به گزارش خبرگزاری مهر، در نشست سوم از سلسله نشست های علمی هفته پژوهش، که در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.لیلا فلاحتی با عنوان «جایگاه زنان در توسعه علم و فناوری کشور» سخنرانی کرد و گفت: آموزش عالی به عنوان یکی از محوری ترین بخش های هر کشوری مطرح است و زنان در این بخش بسیار مهم هستند. در کشورهایی چون انگلستان، استرالیا، ژاپن، آمریکا و قاره اروپا سهم زنان از داشتن کرسی های استادان بین ۱۶ تا ۷۰ درصد کل آنهاست. در ایران در طول چهار دهه اخیر نرخ حضور زنان در دانشگاه ها افزایش یافته و سهم آنها از کرسی های تدریس ۲۸ برابر شده است. این حضور در یک دهه اخیر بسیار گسترده تر شده و ۵۵ درصد دانشجویان دانشگاه های دولتی نیز زنان بوده اند که از این میان ۵۶ درصد آنها در علوم انسانی تحصیل کرده اند.
وی با بیان اینکه از سال ۱۳۴۵ تا سال ۱۳۹۰ در داشتن کرسی های دانشگاهی همیشه غلبه با مردان بوده و هست، تاکید کرد: بیشترین شغل زنان در آموزش عالی، جایگاه مربی در دانشگاه های خصوصی است همان طور که بیشترین سهم میان مراتب تدریس مربی بودن است.
این عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با تاکید بر سهم کم زنان در رشته های فنی و مهندسی خاطر نشان کرد: بدین ترتیب نمی توان آینده خوبی در بخش تکنولوژی ترسیم کرد. البته این مساله تنها مشکل ایران نیست. نتایج ارائه شده از بررسی در سال ۲۰۱۳ است و نشان می دهد که مشارکت زنان در عرصه علم و تکنولوژی پایین است. در میان کشورهای مختلف زنان در هند با ۶۰ درصد و آمریکا با ۴۰ درصد در تولید علم کشور خود سهم دارند.
وی شکاف جنسیتی را در کسب جایزه نوبل در اوج خواند و گفت: توجه نکردن به رویکرد جنسیتی می تواند امنیت فرد را از بین ببرد. از سوی دیگر، عدم توجه به زنان و حضور آنان در علم و تکنولوژی به معنای توجه نکردن به نیمی از جمعیت کشورهاست.
در ادامه نشست، دکتر کرم حبیب پور گتابی در سخنانی با عنوان «آموزش عالی و تغییر گفتمان زنانگی» درباره شهروندسازی گفت: شهروندی زنانه در جامعه شکل گرفته و زنان تحصیل کرده امروزی، ازدواج را یک حق برای خود می دانند. آموزش عالی درایران گفتمان زنانه را تغییر داده است یعنی امروز مفهوم شهروندی حوزه عمومی و خصوصی را از بین برده است و دیگر معنای زنانه و مردانه ندارد.
وی بر اساس سند سیاست های ارتقاء مشارکت زنان در آموزش عالی بیان کرد: از متن سند چنین برمی آید که زنانی باید در آموزش عالی تربیت شوند که در خدمت نقش مادری و همسری باشند اما زنان آموزش دیده بر خلاف این هدف عمل می کنند و به دنبال کسب جایگاه و قدرت هستند. یعنی سوژه مدرن از زنان شهروند ایجاد شده است.
این عضو پژوهشی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه سیاست اجتماعی ناهماهنگی را در ایران تجربه می کنیم، تشریح کرد: سیاست در حوزه آموزش عالی و سیاست در حوزه خانواده به نظر با هم ناهماهنگ هستند. آموزش عالی زنانی می سازد که در برابر آن می ایستند یعنی اسناد موجود و ایده آل ها با واقعیت هماهنگی ندارد و شهروند ساخته شده با سیاست های خانواده ما سازگار نیست و بین بخش های ناهماهنگی ایجاد می کند.
در پایان نشست سوم، دکتر حسین میرزایی، رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی درباره «اتخاذ روش به مثابه استراتژی تولید علم اجتماعی در ایران» گفت: اینکه روش تابعی از بینش است امری متعارف است و در علوم اجتماعی ایران روح کلی فعالیت های علوم اجتماعی کمی است و این روش مشهود است.
