خوب، ممكن است شما بگوييد كه مگر دشمن چه كاره است؟ چطور دشمن مىتواند عقايد اسلامى را كارى كند كه از استفاده مردم خارج بشود؟ نه، اين خطا است. دشمن مىتواند; منتهى نه در كوتاه مدت; بلكه در طول سال هاى متمادى. گاهى ده ها سال زحمت مى كشند، براى اين كه بتوانند يك نقطه درخشان را كور يا كم رنگ كنند; يا نقطه تاريكى را به وجود بياورند. سال هاى متمادى مى نشينند و پول خرج مى كنند! يكى زحمت مى كشد و تلاش مى كند; ولى توفيق پيدا نمى كند، بعد از او كسان ديگرى مى آيند . روى عقايد دنياى اسلام، از اين گونه كارها خيلى شده است. روى عقيده توحيد، عقيده امامت، روى اخلاقيات اسلامى (معناى صبر، معناى توكل، معناى قناعت) كار كرده اند!
همه اينها نقاط برجسته اى هستند كه اگر ما مسلمان ها، درست به حقيقت اينها توجه بكنيم، تبديل به يك موتور حركت دهنده جامعه اسلامى مى شود; ولى وقتى روى آن كار كردند و آن را خراب و معناى آن را عوض كردند و در ذهن ها به صورت ديگرى جا انداختند، همين موتور محرك، به يك داروى مخدر و خواب آور تبديل مى شود. اين گونه است!
در مورد ماجراى اعتقاد به مهدى موعود (عج) ; يعنى، اين كه در آخر الزمان از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله ، شخصى ظهور مى كند كه دنيا را از عدل، از دادگسترى و از نيكى پر مى كند. تبعيض ها، ظلم ها، سوء استفاده ها و فاصله هاى طبقاتى را از بين مى برد; نيز خيلى كار كرده اند.
اين عقيده كه همه مسلمان ها هم به آن معتقدند... از آن عقايد بسيار كارگشا است كه به دليل همين كه كارگشا است، دشمن از يك طرف و البته دوستان نادان هم از يك طرف; گاهى دوستان نادان از روى نادانى و بر اثر بى توجهى، كارى مى كنند كه هيچ دشمن دانايى به آن خوبى نمى تواند ضربه بزند!
حالا بحث ما در مورد دشمنان دانا است; سراغ اين عقيده آمدند. من سندى را ديدم كه مربوط به ده ها سال قبل; يعنى، آن اوايلى است كه استعمار وارد شمال آفريقا شده بود، چون كشورهاى شمال آفريقا; خيلى گرايش به اهل بيت عليهم السلام دارند.
حالا مذهبشان هر مذهبى از مذاهب اسلامى كه هست; اما محب اهل بيت اند. اين كشورهاى سودان و مغرب و اينها عقيده به مهدويت در آن جاها خيلى پر رنگ است. آن زمانى كه استعمار وارد آن مناطق شد ـ كه ورود استعمار به آن مناطق در قرن گذشته است ـ يكى از چيزهايى كه مزاحم استعمار بود، عقيده به «مهدويت» بود!
بنده سندى را ديدم كه آن بزرگان استعمار و فرماندهان استعمارى، توصيه مىكنند كه ما بايد كارى بكنيم كه اين عقيده به «مهدويت» به تدريج از بين مردم زايل بشود! آن روز استعمارگرهاى فرانسوى واستعمارگرهاى انگليسى، در بعضى جاهاى آن مناطق بودند ـ فرقى نمى كند كه استعمار از كجا باشد ـ استعمارگرهاى خارجى قضاوتشان اين بود كه تا وقتى عقيده به «مهدويت» در بين اين مردم رايج است; ما نمىتوانيم اينها را درست در اختيار بگيريم!
ببينيد، عقيده به «مهدويت» چقدر مهم است! چقدر خطا مى كنند كسانى كه به اسم روشنفكرى و به اسم تجددطلبى، مىآيند و عقايد اسلامى را بدون مطالعه، بدون اطلاع، بدون اينكه بدانند دارند چه كار مى كنند، مورد ترديد و تشكيك قرار مى دهند! اينها همان كارى را كه دشمن مى خواهد، راحت انجام مى دهند!
