خبرگزاری مهر- گروه استان ها، عباس ایمانی پارسا: «جمشید شمسیپور خشتاونی» پژوهشگر ۵۷ ساله گیلانی است که بیشتر با شعرهای تالشیاش شناخته شده است.
وی که به گفته خودش از سالهای دهه ۶۰ مشغول جمع آوری اطلاعات محلی درباره نهضت جنگل است، معتقد است که روایت تاریخی «ابراهیم فخرایی» از نهضت جنگل که در کتاب «سردار جنگل» آمده، روایت تاریخی ناقصی از نقش گروههای مختلف در قیام میرزا است که متاسفانه منبع تاریخی ساخت چند سریال مهم نیز قرار گرفته که از نظر مستندات تاریخی بسیاری از مردم و پژوهشگران را به اشتباه انداخته است.
در این خصوص در یکی از روزهای زمستانی سال به سراغ او رفتیم تا شنونده صحبتهایش باشیم. وی به جد معتقد است باید در حوزه تحقیقات نهضت جنگل آسیبشناسی صورت گیرد و از نگاهی نو، این جنبش مردمی تحلیل شود.
در دو مقطع تاریخی تالشان همگام با گیلکها دست یاری به سوی میرزا دراز میکنند. به خصوص در مقطع دوم، زمانی که حاج احمد کسما تسلیم نیروهای دولتی شد، حسن خان آلیانی به کمک نهضت آمد. چرا میرزا منطقه آلیان را برای استقرار جنگلیان انتخاب کرد؟
قبل از پاسخ به این سوال، باید فضای فکری خود را به ۱۰۰ سال پیش ببریم و به آلیانی بیندیشیم که ۱۰۰سال پیش بکر و غیر قابل نفوذ بود. «آلیان» منطقهای است تالش نشین که شامل مجموعه روستاهایی نظیر تطف رود، کیش دره، میان رز، موسی کوه، توسه کله و... میشود. این منطقه با داشتن ییلاقات، کوهها، غارهای طبیعی و جنگلهای بکری که ۱۰۰ سال پیش داشت، از نظر سوق الجیشی بهترین مکان برای استقرار و استحکامات نهضت جنگل به حساب میآمد. همین موقعیت ممتاز موجب شد، بارها جنگلیان از خطر در امان باشند.
انتخاب همین موقعیت سوق الجیشی مورد پذیرش میرزا قرار گرفت. پژوهشگران نهضت هم بارها اهمیت این منطقه را یادآور شدهاند. بعد از راهپیمایی بزرگ جنگلیان از کسما به تنکابن و برگشت به غرب گیلان، تالشها نقش موثری در پیشبرد اهداف نهضت داشتند. این تاثیر، نتیجه حمایتهای مادی و معنوی «حسن خان آلیانی» به عنوان خان منطقه بود. او تمام توان تالشان منطقه، از آلیان گرفته تا ماسوله را به خدمت گرفت.
آیا تالشها تنها در دور دوم نهضت حضور پررنگ داشتند؟
هسته اصلی هیات «اتحاد اسلام» که بعدا منجر به تشکیل نهضت جنگل شد، توسط فردی به نام «غلامعلی بابا ماسوله» پایه گذاری شد. آن زمان میرزا و دیگر مشروطه خواهان هنوز در تهران بودند. در دور اول نهضت که تشکیلات جنگل در کسما و گوراب زرمیخ مستقر شد، «حاج احمد کسمایی» حمایتهای مادی و معنوی از نهضت داشت و در دور دوم که نهضت در قعر جنگلهای فومنات استقرار یافت، مورد حمایت «حسن خان آلیانی» قرار گرفت و این مسالهای است که همه مورخان بر آن اتفاق نظر دارند.
با این حساب بابا ماسوله هم یکی از سران نهضت بوده اینطور نیست؟
بعد از فروپاشی شوروی اسناد جدیدی از نهضت توسط وزارتهای خارجه دو کشور ایران و شوروی مبادله شد که در میان این اسناد بخشی از خاطرات «احسان الله خان دوستدار»، یکی از سران نهضت هم به واسطه خانوادهاش منتشر شد.
