خبرگزاری مهر - گروه استانها: برخی فعالان فرهنگی کوهدشت به همراه مظفر افشار که او را پدر بلوط لرستان نامیدهاند همت کرده و سینهکش هرین خلیفه را بالا رفته اند تا نهالهایی را به سینه سوخته چنگری برسانند، شاید مرهمی باشد بر تاولی که از یک آتشسوزی هولناک بر این بلوطستان بزرگ برجایمانده است.
کوهستانی که پر از چتر گسترده درختان بلوط بود و میوههای کوهی و انواع جانوران زیبا و کمیاب که امروز نشانیشان را تنها از بلندیهای پردرخت میتوان گرفت.
کوهستان سبزی که به کبریت سودجویی کشاورزان به تلی خاکستر سیاه تبدیل شد تا چند سال آینده تیغهی تیزگاوآهن ها را از جاپای سوخته بلوطها بگذرانند.
سینهکش کوه را با گلدان نهالهایی بالا میرویم که سفت در آغوش گرفتهایم شاید با کاشتنشان بر خاکستر خاموش، نفس امیدی به زمینی مرده دمانده شود. زمینی که آماده است تا جای رویش دوباره بلوطها و انواع درختان میوه کوهی و چشمبهراه آغوش سبز دوبارهای باشد برای جانورانی که بهزور آتش از سرزمین خود گریختند.
بر بلندای چنگری ایستادهایم اما تنها سکوت است که در این کوهستان وحشی آواز میخواند؛ سکوتی که بوی مرگ میدهد حالا بر بلندای چنگری ایستادهایم اما تنها سکوت است که در این کوهستان وحشی آواز میخواند. سکوتی که بوی مرگ میدهد اما اگر چشمغره مسئولان امر اجازه شخم زدنش را به کشاورزان سودجو ندهد ریشههای سرسخت بلوطها روزی دوباره سر از خاک برداشته و بلند میشوند و اینجا باز بلوطستانی بزرگ خواهد شد.
ما آمدهایم اینجا را نهال بکاریم تا بگوییم میشود به سرزمین سوختهاش امید و نوید رویش دوباره داد.
مکانی را کمی دورتر از جای آتشسوزی انتخاب میکنیم. مکانی که دست ویرانگر آتش کمتر به دامنش رسیده است. نهالها یکییکی کاشته و جرعهای آب پایشان ریخته و رها میشوند تا چون بربادرفتگان قبیلهشان سالها باد و باران و توفان را تاب بیاورند و ریشههای عمیق در زمین بدوانند.
این جرعههای آب فریادهایی نمادین است که زخم کبود زاگرس را داد میزند و صدای ریختنشان تلنگری است بر صورت خوابآلود کسانی که نادانسته پیراهن سبز زمین را شعله میکشند.
نهالی را که کاشتهایم توجهم را جلب میکند. انگار نوزاد اسبی سرکش است که تازه متولدشده و توانسته است روی پای خود بایستد. نهال در باد تکان میخورد تا کمکم تنهاش را بزرگ و بزرگتر کند تا سالها بعد بادهای تند را خم به ابرو نیاورد اگر دست بیرحمی باز کبریت بیخردی بر دامن زندگیاش نیاویزد.
آنچه بر جذابیت این حرکت نمادین میافزاید شعرخوانی شاعران کوهدشتی است که با خواندن سرودههای خود مرگ شاخههای ستبر را مویه میکنند. شاخههای صبوری که جای تاببازی دخترکان شادی بود و حال طنابهای پارهشان نیست تا لحظههای سرخوشی را تکان بخورند.
در لابهلای بیتهای شاعران سنجابهای زیبایی سرک میکشند که تا چند ماه پیش تنه بزرگ بلوطها جای بازیگوشیشان بود و حالا معلوم نیست به کدام زمین امن کوچ کردهاند و برگ به برگ مصراعهایشان پر از آواز پرندگانی است که از شاخههای آزادی بلوطها گریختند.
کاشت نهالهای بلوط پیامی است به کسانی که به تخریب طبیعت کمربستهاند. پیامی با این مضمون که مردم کوهدشت بیتفاوت از کنار این موضوع نمیگذرندپدر بلوط لرستان به خبرنگار مهر میگوید: حرکت کاشت نهالهای بلوط پیامی است به کسانی که به تخریب طبیعت کمربستهاند. پیامی با این مضمون که مردم کوهدشت بیتفاوت از کنار این موضوع نمیگذرند، هرچند امروز کاشت نهالها بر «چنگری» مانند قطرات آبی است که بر پهنه یک اقیانوس سوخته ریخته می شود اما بههرحال الگویی است برای همه مردم که از طبیعت بکر و دوستداشتنی خود محافظت کنند.
مظفر افشار ادامه میدهد: کسی که از روی عمد جنگلی را آتش میزند فرقی با قاتل ندارد. چراکه هزاران جانور و گونههای درختی و گیاهی را نابود میکند.
وی ادامه میدهد: حیف نیست سنجابی را سوزاند که سالانه ۱۳۰۰ چاله میکارد تا بذر بلوط در آنها بکارد تا خوراک زمستانش را ذخیره کند و هزار چاله از آنها به نهالهای بلوط تبدیل میشود!؟
وی کسی یا کسانی را که بلوطستان بزرگ چنگری را آتش زدند در پیشگاه خداوند مسئول میداند و میگوید: علاوه بر مهار ریزگردها، دوسوم بارندگیها توسط جنگلها به سفرههای زیرزمینی وارد میشود و برگ درختان میتوانند ۶۰ درصد اکسیژن تولید کنند.
افشار بابیان اینکه آتشسوزی کاری کرده است که درختان ۵۰۰ ساله بلوط مثل یک جنازه روی زمین دراز بکشند و این جز فاجعه چیز دیگری نیست، ابراز امیدواری میکند در آینده، دیگر چنین فاجعهای را شاهد نباشیم.
کوهستان چنگری امسال میزبان وسیعترین آتشسوزی جنگلهای بلوط لرستان بود تا داغ بلوطستان قلب استوارترین رشتهکوه ایران را بسوزاند. این آتشسوزی سه روز طول کشید و حاصلش سوختن بیش از هزار هکتار جنگل بود.
بعد از نبرد «چنگری» با آتش تا چشم کار میکند سیاهی و سکوتی است که بهجامانده، از بلوطستانی که تا پیش از این پر از صدای پرندگان خوشالحان بود و جای دویدن جانورانی که یا آواره شدند یا جزئی از خاکستر خاموش.
از چنگری پایین آمدهایم و از پایین قامت بلندش را پلک میزنیم که همچنان زخمی و سربلند ایستاده است تا روایتگر داغی باشد که برای همیشه در سینهاش به یادگار خواهد ماند.
خبرنگار و عکاس: حشمت اله آزادبخت
نظر شما