... چند خصوصيت در اين عقيده مهدويت هست، كه اين خصوصيات براى هر ملتى، در حكم خون در كالبد و در حكم روح در جسم است. يكى، «اميد» است. گاهى اوقات دست هاى قلدر و قدرتمند، ملت هاى ضعيف را به جايى مى رسانند كه اميدشان را از دست مى دهند. وقتى اميد را از دست دادند، ديگر هيچ اقدام نمى كنند; مى گويند چه فايده اى دارد؟ ما كه ديگر كار از كارمان گذشته است، با چه كسى در بيفتيم؟ چه اقدامى بكنيم؟ براى چه تلاشى بكنيم؟ ما كه ديگر نمى توانيم!
اين روح نااميدى است; استعمار اين را مى خواهد. امروز استكبار جهانى مايل است كه ملت هاى مسلمان و از جمله ملت عزيز ايران، دچار اين حالت بشوند (روح نااميدى) . اى آقا! ديگر نمى شود كارى كرد! ديگر فايده اى ندارد! مى خواهند اين را به زور در مردم تزريق كنند. ماها كه در جريان خبرهاى تبليغاتى و زهرآگين دشمنان قرار داريم; به عيان مى بينيم كه اغلب اين خبرهايى كه تنظيم مى كنند، براى مايوس كردن مردم است. مردم را از اقتصاد و از فرهنگ مايوس كنند; متدينين را از گسترش دين مايوس كنند; آزادى طلب ها و علاقه مندان به مسائل فرهنگى و مسائل سياسى را از امكان كار سياسى يا كار فرهنگى مايوس كنند. آينده را در نظر افرادى كه چشم به آينده دوخته اند، تيره و تار جلوه بدهند!
براى چى؟ براى اين كه اين مجموعه انسانى كه دارد با اميد كار مى كند، اين جوشش و اين اميد را از او بگيرند. آن را به يك موجود مرده، يا شبيه مرده تبديل بكنند، تا بتوانند هركارى كه مايلند انجام بدهند! با يك ملت زنده كه نمىتوانند هركارى كه بخواهند، انجام دهند. يك جسم بيهوش مدهوش بىحسى كه آنجا افتاده است، هركس هرچه دلش خواست، مى تواند به او تزريق كند. با او هركارى مى تواند بكند; اما با يك موجود سرحال زنده باهوش متحرك و فعال كه نمى توانند هر كارى را انجام بدهند!
...امروز هر نفسى، هر حنجره اى كه براى نااميد كردن مردم بدمد، بدانيد كه اين حنجره در اختيار دشمن است; چه خودش بداند، چه خودش نداند! هر قلمى كه كلمه اى را در جهت نا اميد و مايوس كردن مردم روى كاغذ بياورد، اين قلم متعلق به دشمن است; چه صاحب اين قلم بداند، چه نداند! دشمن از او استفاده مى كند.
... البته وقتى نتوانستند اين عقيده را از مردم بگيرند; سعى مى كنند آن را در ذهن هاى مردم خراب كنند. خراب كردن اين عقيده چگونه است؟ به اين صورت است كه بگويند: خب آقا مى آيد، همه كارها را درست مى كند! اين خراب كردن عقيده است. اين تبديل كردن يك داروى مقوى، به يك داروى مخدر و خواب آور است. خود آقا مى آيد، انجام مى دهد; يعنى چه؟ امروز تكليف شما چيست؟ شما امروز بايد چه بكنى؟ شما بايد زمينه را آماده كنى تا آن بزرگوار، بتواند بيايد و در آن زمينه آماده اقدام بكند. (1)
مبناى كار قدرت هاى طاغوتى بر اين است كه فروغ اميد را در دل ها بميرانند و همه اميدها را به يك نقطه مادى; يعنى، پول و زخارف كم ارزش دنيا متمركز كنند كه سر رشته آن نيز در دست خود آنها است.