در یکی از دست خط های احسان الله خان، به صراحت اعلام شده «غلامعلی باباماسوله» یکی از اعضای هیات پنج نفره در کمیته «دور دوم» بوده است. خوشبختانه پژوهشگر ارجمند، «فریدون نوزاد» هم در یکی از کتابهایش به این سند اشاره کرده و این سند نشان میدهد غلامعلی باباماسوله در طول نهضت هم همپای میرزا بوده نه اینکه تنها پایه گذار هیات اتحاد اسلام باشد. هنوز واقعه «ملاسرا» که آغار سقوط جنبش جنگل بود، نقطه کور نهضت توسط مورخان معرفی میشود. زیرا اسناد آن واقعه تاریخی هنوز موشکافی نشده و مورخان ما هنوز نمیدانند اعضای کمیته پنج نفره در روزهای آخر چه کسانی بودند.
ولی در تاریخ نهضت جنگل کمتر از این فرد نام برده شده است. چرا؟
خب میرزاکوچک خان شخصیت کاریزماتیکی داشت و به خاطر ویژگیهای شخصیتی و پیشینه مبارزاتی در مشروطه، نزد مردم محبوب بود، به همین دلیل بیشتر مورخان هم در مورد وی بیشتر نوشتهاند. «ابراهیم فخرایی» و «محمد علی گیلک» به صراحت در مورد زمان، علت و عامل کشته شدن باباماسوله چیزی ننوشتهاند، ولی رگههایی از کارنامه سیاسی غلامعلی باباماسوله در کتابشان یافت میشود.
یکی از محورهای گفتگوی ما سریالی است که در دهه ۶۰ درباره نهضت جنگل ساخته شد، این سریال تا چه حد توانست روایتگر تاریخ جنبش جنگل باشد؟
اول از همه باید بین منطقه «آلیان» که شامل مجموعه روستاهایی است که نقش موثری در جنبش جنگل داشتند، با روستای «میان رز» که سریال «میرزا کوچک خان» «امیر قویدل» در آن ساخته شد؛ تفکیک قائل شویم. این سریال در روستای کوهستانی «میان رز» ساخته شد و فخرایی در زمان ساخت آن هنوز زنده بود و مستقیم و غیر مستقیم به کارگردان مشاوره میداد. اما متاسفانه این سریال به لحاظ استنادهای تاریخی بسیار ضعیف است و دلیل آن هم کتابی است که مورد استناد نویسنده و کارگردان قرار گرفته است.
سالها تصور میشد کتاب «سردار جنگل» فخرایی بهترین مرجع در شناخت نهضت جنگل است. خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی و با انتشار اسناد جدید، در نتیجه مبادلات بین وزارت خارجه کشورهای درگیر در نهضت خصوصا روسیه، نقدهای تازهای هم به این کتاب وارد شد. مثلا انتشار خاطرات «یان کولارژ»، تکنسین چک تباری که سال آخر به نهضت پیوست، معلوم شد، برخی از حرفهای فخرایی با اصل واقعیات در نهضت در تضاد بوده است.
حالا فیلمهایی بر اساس کتابی منتشر میشود که خود از نظر مستندات تاریخی ضعیف است، این فیلمها که در سطح گسترده از شبکه ملی و جام جم بارها پخش شده، تصویر مخدوشی از نهضت ارائه میدهد. فیلمی که در میان رز ساخته شد، بعدها موجب گمراهی پژوهشگرانی شد که برای جمع آوری تحقیقات میدانی به میان رز رفتند.
نقدهایی که به این کتاب وارد است چیست؟ بالاخره فخرایی خود در جوانی از اعضای نهضت جنگل بود و کتابش در دورانی نوشته شد که خفقان پهلوی اجازه صحبت کردن در مورد میرزا را نمیداد.
درست است که او در نهضت بود، ولی در سال آخر و وقتی تنها ۱۹ سال داشت. امثال فخرایی و گیلک از بیرون نهضت، این جنبش را روایت کردهاند، داخل در متن جنبش نبودند. این نقدی است که بیشتر مورخان هم به آن صحه میگذارند.
