از نگاه تحليلگر كتاب مهر، اغلب داستانهاي اين مجموعه با پيروي از سويه رئاليستي كه در بطن روانكاوي اجتماعي خود ، راه به درونيات افراد دارد، حاوي لايه اي زيرين در وصف حيات فردي و جمعي انسانهاي جامعه مدرن و دغدغه هاي پيش پا افتاده - و درعين حال پيچيده - آنهاست .
نويسنده البته در اين مسير به ورطه پرگويي و افراط مي افتد. فلاش بك ها و يادآوري ها - گرچه بيهوده و ناكارآمد جلوه نمي كنند - ، در دل روايت ها به اندازه اي تحميلي ، باسمه اي و دل ناچسب به نظر مي رسد كه گويي نويسنده ، تنها به انگيزه ساخت و پرداخت پرسوناژها و نمايش جوانب و دل مشغوليهاي آنان ، به روايت آنها پرداخته است ؛ به عبارت ديگر ، " روايت " در اين مجموعه در خدمت و انحصار " شخصيت پردازي " به كار گرفته شده است.
در ماجراي " ماه و مس " با واگويه اي آشفته و نه چندان مستحكم مواجهيم. اين واگويه ، در بخش هايي به گونه اي روايت مي شود كه گويي مخاطبي خاص را در نظر داشته و در بخشي ديگر، با ناديده گرفتن اين مخاطب فرضي ، به سمت درون گويي سوق پيدا مي كند.
در اين داستان ، راوي كه به دلالت مرگ آلودگي اش ، ذهن و رواني سيال دارد و به مكان ها و زمان هاي مختلف سرك مي كشد، بعضا دچار نقيض گويي نيز مي شود: او كه خود را " مرده " و خالي از قواي حس و فهم و درك معرفي مي كند ، بعد از اين كه بدن خود را سر و بي حس توصيف مي كند، بلافاصله احساس خارش كرده و لحظه اي بعد، دچار درد نيز مي شود ... و نكته جالب تر: اين راوي مرگ زده و مرده، ذهن سرراست و دقيق و منظمي دارد ، خصوصا در نيمه دوم داستان و ياد آوري لحظه هاي منتهي به مرگ.
ايراد عمده داستان " گول " در اين مجموعه ، رو شدن دست نويسنده در بدو ماجراست. راوي مسئول صفحه يك مجله هفتگي است كه به قول خودش، تمام مطالب را خودش از زبان كارشناسان و نويسندگان و حتي خوانندگان مشتاق، با نام هاي جعلي در مجله مي نويسد.
در اين قصه ، آدم ها مدام همديگر را متعجب و شگفت زده مي كنند، به گونه اي كه مي توان گفت، بناي داستان بر اتفاقات درون روايي و حدس و گمان هاي مفرط آدم ها گذارده شده است . نويسنده با قرباني ساختن و افشاگري برگ برنده خود در اوان داستان ، مابقي قصه را كه به مشغله راوي و كوشش او براي دفع روزمرگي ناشي از دروغ پردازيهايش اختصاص يافته ، به كل از دست مي دهد.
مشخصه " كاپوچينوي روسي " ، ريتم تند داستان است كه نشات گرفته از يك راوي نا آرام و نامتعادل بوده اما درگريز به خاطره هاي ذهني و اظهار نظرهاي برخاسته از عصبيت و درهم پاشيدگي رواني، چندان از منطق روايي تبعيت نمي كند . پاره روايت ها متصل به هم نيستند و در تقطيع شان هم نمي توان دليلي توجيه پذير دست و پا كرد.
نكته جالب توجه اين قصه، در تنفر و دلزدگي راوي از چيزهايي است كه اتفاقا اصرار زيادي در شرح آنها دارد ؛ اين در حالي است كه راوي ، نه از جنس شخصيت هاي بدشانس و دست و پا بسته اي است كه مدام با موارد منفورش مواجه مي شود و نه از نوع آدم هاي جبرگرا و اسير تقدير. او تنها به حكم نويسنده ، وارد مجراهاي ناخوشايند درون متني شده است كه همين روند تا اندازه اي بر تصنعي و تحميلي بودن رويدادها مهر تائيد مي زند ؛ شايد همه تلاطم و ناخرسندي راوي هم از همين وضعيت باشد .
از نگاه تحليلگر مهر، داستان " رقيب " را مي توان ، حاوي بالاترين ظرفيت محتوايي براي خلق قصه هاي شهري و آپارتماني و مبتني بر ناملايمتي هاي رواني و تشكيك هاي ذهني موجود در روابط خانوادگي امروز دانست.
نويسنده با انتخاب نامي هوشمندانه براي اثر، از گرفتاري توهم گونه مردي پرده برمي دارد كه شبيه فرانچسكو توتي ، بازيكن محبوب دلداده اش نيست. ديالوگ ها در قواره يك داستان شهري مدرن، به شرح وضعيت انسان ها و حال و هوايي مي پردازد كه هيچ قطعيتي بر آنها حاكم نيست و ريزترين و دورترين احتمالات نيز ، قابليت تبديل شدن به بحراني عاطفي و خانوادگي را دارا هستند.
داستان " ژوليت " هم نمايشگر برشي كوتاه از مناسبات سرد و بي روح زناشويي است. لحن و زبان اين روايت، همچون ساير آثار رئاليستي ، گزارشي و روان است كه در سير تكويني خود، بار روان شناختي اجتماعي خاصي را به همراه دارد.
نكته اي كه درباره اين مجموعه مي بايست اشاره كرد ، شباهت ، يك گونگي و وجود مولفه هاي يكسان در آثار است . زاويه ديد ها معمولا اول شخص است ، ضمن اين كه راوي ها اغلب در يك رده سني ، هم طبقه و حامل افكار مشوش همسان ( گريزان از قيد و بندها و منزجر از تصاوير و اشياي تكرار شونده اطراف و ... ) هستند.
از آنجايي كه داستانها بدون تغييرنظرگاه و با عناصرداستاني و متني مشترك روايت مي شوند و پرسوناژها نيزبه شهادت داستان ها، چندان متغير و متنوع نيستند، خواننده هر چه به پيش مي رود، صاحب قدرت پيش بيني ، تحليل و تطبيق بيشتر و سهل تري با شرايط روايي و فرمي آثار مي شود ، به گونه اي كه از نويسنده سبقت گرفته، برگ هاي برنده او را ، نه دزدكي ، كه از سر اهمال نويسنده ديد مي زند .
اين مجموعه با وجود دارا بودن ضعف هايي كه عمدتا از زياده گويي و پرهيز ازبن بست هاي معمول داستانهاي كوتاه فارسي سرچشمه مي گيرد ، يك داستان فوق العاده قابل تامل را نيز در خود گنجانده است .
" ويترين " بدون ترديد، بيش از يك داستان معمولي است و پر پيداست كه نويسنده با وسواس و دقت زايد الوصفي ، نظم و خلاقيت روايي را در داستان به هم پيوند زده است. در اين ماجرا، روابط پخته و سنجيده آدم ها ، شخصيت هاي شناسنامه دار و شكل گيري دقيق پريشاني و تشويش خاطر راوي، از ويژگي هايي محسوب مي شود كه بدون ترديد، اعتبار " ماه و مس " را به همراه دارد.
به گزارش مهر ، مجموعه داستان " ماه و مس " نوشته حامد حبيبي از سوي نشر مركز در شمارگان 1800 نسخه با بهاي پشت جلد 1850 تومان روانه پيشخوان شده است .
نظر شما