همه چيز را با حسابهاى كمى و پولى محاسبه مى كنند و معنويات را از حساب خارج مى كنند و به ويژه مى كوشند كه آن آينده موعود را از چشم ملت ها دور نگه دارند; اما ملت ها بايد اميدوار باشند تا اين اراده تكوينى الهى تحقق پيدا كند. (2)
...اعتقاد به مهدى موعود (عج)، شيعه را تا امروز از آن همه پيچ و خم هاى عجيب و غريبى كه در سر راهش قرار داده بودند، عبور داده است و امروز بحمدالله عزت و پرچم سربلندى اسلام و قرآن، در دست شما ملت مسلمان و شيعه ايران است. هرجا كه چنين اعتقادى باشد، همين اميد و مبارزه وجود دارد.
به همين خاطر، يكى از اساسى ترين كارهاى استعمار واستكبار و ايادى آنها، اين بوده است كه عقيده اميد و مبارزه را در دل مردم از بين ببرند. بارها خواسته اند اين چراغ را خاموش كنند; ولى نتوانسته اند.
ما مى دانيم كه استعمار و استكبار، چه تلاشى را در اين جهت ـ نه فقط در ايران بلكه در سطح دنياى اسلام ـ انجام داده است; تا اين چراغ را خاموش كند. در يك گزارش بسيار مهمى كه مربوط به سال ها قبل است و جديد نيست; تلاش گروه هاى تبليغى مسيحيت را كه از اروپا به سمت شمال آفريقا اعزام مى شدند تا جاده استعمار را در آن جا صاف كنند، نشان داده بود. يكى از غصه هاى دين داران دنيا، اين است كه قدرت مندان مسلط بر كشورهاى مسيحى، تبليغ على الظاهر دين مسيح در سطح دنيا را، وسيله اى براى پيش بردن ماشين استعمار قرار دادند و اينها جاده صاف كن استعمار شدند. گروه هاى تبليغى و به اصطلاح تبشيرى را، به عنوان تبليغ مسيحيت ـ كه ظاهرش تبليغ مسيحيت بود; اما باطن قضيه اين بود كه راه را باز كنند تا استعمارگران اروپايى از كشورهاى مختلف اروپاى آن روز، وارد كشورهاى اسلامى بشوند و قدرت سياسى را قبضه كنند ـ به اطراف دنيا فرستادند و متاسفانه در بسيارى از جاها هم موفق شدند.
اين گزارش، مربوط به گروه هاى تبليغى در شمال آفريقا است. گزارشگر مى نويسد:
«يكى از مشكلات ما در سر راه تبليغ مسيحيت و پيشرفت استعمار در شمال آفريقا و منطقه تونس و مغرب، اين است كه اين مردم اعتقاد دارند كه «مهدى موعود» خواهد آمد و اسلام را سربلند خواهد كرد».
گزارشگر، اين را در گزارش رسمى خود مى نويسد و براى آن هياتى كه مسؤول رسيدگى به اين كارهاست، مى فرستد.
بنابراين، نفس اعتقاد به مهدى موعود (عج)، باعث ايجاد مشكل براى استكبار و استعمار شده بود; در حالى كه اعتقادى كه برادران ما در آن مناطق دنيا دارند، به روشنى و وضوح اعتقادى كه ما امروز در اين جا داريم، نيست; بلكه بيشتر، ابهامات و كلى گويى وجود دارد تا تعيين مصداق و مورد و نام و خصوصيات. در عين حال، استعماگران از اين اميد ترسيدند.