وی با بیان اینکه تولید در علوم اجتماعی یعنی تئوری سازی هنوز بعد از شش دهه رخ نداده است، افزود: امکان احصاء افراد و نظریه هایشان در علوم اجتماعی ایران وجود ندارد. اتخاذ روش هایی که کمک به تولید علوم اجتماعی بکنند امر مهمی است و ما بیشتر از اینکه بخواهیم به فهم جامعه ایران بپردازیم به بازتولید علم می پردازیم. علوم اجتماعی ایرانی اگر نتواند از روش ها به شکل استراتژیک استفاده کند در غنای ان می شود تردید کرد و درباره جامعه ایرانی نمی توان تامل کرد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بیان کرد: از دل پیمایش مفهوم سازی بیرون نمی آید، هر روشی استعدادهای خودش را دارد و یکی از دلایلی که جامعه شناسی ایرانی نتوانسته است نقش آفرینی کند، استفاده نکردن از روش های مناسب در تحقیقات بوده است. یعنی علوم اجتماعی نیازمند تدقیق روشی است که بتوان بر اساس آن ساز و کاری طراحی کرد. اگر علوم اجتماعی بخواهد حرکتی کند باید ترجیح روش شناختی صورت گیرد.
میرزائی در پایان این نشست با اشاره به سابقه علوم اجتماعی درایران گفت: با مرور سابقه علوم اجتماعی در ایران سیطره روش مشخص است و همان روش های پوزیتویستی هم به شکل ناقص استفاده شده اند. این سیطره روشی در تعیین خط مشی های علوم اجتماعی اثرگذار است.
در نشست چهارم، ابتدا دکتر رضا مهدی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی درباره «نسبت دانشگاه کارآفرین با کارکردهای اجتماعی-فرهنگی آموزش عالی» اظهار کرد: بر اساس نظر دانشمندان مدیریت، آموزش عالی در بحران عمیقی است و به تدریج سرمشق نوینی از کارکرد آموزشعالی در جامعه پدید آمده است. دانشگاه، جایگاهی است که در آن مهارت های کارآفرینی در آموزش عالی با هدف تسهیل قابلیت های دانش آموختگان و تبدیل آنها به ایجادکنندگان کار، پرورش می یابد.
وی افزود: قاطبه دانشجویان محتوا و نوع دروس دوره تحصیلی را با نیازهای جامعه منطبق نمی دانند، مهارتهای لازم برای ورود به بازار کار را در دوره تحصیلی کسب نمی کنند. در نتیجه، تأثیر تحصیل دانشگاهی را در تحول و توسعه جامعه چندان جدی در نظر نمی گیرند.
مهدی راه حل مشکل را شکل گیری دانشگاه کارآفرین دانست و بیان کرد: عموما خلاقیت، نوآوری، ریسک پذیری و فرصت جویی از ویژگی هایی کارآفرینی است. کارآفرینی صرفا فنی- اقتصادی نیست بلکه در سال های اخیر تمرکز زیادی روی کارآفرینی اجتماعی شده و دانشگاه کارآفرین دارای انعطاف پذیری در پاسخگویی به نیازهای اجتماعی- اقتصادی و راهبرد توجه و تمرکز بر فرصتهای محیطی است.
اسماعیل خلیلی، همکار پژوهشی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، نیز با عنوان «دانشگاه بی جایگاه: آموختیم که نیاموزیم» تاکید کرد: صرف نظر از نیت و اراده بانیان دانشگاه در ایران، این ساختواره موفق به ایجاد فرآیندی از تولید بازتولید امر نیاموختن شده است. یعنی نیاموختن نوعی از آموختن است.
وی افزود: گویی نوعی از شهود در پی تمهید دستگاهی بوده که بخواهد این مقام را به نتیجه مشخصی برساند و بدون ذره ای تلاش برای خروج از چنین وضعی، دستگاهی را طراحی کرده باشد که نتیجه مشخص از تداوم استقرار در نظام انکار به بار آورده باشد. به نظر می رسد این ساختواره یا به تعبیر دقیق تر این کارخانه موسوم به دانشگاه روز به روز بیش از پیش در کار تولید امتناع باز فهمیدن خویش و نفهمیدن دیگری توفیق یابد و در مقام انکار عمل کند.
نشست پنجم با سخنرانی دکتر سیدمحمود نجاتی حسینی با عنوان «آموزش عالی به مثابه امر فرهنگی: مسئله معنا، هویت و سبک (از سیاست فرهنگ تا سیاست فرهنگی و سیاست گذاری فرهنگی) آغاز شد. این پژوهشگر همکار پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، جامعه را امر موکد فرهنگی و شامل امر سیاسی، امر فرهنگی، امر حقوقی و ... دانست و بیان کرد: به جامعه می توانیم از همه این زوایا یا به شکل بخشی نگاه کنیم. یکی از این زاویه ها که مد نظر این پژوهش است، نگاه به جامعه به عنوان یک امر فرهنگی با تاکید بر آموزش عالی است.
