حقایق قرآنی را در وجود خود؛ و در عمل و انگیزه خود وارد کرده است.
*با توجه به روشهای تفسیری متداول در بین مفسّران، روش تفسیری امام چگونه روشی بوده است؟
مکتب فکری و اندیشهای امام مکتب صدرایی بوده است. عرفان ایشان، حکمت ایشان، فقه ایشان و جهادی که انجام داده در این مکتب معنا میشود و فهمیده میشود. حکمت متعالیه کاملاً در شخصیت امام ادراک میشود و حس میشود. وقتی استدلال میکنند، وقتی موانع را مطرح می کنند، کاملاً بر اساس مبانی حکمت متعالیه است. بر همین اساس ایشان در تفسیر همان شیوه صدرالمتألهین در تفسیر را داشته است.
البته ایشان یک روحیات فوق العادهای دارند، یک نگاه ویژهای دارند و همانطور که در عرفان گاهی اوقات از بزرگان اهلمعرفت فاصله میگیرند و خودشان نظر دارند، در حوزه تفسیر هم همینطور است. ولی دستگاه حکمت متعالیه و روش جامع میان عقل و نقل و شهود، مبنا و روش کلی ایشان است. لذا میبینیم تفسیر ایشان مثلاً در تفسیر سورهٴ حمد، روش حکمت متعالیه است؛ البته در سورهٴ حمد ایشان نگاهش فراتر از حکمت متعالیه هم می رود و روش عرفانی و مسلک و مشرب عرفانی پیدا میکند. ولی در هر حال من فکر میکنم که باور امام(رضوان الله علیه) نسبت به مکتب صدرالمتألهین، یک باور قلبی و اعتقاد قلبی بوده و دستگاه فکری ایشان در همان دستگاه قابل تعریف است. همانطور که انگیزه ایشان هم در همان فضا قابل ترسیم و تعریف است.
*فهم قرآن یکی از عوامل رفع مهجوریت قرآن است و امام خمینی بسیار از مهجوریت قرآن، شکوه داشتند، به نظر حضرتعالی برای فهم قرآن، چه باید کرد تا از این راه با مهجوریت قرآن مقابله بشود؟
برای راهیابی به حقیقت قرآن، بایستی بین خود و قرآن راهها و جادههای وسیعی ایجاد کنیم. قرآن دریاست و ما اگر شریعه نداشته باشیم، راهی به دریای قرآن نخواهیم داشت. شریعتها و منهاجها راه ورود ما به دریای قرآن است. ادبیات عرب برای فهم قرآن کمک میکند و خود یک شریعه است و ما را به فهم قرآن از زاویه ادبیات موفق میکند. فهم ظرایف و لطایف ادبی قرآن برای دانستن دانشهای ادبی مانند معانی، بیان و بدیع است.
قرآن جمال حق تعالی است و البته جمال حق واقعاً پرده ندارد بلکه ما باید موانع را از میان برداریم و علوم مختلف، راهها و شریعههایی هستند که انسان را به قرآن نزدیک میکند. مثلاً هر فقیهی که توانمندتر است و قدرت و ذوق فقهی او بیشتر است، بهتر به خدمت قرآن میرود و فهم دقیقتری از قرآن پیدا میکند.
حضرت امام(ره) چون صبغه عرفانی خوبی داشتند، با همان شاهراه به خدمت قرآن رفتند و به همین خاطر نوعاً برداشتهای عرفانی و اخلاقی از قرآن دارند؛ چون روحیه و خلقیات و دانش امام بیشتر به اخلاق و عرفان گره خروده بود. به هر حال قرآن پردهای ندارد بلکه باید پرده از جلوی چشم مفسر برداشته شود تا به حقایق قرآن راه یابد. قرآن خود مبین و مبین است و مانند آفتاب است که پرده و ستری ندارد، بیننده باید توانا باشد تا این آفتاب عالم¬تاب را ببیند.
در همین راستا امام میکوشید حقایق قرآن فهمیده شود تا از مهجوریت قرآن کاسته شود. امام میکوشید قرآن و هدایتهای آن به صحنه زندگی انسان وارد شود، زیرا قرآن کتاب زندگی است،
کتاب زندگی همیشگی و همگانی، نه اینکه کتاب تبرک جستن و قرائت فقط برای ثواب باشد. کتاب زندگی بودن قرآن بدین معنا است که هم قلب را و هم عقل را و هم جوانح را و هم جوارح را بوشش میدهد؛ هم بخش بایدها و نبایدها و مسائل فقهی را دربر دارد و هم به دل و نفس و قلب و عقل انسان کار دارد، در حالی که انسان هم باید نماز صحیح بخواند، نماز مقبول هم داشته باشد.