در همين كشور خود ما، يكى از بزرگان علما وروحانيون محترمى كه امروز بحمدالله در ميان ما هستند و بركات وجود ايشان باز هم شامل حال مردم مى شود; براى من نقل مى كردند كه در اوايل روى كار آمدن رژيم منحوس و فاسد و وابسته پهلوى، آن كودتاگر بى سواد فاقد هرگونه معرفت و معنويت، يكى از آخوندهاى وابسته به دربار را صدا كرد و از او پرسيد: اين قضيه امام زمان چيست كه اين گونه مشكلاتى براى ما درست كرده است؟ اين آخوند هم بر طبق دل و ميل او، جوابى مى گويد و آن قلدر هم ماموريت مى دهد كه برويد، مساله را حل و تمام كنيد واين اعتقاد را از دل مردم بيرون بياوريد!! او مى گويد: اين كار آسان نيست و خيلى مشكلات دارد و بايد كم كم و با مقدمات شروع كنيم. البته آن مقدمات به فضل پروردگار و با هوشيارى علماى ربانى و آگاهان اين كشور، در آن دوران ناكام ماند و نتوانستند آن نقشه شوم را عملى كنند. در كشور ما، يك كودتاچى غاصب، از طرف دستگاه هاى قدرت استعمارى، ماموريت داشت كه بيايد ايران را قبضه كند و كشور را دو دستى تحويل دشمن بدهد و براى آن كه بتواند بر اين مردم مسلط بشود، يكى از مقدمات لازمش اين بود كه عقيده به مهدى موعود (عج) را از ذهن مردم پاك كند. (3)
دشمنان تفكر و اعتقاد به مهدويت ـ كه اين انديشه را به زيان خود مىدانند ـ همواره تلاش كرده اند تا آن را از اذهان مردم بزدايند و يا مفاهيم اعتقاد به مهدويت را تحريف كنند; لذا امروز در نقطه مقابل اين تلاش دشمنان، بايد در جهت اعتقاد و عمل و تبليغ و تبيين حقيقت «مهدويت» حركت كنيم. (4)
استكبار جهانى و صهيونيزم در تلاش هستند تا ملت هاى تحت سيطره آنان، به وضع تحميل شده عادت كنند و آن را رنگى ثابت، ابدى و تغييرناپذير بپندارند. قدرت هاى استكبارى خواهان غفلت، خواب آلوده بودن، نداشتن آرمان و نيز عدم تحرك ملت ها هستند و چنين وضعى را بهشت خود مى دانند; اما انتظار فرج موجب مى شود كه انسان به وضع موجود قانع نباشد و بخواهد به وضعى بهتر و برتر دست پيدا كند. (5)
اگر فطرت انسانى، تحت فشار قدرت هاى استكبارى، مسخ و لگدمال نشود; دل ها به طور فطرى و طبيعى منتظر چنان آينده اى (محيطى آكنده از عدل واقعى) است و بدون ترديد آن قدرت متكى بر عدل مطلق الهى، پرچم خواهد برافراشت.
...قدرت جهنمى استكبار و صهيونيزم، امروز با تكيه بر پول و تبليغات و استفاده از شعارهاى ظاهر فريب (مانند حقوق بشر، حقوق زن و حقوق اساسى ملت ها) براى تحميل ظلم بر ملت ها و ترويج فساد، دورويى، تزوير و رياكارى و نفاق در جوامع بشرى تلاش مى كند و در طول تاريخ، چنين شرايطى وجود نداشته است; اما براى تحقق ظهور امام زمان (عج)، وجود ظلم و جور، شرط كافى نيست و وجود انسان هاى صالح، انگيزه هاى قوى، ايمان هاى راسخ، گام هاى استوار و دل هاى روشن نيز لازم و ضرورى است. (6)
دشمن ترين اشخاص با اين عقيده و با شخص آن بزرگوار ، ستمگران عالم اند از روز غيبت آن حضرت ـ بلكه از روز ولادت آن حضرت ـ تا امروز; آن كسانى كه وجودشان با ستم و با زورگويى همراه بوده، به دشمنى با اين بزرگوار، با اين پديده الهى، با اين نور و با اين شمشير الهى مشغول شدند. امروز هم مستكبرين و ستمگران عالم، با اين فكر و اين عقيده، مخالف و دشمن اند. مى دانند كه اين عقيده و اين عشق ـ كه در دل هاى مسلمين، به خصوص در دل هاى شيعه است ـ براى هدف هاى ستمگرانه آنها مزاحم است. (7)
*توضيح : پي نوشتها در دفترخبرگزاري موجوداست.
نظر شما