وی افزود: سه مفهوم آموزش عالی، سیاست و امر فرهنگی مفروض این بحث هستند. هر بحثی در زندگی اجتماعی یک حلقه اجتماعی دارد و پرسش این است که چگونه آموزش عالی با مدخلیت فرهنگ و سیاست بر زیست جهان علم آموزان و علم آموزندگان تاثیر می گذارد. یعنی نقش سیاست فرهنگی و سیاست گذاری فرهنگی چگونه است. پاسخ این پرسش را می توان بر اساس تجربه زیسته شخصی به عنوان دانشجو و مدرس ارائه کرد.
نجاتی حسینی تاکید کرد: اگر به آموزش عالی به مثابه امر فرهنگی نگاه کنیم، معناسازی، هویت بخشی و سبک سازی توسط این نهاد تبدیل به یک جریان می شود. به این ترتیب، فرهنگ در برابر سیاست قرار می گیرد، آموزش فرهنگی درحوزه هویت سیاست فرهنگ پیشه را می سازد و سبک سازی ناچار به سیاست گذاری فرهنگی است. یعنی، دانشگاه دو معنا می سازد؛ علم گرا یعنی علم دنیاساز و دین آخرت ساز.
مرتضی بحرانی نیز در این نشست با تاکید بر وضعیت ناامنی ایرانیان از انتهای دوره ساسانیان کنون با عنوان «از خود ناامن تا نفس نفیس: اندیشه سیاسی و دانشگاه ایده آل» در سخنانی گفت: خود ایرانی و پاره های آن یک خود ناامن است و این ناامنی خود را در آموزش عالی نیز نشان می دهد. عاملی که این ناامنی را گسترش داده است به دستگاه های معرفتی هم باز می گردد و هر کدام در حال ساخت خودی خاص بوده اند که این خود فردی اجتماعی خاص، ناامن ساخته شده است.
وی افزود: در مواقع حساس که چالش پاره خودهای ناامن به اوج رسیده است، دیگری بر پاره خودی اولویت یافته و همکاری با دیگری برای بازیاقت امنیت از دست رفته در اولویت قرار گرفته است که البته پیامد آن تخریب و نه تاسیس بوده است.
این عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی تاکید کرد : در نتیجه چنین وضعی با غریبه بی تفاوت یا بومی غریب شده مواجهیم که به شکل افسردگی فردی و خشونت سازمان یافته خود را نشان می دهد. دانشگاه ایده آل در چنین شرایطی در الگوی جدید باید بازنمایی شود که محصول آن خود امن برای وضعیت مطلوب انسانی است.
در انتهای نشست آخر از نشست های علمی به مناسبت هفته پژوهش دکتر سیدعبدالامیر نبوی، درباره «آموزش عالی و خطر مهاجرت دگررشته ای» سخن گفت. وی با اشاره به مهاجرت تحصیل کردگان دانشگاهی به خارج از کشور به مهاجرت دانش آموختگان، میان رشته های متعدد اشاره و بیان کرد» : این نوع مهاجرت را می توان مهاجرت دگر رشت های نامید که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این شکل از مهاجرت دانشجویان فارغ التحصیل در دوره کارشناسی به رشته دیگری در دوران کارشناسی ارشد مراجعه می کنند و حتی گاه شغل آنها نیز با هر دو رشته متفاوت است.
وی مساله را غیر مرتبط بودن رشته های دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد در رشته های علوم اجتماعی دانست و گفت: اگر چه بر اساس اصولی مانند عدالت آموزشی و لزوم زمینه سازی برای شکوفایی استعدادها نباید دایره انتخاب افراد را محدود کرد اما پیامدهای این امر برای آموزش عالی باید بررسی شود. علت این امر می تواند علاقه نداشتن فرد در انتخاب رشته مقطع نخست یا فشار خانواده، اجبار شغلی و ... باشد و پیامدهای این امر لزوماً منفی نخواهد بود بلکه به جریان فکری رشته های مختلف کمک کند.
نبوی در ادامه تاکید کرد: اگر این اتفاق بر اساس برنامه ریزی منسجمی باشد مثبت است یعنی فرد به دنبال آگاهی است در غیر این صورت نشان از در هم ریختگی و نبود برنامه است.
وی در پایان نتیجه گرفت: اگر این امر نشان دهنده بدون برنامه بودن مهاجرت دگر رشته ای باشد باید نظام مشاوره آموزشی و تحصیلی ئر حوزه های علوم انسانی را تقویت کرد و هم چنین نهادهای خصوصی را برای آموزش علاقه مندان فعال کرد.
نظر شما