*با توجه به اینکه یکی از اقدامات مهم امام خمینی این بود که مهجوریت قرآن از جامعه برداشته شود و جوامع مسلمان به قرآن بازگردند، امّا چرا باز هم قرآن به نحوی در جامعه مهجور است؟
چون قرآن در حوزه مهجور است، در جامعه اسلامی هم مهجور است. متأسفانه در فقه ما قرآن جایگاه شایسته خود را ندارد. قرآن یک باور جدّی در حوزه نیست.
اگر قرآن روحش در فقه باشد، در کلام باشد، در فلسفه باشد؛ میشود گفت قرآن در صحنه است. اگر اینگونه علوم را از قرآن مشروب کردیم، آن وقت هست که قرآن از مهجوریت خارج میشود.
شاهد مهجوریت قرآن در حوزه، همان برخوردی است، که با تفسیر قرآن امام، آن هم پس از پیروزی انقلاب شده است. امامی که متصلب در قرآن و عترت بوده و راجع به ائمه(علیهم السلام) آن نگاه عالی را داشته، وقتی میخواهد قرآن را در سطح والایی مطرح کند، با مخالفت بعضی از حوزویان مواجه میشود و بخاطر مصالحی که وجود داشت و امام در نظر گرفت درس تفسیر خود را تعطیل کرد. ما از همین جا داریم ضرر میبینیم و به تعبیر آیت الله جوادی آملی که میفرمود: «باطن مسئولان ظاهر مردم است»، من عرض میکنم «باطن حوزه ظاهر مردم است»
در هر حال ما باید بفهمیم مهجوریت قرآن به چه معناست، تا بدانیم برای آن چه بکنیم. باید بدانیم قرآن کتاب زندگانی است، نه کتاب تبرّک جستن و خواندن و ثواب بردن. قرآن کتابی است که هم قلب و هم عقل و هم همه بخشهای زندگی انسان را تأمین میکند.
شما یک رساله عملیه را از ابتدا تا انتها که چند هزار مسأله دارد نگاه کنید، چقدر تکیه به آیات قرآنی دارد. ما نباید از جامعه گله کنیم، بلکه باید از حوزهها شروع کنیم، که چه مقدار کتابهای فقهی ما از قرآن بهره گرفتند. فقه ما از قرآن جداست، اخلاق و عرفان ما از قرآن جداست. باید نگاه به قرآن در حوزهها به عنوان یک باور جدی دربیاید.
امام خمینی در مباحث قرآنی روی مقاصد قرآن تأکید زیادی داشتند، در این زمینه توضیح دهید.
قرآن کریم برای مسلمانان در حکم قانون اساسی است. مقاصد قرآن بسیار مقاصد عالی و متعالی است چون از جایگاهی صادق شده که برای احدی، راهیابی به آن ممکن نیست. ولی آن مقاصد در قرآن بیان شده و پیامبر اکرم(ص) و عترت طاهره او(ع) تبیین کردند، باید کوشش کرد که این مقاصد را تحقق بخشید. این مقاصد را چه کسی میتواند بیان کند. اینها را بیامبر اکرم(ص) و سپس اولیای ایشان بیان کردند.
قرآن جهانی و همگانی و همیشگی است، عترت هم که عدل قرآن است همگانی و همیشگی است. بیان آنها هم بیان جهانی است. بنابراین مقاصد قرآن و اهل بیت(ع) هم جهانی و همگانی است.
نقش قرآن در مبارزات سیاسی ـ اجتماعی امام چگونه بوده است؟ زیرا طبیعتاً نگاه قرآنی ایشان در نهضت و مبارزات امام تأثیر داشته است.
باید متذکر شوم که دو عامل اساسی نقش داشت در ارتباط و مناسبات مستحکم امام با قرآن و براساس همین دو عامل توانستند پیوند عمیقتری با قرآن براقرار کنند. یک عامل فهم خاصی که فراتر از علم است، میباشد. امام(ره) نسبت به دین یک فهم عجیبی داشتند، فهم شگفتی داشتند که فهم برتر از معمول بوده است همین فهم برتر، مناسبات خاصی با تعالیم و آموزههای دین و بویژه قرآن بوجود آورد.
