ادامه وقايع فيضيه قم :
در اين روز در سال 1342 ه ش پس از وقايع اسفناك روز گذشته ، مدرسه فيضيه در محاصره كامل نيروهاى نظامى و ساواك قرارگرفت و ورود افراد غيرروحانى به مدرسه ممنوعشد. دراين روز ، بعضى از طلاب براي جمعآورى كتابها و وسايل و گروهى نيز براى تماشاى خونريزيها، غارتگريها و قرآنهاى سوخته در فيضيه، گرد آمدهبودند كه بار ديگر هجوم وحشيانه آغازشد؛ اين بار «فيضيه» را حمام خون كردند. هيچكس را سالم نگذاشتند . طلاب جوان را به خاك وخون مىكشيدند و كهنسالان را، چنانچه شعار جاويدشاه سرنمىدادند، با كتك بيرون مىانداختند ويا مجروح مى كردند. به گفته بعضى از شاهدان روحانى، پيرمردى را با چوب و ميله آهنى مىزدند و مىگفتند: بگو جاويدشاه! او زير ضربات دژخيمان چنين زمزمه مىكرد: انى وجهت وجهى للذى فطر السماوات والارض حنيفا وما انا من المشركين ; من از روى اخلاص [و با دلى پاك] روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آوردهاست و از مشركان نيستم. ديگرى عشق درونىاش را چنين آشكار مىكرد: وسيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون; آنها كه ستمكردند بزودى خواهنددانست كه بازگشتشان به كجاست. هتكحرمت نسبتبه مدرسه مباركه فيضيه، سربازان بقيةالله الاعظم و مراسم سوگوارى امام صادق(ع) آن قدر مهم بود كه مراجع بزرگ شيعه از داخل و خارج كشور (13) براى امام خمينى(ره) پيام تسليت فرستادند و رژيم شاه و دستاندركاران آن جنايت را محكوم كردند. رهبركبير انقلاب اسلامى ضمن پاسخ به تلگرافها، رژيم پهلوى را غيراسلامى خواندند و ماهيت ضداسلامىاش را چنين افشاكردند: « با شعار شاهدوستى به مقدسات مذهبى اهانت مىكنند! شاهدوستى يعنى غارتگرى، هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمين، تجاوز به مراكز علم و دانش. شاهدوستى يعنى ضربهزدن بر پيكر قرآن و محو آثار اسلامى. شاهدوستى يعنى تجاوز به احكام اسلام و تبديل احكام قرآنكريم. شاهدوستى يعنى كوبيدن روحانيت و اضمحلال آثار رسالت. پس قرآن و مذهب در مخاطره است با اين احتمال تقيه حرام است و اظهار حقايق واجب (ولو بلغ ما بلغ) ...»
* (منبع : احمد زماني ، ماهنامه كوثر ، شماره يك )
تاسيس حوزه علميه قم :
به نقل از پايگاه اطلاع رساني حوزه : در چنين روزي در سال 1301 ه ش حوزه علميه قم تاسيس شد. قم از بزرگترين شهرهاى مذهبى جهان تشيع به شمار مىآيد كه از روزگاران نخست تولد تشيع در ايران به مركزيتشيعه شهرت داشته و تا كنون نيز مركزيتخود را در دانش و بينش اسلامى وتصميم گيرى درباره جريانات سياسى و اجتماعى حفظ كردهاست لذا تاريخ قم سابقه درخشانى در خصوص برپايى حوزه علميه و پايگاه دينى مردم دارد. اولين كسانى كه در اين شهر براى تاسيس حوزه علميه قيام كردند محدثين و روات قبيله اشعرى بودند كه از ياران امامان معصوم عليهم السلام به شمار مىرفتند. در زمان" حجاج بن يوسف ثقفى" گروهى از شيعيان مشهور به" اشعريين" از كوفه به سوى قم هجرت نموده و در آنجا اقامت جستند و سپس "عبدالله بن سعد اشعرى" كه عالم و دانشمند آنها بود به ترويج و تبليغ اسلام و تشيع پرداخت و فرزندان او نيز به نشر و تعليم قرآن و احكام اسلام اشتغال يافته و در نتيجه نه تنها گسترش اسلام و تشيع در شهر قم مرهون خدمات اين عالم بزرگوار و فرزندان او مىباشد بلكه اولين گام حركت علمى در قم نيز به وسيله او برداشته شدهاست به دنبال آن حركت علمى ابراهيم بن هاشم قمى كه از اصحاب امام هشتم عليه السلام است و در محضر عالم بزرگ يونس بن عبد الرحمن كسب فيض نموده به قم آمد و براى اولين بار احاديث كوفيين را در قم نشر داد و گام بزرگى در تحول و تكامل علمى در حوزه قم برداشت و در رشد محيط علمى قم به توفيق بزرگى دستيافت. با توجه به مطالب ياد شده بايد گفت كه سابقه تشيع و فرهنگ جعفرى به قبل از ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها به قم بر مىگردد ولى از آن هنگام كه آن بانوى بزرگوار به قم آمد و در قم مدفون گرديد. مرقد او شمعى شد كه پروانهها رابه سوى خود كشيد و شهر قم مركزيت بيشترى يافت و علمايى كه به قصد زيارت آن حضرت به قم مىآمدند گاهى در اين شهر سكنى مىگزيدند و همين باعث تشكيل يك اجتماع علمى قوى متشكل از علاقمندان به فرهنگ و مكتب جعفرى گرديد. حوزه علميه قم درمسير تاريخ همچنان به سير خود ادامه داد اما در اواخر قرن سيزدهم نقطه تحولى در آن ايجاد شد كه باعث تثبيت اين شهر به عنوان مركز اصلى تحصيل علوم دينى و موجب روى آوردن علما و بزرگان و طلاب و دانش پژوهان به اين شهر مقدس گرديد. اين نقطه تحول از زمانى كه حضرت آيه الله العظمى" شيخ عبد الكريم حائرى يزدى" (معروف به حاج شيخ ) در اين حوزه مسكن گزيد و با انفاس قدسيه خويش حوزه قم را جانى تازه بخشيد و به" آيه الله مؤسس" شهرت بافت.