من از چاپ های اول و دوم کتاب فخرایی، نویسنده را نقد میکنم تا مشخص شود نقص این کتاب چیست. متاسفانه مقدمه کتاب سردار جنگل فخرایی که در سال ۱۳۴۳ توسط انتشارات اطلاعات به چاپ رسید، در تجدید چاپ سوم حذف شد. خود این مقدمه اطلاعاتی به خواننده میدهد که نشان میدهد خود فخرایی اذعان داشته که اطلاعاتش درباره نهضت جنگل ناقص بوده است.
بیشتر توضیح میدهید؟
ببینید فخرایی در بخشی از مقدمه نوشته، من برای نوشتن این کتاب فراخوان دادم، کسانی که اسنادی از نهضت دارند، عکس دارند، روزنامه و خاطراتی دارند، برای نگارش کتاب به من بدهند. همین اذعان فخرایی نشان میدهد نویسنده برای نگارش کتاب خود از اسناد دیگران و نقل روایت دیگران بهره برده است. این یعنی اینکه خود در متن نهضت نبوده تا بتواند تحلیل درستی ارایه دهد.
شاید این کار را در راستای سندیت بخشی بیشتر انجام داده باشد. اینطور فکر نمیکنید؟
توجه داشته باشید که در زمان نهضت، خوانینی بودند که با دادن پول به نشریات، تلاش میکردند، چهره نادرستی از میرزا به مردم نشان دهند. فرض کنید یکی از همین رسانهها جزو اسناد رسیده به فخرایی باشد. یا مثلا «محمد علی جمالزاده» اظهار نظرهایی درباره میرزا کرده و نویسندههایی مثل «اسماعیل رائین» هم در کتابشان به این اظهار نظرات استناد کردهاند در حالیکه در آن سالها جمالزاده اصلا ایران نبوده تا بتواند شخصیت میرزا یا دیگر سران نهضت را به درستی ارزیابی کند.
از آن مهمتر اینکه نهضت جنگل دو رسانه داشت ولی همه مورخان میدانند که بخش زیادی از اسناد نهضت جنگل و از جمله شمارههای آخر این جریدهها که میتوانست قسمتهای مهمی از تاریخ نهضت را روایت کند، به عمد مفقود شده است.
با این اوصاف استناد فخرایی به چه اسنادی بوده است؟
در یکی از سفرهای پژوهشی که در سالهای ۶۰ و در این باره داشتم، یکی از سالخوردگان منطقه آلیان به نام «باقر خان آلیانی» که اسناد زیادی از نهضت در اختیار داشت، برای من نقل میکرد که فخرایی پیش از انتشار کتابش سه بار «سرهنگ. ش.» را با لباس درجه دار نظامی به آلیان فرستاده تا اسناد نهضت را جمع آوری کند.
فردی که دوست صمیمی فخرایی بود، سه بار آن هم با درجههای نظامی به آلیان میرود تا برای انتشار یک کتاب تاریخی اسناد جمع کند. البته این سرهنگ خوش فکر از دیگران هم سند جمع کرده بود. فخرایی در زمان نگارش کتاب بازرس کل کشور و دادستان قزوین بود. نهضت که در زمان پهلوی اول از بین رفت، مسلما در دوران خفقان پهلوی هم که نمیشد تاریخ کاملی درباره میرزا و نهضت نوشت. ضمن اینکه برخی از حاضران در نهضت از ترس خفقان پهلوی، یا اسناد نهضت را از بین بردند و یا بعدها خرد خرد منتشر کردند.
باقرخان آلیانی تا زمانی که زنده بود، به اینکه بزرگان آلیان و تالش اسناد زیادی در اختیار این سرهنگ قرار دادند ولی وقتی کتاب فخرایی نوشته شد، رگههای ضعیفی از اسناد در کتاب فخرایی منتشر شد، اعتراض داشت. البته «دکتر شاهپور آلیانی»، هم در کتابش ذکر کرده که بخشی از اسناد خدمات ایل آلیان در سالهای بعد گم شده است.
ادامه دارد...
عکس: مهدی وثوق نیا
نظر شما