عامل دیگر که در این رابطه نقش اساسی داشته، روحیات و خلقیات امام بوده که بسیار نمود داشته است. یعنی هم در عرصه عقل نظری و هم در عرصه عقل عملی ویژگی ممتازی داشت و از سرچشمه دین که قرآن است، بهره میگرفت و در سراسر زندگی خود و بویژه مبارزات در پرتو آن سلوک میکرد. چنین بود که وقتی متفکر شهید آیت الله استاد مطهری از دیدار با امام در پاریس برگشت در برابر پرسش دیگران که چه دیدی و امام چگونه بود؟ پاسخ داد: من چندتا «آمَنَ» دیدم. امام آمن بربه، آمن بهدفه، آمن بقومه و آمن بسبیله. امام به خدایش هدفش، ملتش و راه و روشی که در پیش گرفته است، ایمان دارد. این به فهم قرآنی امام برمیگردد که در تفقه ایشان در حوزه مسائل اجتماعی و سیاسی تأثیرگذار است، و نگاه ایشان را با سایر هم عصران خودش متفاوت میکند و باعث میشود به این حرکت عظیم و قرآنی دست بزند.
*حضور قرآن در آثار اخلاقی ـ عرفانی امام به چه صورتی است؟
مباحث اخلاقی و عرفانی، یک وقت به صورت آزاد شکل میگیرد، ولی یک زمانی در فضای قرآنی شکل میگیرد؛ عرفان و اخلاق امام(ره) در فضای قرآنی و وحیانی شکل گرفته است. عرفان امام صبغه قرآنی دارد، اخلاق امام صبغه قرآنی دارد بر همین اساس در این آثار از قرآن خوب استفاده کردند. امام براساس همان نگاه و مبانی حکمت متعالیه، اخلاق و عرفان را جلوههایی از قرآن میدانند.
اگر در اخلاق و عرفان، این زمامداری قرآن و وحی نباشد، دیگر آن نجات بخشی را نخواهند داشت. اخلاق و عرفان باید در ساحت قرآن تنفس کند و هدایت قرآن در آن باشد تا هدایتگر باشد. آثار اخلاقی و عرفانی امام در واقع شأنی از شئون قرآن است. این نبود که تنها فقه امام قرآنی بوده، که اخلاق امام صبغه قرآنی داشته است و بالاتر هویتی قرآنی داشته است زیرا همانگونه که گفته شد امام خود هویتی قرآنی داشته و مترتب بر آن علومی را که از جانش جوشیده، چه نگاشتههای ایشان و چه گفتههای ایشان، جلوهای از قرآن بوده است.
*برای استمرار نگاه قرآنی و اندیشه قرآن محور امام چه فعالیتهایی میتوان انجام داد؟
اولاً باید حوزه، قرآن را باور کند. مقصود این نیست که یک درس تفسیری در کنار فقه و اصول و فلسفه و کلام برقرار باشد؛ این کار حداقلی است. مقصود از باور کردن قرآن این است که قرآن همه جنبههای وجودی ما را فرا بگیرد و به تعبیر استاد آیت الله جوادی آملی، نگاه به قرآن، نگاه به حبل آویخته شود نه حبل انداخته. حبل آویخته سبب نجات میشود نه حبل انداخته. حوزه باید چنان قرآن محور شود که همه علوم، پرتو و شعاع قرآنی به حساب آیند. آیت الله جوادی آملی میفرمایند: بعضی از آیات است که فهم آنها به مراتب از فهم کفایه و امثال آن دشوارتر است. مانند: ﴿إِلَی اللَّهِ المَصِیرُ﴾ ﴿إِنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ﴾، ﴿إِلَیهِ تُقْلَبُونَ﴾ مقصود از این آیات چیست؟!
مطلب دیگر در این رابطه این است که ما وظیفه داریم قرآن را برای جامعه تعریف کنیم. همانطوری که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) وظیفه داشت آنچه را برای مردم نازل شده، برای آنها تبیین کند عالمان دین هم وظیفه دارند قرآن را به جامعه بشناسانند اگر این وظیفه را بتوانیم انجام دهیم، چون قرآن حبل آویخته هدایت است، در آن صورت فروغ دل انسان میشود و روشنایی ایجاد میکند.
امیدواریم همه با روح قرآن و نور قرآن و هدایت قرآن محشور باشیم و هدایت پیدا کنیم و در مسیر رضایت الهی حرکت کنیم. در پایان رحمت و رضوان الهی را برای امام خمینی از درگاه الهی مسئلت میکنم.
نظر شما