شيخ عبد الكريم حائرى مؤسس حوزه علميه قم اواخر زمستان 1300 ه ش(مطابق با 22 رجب 1430 ه.ق) بود كه آية الله حائرى و فرزند بزرگش آيه الله مرتضى حائرى به همراه آية الله محمد تقى خوانسارى به قصد اجابت دعوت مردم از اراك به سمت قم حركت كردند شهر قم كه به خاطر بزرگداشت عيد مبعث پيامبر اكرم(ص) آزين بندى شدهبود، خود را مهياى استقبال از آية الله حائرى نمود. با پيچيدن زمزمه ورود آية الله حائرى به شهر، فوج فوج مردم دلباخته مرجعيت براى استقبال از او به خارج شهر شتافتند. آية اللّه حائرى در ميان انبوه جمعيت استقبال كننده وارد شهر قم مىشود و در مجالس جشن و سرور عيد مبعث در نقاط مختلف قم شركت مىكند. تقارن عيد مبعث و نيمه شعبان و عيد نوروز جمعيت زيادى را از تهران و شهرهاى ديگر كشور به سوى قم كشانده بود واعظان و كسانى كه آية اللّه حائرى را از دوران حضور او در سامرا ونجف مى شناختند ، بر منابر و مجالس وعظ و خطابه ار كمالات معنوى و علمى ايشان براى مردم سخنها گفتند واهالى را براى نگه داشتن آية الله حائرى در قم تشويق كردند.
تاسيس حوزه علميه قم چيزى بود كه زمزمه آن قرنها پيش در حوزه علميه نجف شروع شدهبود و ريشه در روايات امامان معصوم(ع) داشت. امام صادق(ع) در قرن دوم هجرى قمرى براى ياران خود از شهر قم سخن رانده بود و در جهت مركزيت اين شهر براى دانش اسلامى چنين گفته بود: زود باشد كه كوفه روزگارى از مؤمنان خالى گردد و علم ودانش در آن ناپديد شود... و به شهرى كه آن را قم گويند ظاهر شود و روشن گردد و معدن اهل علم و فضل شود...» و در طول اين قرنها اين نويد امامان بزرگوار شيعه بود كه همواره زبان به زبان نقل مىشد و در ذهن شيعيان جاى مىگرفت. اوايل بهار 1301 ه.ش درست پس از 2 ماه اقامت آية الله حائرى در شهر قم منزل" آية الله پايين شهرى" جلسهاى از طرف علما، بازاريان و كسبه تهران تشكيل شد كه بزرگانى از فقهاى قم چون آية الله بافقى، آية الله كبير و آية الله فيض در آن شركت داشتند در اين جلسه گفتگو پيرامون تاسيس حوزه علميه قم ساعتها به درازا كشيد سرانجام نظر نهايى به آية الله حائرى محول شد همه علما و بزرگان علم و معرفت به آية الله حائرى اصرار كردند و نيز بسيارى از بازاريان و كسبه در تامين مالى حوزه اعلام آمادگى كردند. آية الله حائرى ابتدا بر اين عقيده بود كه بزرگان قم خود اين كار را انجام دهند و از عهده اين امر خطير نيز برخواهند آمد؛ اما چون اصرار بىحد علما را مشاهده نمود تكليف را بر عهده خود ثابت ديد و با بيان اين نكته كه: «استخاره خواهيم كرد كه آيا صلاح است در قم مانده و به فضلا و محصلين حوزه اراك كه انتظار بازگشت مرا دارند بنويسم به قم بيايند» تصميم خود را به بعد موكول كرد. صبح روز بعد پس از آن كه نماز صبح را به پايان رساند در حرم حضرت معصومه به دعا و نيايش ايستاد و به استخاره روى آورد. نقل است كه آية الله حائرى به قرآن استخاره نمىكرد و مىفرمود من درست نمىفهمم مثلا «يسبح ما فى السموات و الارض» نسبت به موضوع استخاره خوب استيا بد؛ اما در مورد ماندن در قم به قرآن استخاره كرد و