به گزارش خبرگزاري "مهر"، بحران در سياست بين الملل به وضعيتي گفته مي شود كه دو حكومت يا بيشتر در شرايطي تعارضي و منازعه گونه اي تعامل داشته باشند. بحران هميشه وضعيتي نازلتر از جنگ است اما پتانسيل و خطر جنگ در بحران وجود دارد. در شرايط بحراني، منافع، تصورات و تركيب بنديهاي قدرت حول يك مسئله خاص متمركز مي شوند. بحران شفاف كننده و سازنده روابط قدرت و جبهه بنديهاي پنهان آن است.
درنظام بين الملل، وضعيتي كه بي ثباتي واختلالي را در حوزه خاص چه اقتصادي و چه سياسي و اجتماعي رقم مي زند و بويژه درعرصه سياست بين الملل باعث مي شود كه حداقل خشونت وتعارض كلامي بروز نمايد بحران مي گويند. بحران معمولاً به عنوان جانشيني آرام براي جنگ به حساب مي آيد گرچه خود بحران هم مي تواند مقدمه اي خطرناك براي جنگ باشد.
به گزارش "مهر"، در بحران جنبه هاي ناپيداي سياست بين الملل به صورت كاركردي فعال مي شوند. اينها شامل مذاكرات وچانه زني، زور و كاربرد آن، بازدارندگي، طبقه بندي قدرت، ارزشها و ادراكات دولتها، سازمانهاي بين المللي و استفاده از آن حقوق بين الملل و دايره كاربرد آن ، تصميم گيري و انتخاب، اتحادها وائتلاف هاي جهاني، منطقه اي و محلي و مواردي ديگر هستند.
بحران درسياست بين المللي براي دولتهاي ملي شرايطي را به وجود مي آورد كه توانايي و قدرت چانه زني دولتمردان و ديپلماتهاي هر كشوري را مشخص مي كند. اينكه آيا آنها مي توانند در وضعيت تهديد و بحراني، منافع و امنيت ملي خويش را به صورت عقلاني تأمين نمايند؟ بحرانها ، تأاثيرات بسيار زيادي بر سياست داخلي دولتها مي گذراند. بحرانها به دليل اينكه باعث درتنگنا قرار گرفتن دولتها مي شوند و زمان وفرصت اقدام بلند مدت را از سياستمداران سلب مي كنند باعث مي شوند كه هر تصميم واقدام سياستمداران در پايداري و تداوم حاكميت آنها اثري گزاف و بنيادين داشته باشند. براي توضيح بهتر اين مطلب بايد گفت كه بحران علاوه بر بازخور وسيع بين المللي، بازخور گسترده اي نيز درسطح خرد يعني دولت-ملتها دارند. با اين زمينه، هر بحراني مي تواند باعث تغييرات وسيع درنوع حاكميت ياملت شود.
در بعد بين المللي معمولاً بحرانهاي بزرگ شرايط نويني را رقم مي زنند و از هر بحران يك ساختار جديد قدرت در نظام بين المللي بيرون مي آيد. به عنوان مثال چالش و بحران 11 سپتامبر باعث شد كه فضاي بيشتري براي يكجانبه گرايي آمريكا به وجود آيد و به نوعي ساختار نظام تك قطبي در نظام بين المللي ملموس تر شد. اين امر با سكوت دولتهاي درجه دو مثل روسيه، چين و فرانسه و حتي همراهي آنها با آمريكا تثبيت شد.
بحرانهاي بزرگ از تهديد جدي نسبت به ارزشهاي بنيادين يك دولت به وجود مي آيند. البته درشرايطي كه فرصت پاسخگويي براي دولت مورد تهديد محدود است و احتمال درگيري و بدتر شدن اوضاع و سير آن به سوي جنگ وجود دارد البته شكل گيري بحرانها مي تواند ناشي از خصومت بلند مدت دو دوست بر سر يك موضوع خاص هم باشد و هر چه بحرانها ريشه اي كهن تر داشته باشند و دوام بيشتري بيابند امكان تهديد و بي ثباتي گسترده تري را فراهم مي آورند. بحرانها در گستره نظام بين الملل خاصيت گسترش افقي يا عمودي دارند. به اين معنا كه يك بحران مي تواند به عنوان مثال ازعرصه سياسي شروع شود و به ديگر عرصه هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و تاريخي بسط يابد. از سوي ديگر در پهنه اي وسيع چون نظام بين الملل تا جزئي ترين ابعاد داخلي يك دولت-ملت رسوخ كند و همه سياستهاي يك دولت راتحت تأثير خود قرار دهد. البته هر چه دولتي از مشروعيت بيشتري برخوردار باشد توان بالاتري براي حل بحران دارد. جديترين بحراني كه درعرصه نظام بين الملل براي كشور ما به وجود آمده است البته بحران هسته اي است كه ناشي از تهديد ومحدوديت براي استقلال اقتصادي و سياسي دولت-ملتها است. بررسي بحران هسته اي ايران نشان مي دهد كه چگونه يك مسئله ساده به بحراني بزرگ تبديل شده است، تا حدي كه مسئله روز جهاني شده است و تمام كشورها و سازمانهاي اقتصادي و سياسي بين المللي نسبت به تحولات آن واكنش نشان مي دهند واز سوي ديگر در بعد داخلي به مسئله يكايك ايرانيان تبديل شده است و تاجزئي ترين ابعاد زندگي مردم رسوخ كرده است.
به گزارش "مهر"، بحران هسته اي ايران كه ناشي از يكجا بندگرايي آمريكا و اختلاف تاريخي انقلاب اسلامي با دولت آمريكاست نشان مي دهد كه چگونه تعارضات بلند مدت در مورد خاصي سرباز مي كنند و چگونه مقام ابعاد فرهنگي، سياسي و اقتصادي و فرهنگي را تحت تأثير خويش قرار مي دهند.
حل مسئله هسته اي ايران نيازمند توجه دولتمردان به شرايط و مقتضيات دوران بحران است؛ اينكه نوع مكانيسم قدرت در نظام بين الملل درزمان بحران چگونه است؟ يعني ابعاد پنهان چاني زني، تركيب و جبهه بندي قدرت و زور، اقتصاد، ديپلماسي، كاربردو كاركرد سازمانهاي بين المللي و حقوق بين المللي مورد توجه قرار بگيرد و مديريت بحران ايران بايد بر پايه اي از شناخت بحران و ساختار نظام بين الملل و پتانسيل ايران باشد. سعي نشود كه گستره آن به ديگر ابعاد فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي كشور با غرب كشيده شود و صرفاً با نگاه يك بحران زود گذر به آن توجه شود و اينكه بايد سريع حل شود و خيلي دوام نيابد كه تمام مسائل را مؤثر سازد، زيرا تداوم بحرانها، هزينه هاي سنگين را به دنبال مي آورند كه با گذشت زمان حل آن را سخت تر مي نمايند و گستره آن را وسيع تر.
نظر شما