به گزارش خبرگزاري "مهر"، با توجه به ماهيت مسائل روابط بين الملل و اهميت اساس آنها براي كشورها بايد گفت كه بازيگران رسمي يعني دولتها ارتباط چنداني با مسائل هنجاري ندارند. البته عده اي معتقد هستند كه چون دولتها به لحاظ غايي تحت تأثير اهداف جمعي آتي عمل مي كنند - آينده اي كه فاصله زيادي با شرايط كنوني دارد - به نوعي در چارچوب هنجارگرايي قرار مي گيرند و سعي مي كنند كه يك سري قواعد و اصول ارزشي ثابت را ترويج نمايند اما اين اقدامات بسيار معدود و موقتي هستند و معمولاً هم موفقيتي كسب نمي نمايند.
در يك منظر كلي، ملتها و دولتهاي مختلف در مورد بسياري از ارزشها و هنجارهاي موجود در صحنه روابط بين الملل اختلاف نظر دارند كه اين خود ناشي از تفاوت در منافع، قدرت، سطح پيشرفت و توسعه، فرهنگ و تمدن، جغرافيا، جمعيت و خيلي از متغيير هاي ديگر است. دليل اصلي در عدم شكل گيري يك جامعه هنجاري در سطح بين الملل اختلاف بين كشورهاي پيشرفته و توسعه نيافته است. در اين حوزه در يك سو كشورهاي پيشرفته غربي قرار دارند كه بسياري از گفتمانها از جمله توسعه سياسي، حقوق بشر، حفظ صلح، كنترل تسليحات و باز دارندگي متعلق به آنها هستند يا اينكه از جامعه آنها برخاسته است. از سوي ديگر كشورهاي كم توسعه و يا در حال توسعه هستند و با وجود اينكه بيش از سه چهارم اعضاي جامعه بين المللي را تشكيل مي دهند اما فكر مي كنند كه به صورت هدفهاي قدرت هاي بزرگ در آمده اند و به عنوان بازيگران مستقل جايگاه چنداني در جامعه بين المللي ندارند.
در روابط بين الملل قضاوت ارزشي آنهم براساس مفاهيم گسترده و تعريف نشده آرمان گرايانه است و اين از ديد بازيگران قابل درك نيست. زيرا در دنياي واقعي، دولتهاي مستقل درصدد حداكثر رساندن قدرت و منافع خويش هستند بنابراين تعقيب سياستهاي ارزشي به نوعي غير واقعي، غير علمي و غير قابل اثبات است. در سياست بين الملل هيچ گونه واقعيت هنجاري وجود ندارد. هميشه در علم سياست از آنچه هست صحبت مي شود و سخن گفتن از آنچه بايد باشد نيازمند يك نظم اخلاقي فرهنگي و هنجاري جهاني است كه اين امر غير قابل تاييد و از لحاظ توافق همگاني غير ممكن است.
به گزارش "مهر"، از ديد عده اي ورود هنجارها و ارزشها به صحنه سياست بين الملل بسيار خطرناك است چراكه اين امر باعث مي شود كه دولتها به هر اقدامي حتي مغاير با حقوق بين الملل متوسل بشوند و آن را با تكيه برهنجارها توجيه نمايند. مانند اقدامات دولت آمريكا بعد از حادثه 11 سپتامبر كه با شعارهاي هنجاري مانند ترويج ارزشها و اصول دموكراسي دست به اقدامات منازعه آميز و متضاد باحقوق بين الملل زده است. آنچه از منظر قواعد هنجاري مطرح است اين است كه ما در يك چارچوب مفهومي مجموعه اي از هنجارهاي جهاني داريم از جمله نظام دولت -ملت ، تعقيب منافع ملي بر اساس قدرت و تواناييها، مسئوليت دولت در حمايت از حقوق اتباع و شهروندان خويش، گسترش و تقويت نهادهاي دموكراتيك، نفي جنگ و حفظ صلح، تلاش بر موازنه قدرت مثبت و غير خطرناك، گسترش بازار آزاد وتجارت بين الملل مبارزه با تروريسم و خشونت كور و بي هدف، حفظ امنيت دسته جمعي .
درپايان بايد گفت حركت براساس هنجارها حركت بر لبه تيغ است چرا كه دنياي واقعي سياست بين الملل، دنيايي خشك، غيرارزشي و منفعت محور است و هيچ كس نمي تواند انتظار داشته باشد كه ديگران براساس اصول عدالت، پاكي، تقوا و اخلاق مداري حركت كنند. آنچه مطرح است اين است كه حداكثر دولتها را براساس قاعده منا فع ملي براساس قدرت بشناسيم. سخن گفتن و رفتار خارج از اين هنجار از منظر علم روابط بين الملل غير علمي و ناهنجار است. پس هنجار واقعي در عرصه نظام دولت- ملت هنجارمنافع ، قدرت و سود است و اين خود شالوده اي اجباري براي رفتار ملي دولت است؛ شالوده و چارچوبي كه استحكام يافته است و منطقي و عقلاني هم قلمداد مي شود.
نظر شما