خود را به مشيت الهى سپرد كه آيهاى زيبا و مناسب حالش «... اتونى باهلكم اجمعين» خط مشى آينده او را ترسيم نمود و آية الله حائرى را مصمم ساختحوزه علميه قم را سامان داد و شاگردان خود را از اراك به اين شهر فراخواند. با اقامت گزيدن آية الله حائرى در قم در سال 1340ه ق. مطابق با 1301 ه ش بنيان حوزه علميه قم نيز نهاده شد و با گامهاى بزرگى كه آيت الله حائرى برداشت اين حوزه به تدريج رشدكرد و در رديف بزرگترين حوزههاى علميه جهان تشيع درآمد. اساسىترين گامى كه آية الله حائرى پس از تاسيس حوزه برداشت تعمير مدارس دينى بود و با تغيير روش آموزشى نيز تحولى عظيم را در آنها ايجاد كرد وى در اين راه همت و تجربه تدريس سى ساله خود را به كار بست به گونهاى كه با اين روش برنامههاى درسى حوزه علميه نجف اشرف با همه ابعاد و وسعتش در حوزه علميه قم رايجشد و دوران نابسامان حوزه علميه قم كه پس از ميرزاى قمى وضع رقتبارى يافته بود پايان گرفت اساسىترين ابتكار آية الله حائرى پس از توجه دادن محصلين علوم علوى به ژرفنگرى در درس و بحث علمى گزينش «هيئت ممتحنه» براى گرفتن از درس حوزوى بود كه امروز چنين روشى در آموزش و پرورش دنيا از ضروريات كار محسوب مىشود. وضعيت آشفته مدارس علميه قم پيش از ورود آية الله حائرى به گونهاى نبود كه از ديد صاحبنظران دلسوختهاى چون امام خمينى(ره) پنهان بماند ايشان كه در موقع حضور حاج شيخ در قم طلبهاى جوان و پرشور بود در ضمن تركيببندى زيبا اوضاع آن روز حوزه را چنين به تصوير مىكشد: راستى اين آية الله گر در اين سامان نبودى/ كشتى اسلام را از مهر پشتيبان نبودى/ دشمنان را گر كه تيغ حشمتش بر جان نبودى/ اسمى از اسلاميان و رسمى از ايمان نبودى/ حبذا از يزد كز وى طالع اين خورشيد جان شد/ جاى دارد گر نهد رو آسمان بر آستانش/ لشكر فتح و ظفر گردد هماره جان فشانش/ نيّر اعظم به خدمت آيد و هم اخترانش /عبد درگه بنده فرمان شود نه آسمانش /چون كه بر كشتى اسلامى يگانه پشتبان شد/ حوزه اسلام كز ظلم ستمكاران زبون بود/ پيكرش بى روح و روح اقدسش از تن برون بود/ روحش افسرده ز ظلم ظلم انديشان دون بود/ قلب پيغمبر دل حيدر ز مظلوميش خون بود/ از عطايش باز سوى پيكرش روح روان شد. در سال 1340 ه ق پس از آنكه حوزه عليمه قم شكل گرفت بار ديگر آن افتخارات تاريخى در ايران زنده شد و علوم اسلامى به شكوفايى نشست وحوزه علميه قم دانشمندان اسلامى و فقهاى دين شناسى را از گوشه و كنار كشور در خود گرد آورد. شكوه و عظمتحوزه علميه قم از آغاز تا امروز كه بيش از هفتاد سال از شكل گيرى آن مىگذرد هر سال چشمگير تر از گذشته در عرصههاى مختلف نمو داشتهاست و پرتو آثار وجوديش افقهاى جديدى از دورترين نقاط اين عالم را درنورديده است اين حوزه با شكوه گذشته از اينكه بزرگترين دانشگاه علوم اسلامى است در رشتههاى اعتقادات، فقه و حقوق عرفان و فلسفه اقتصاد تفسير كلام و ... پاسخگوى نيازهاى اجتماعى فرهنگى و فكرى جامعه نيز بوده و هست كه در اين راه انديشمندان فراوانى را در دامن خود پرورانده است.
اقتباس از كتابهاى: نگهبان بيدار ،تاريخ علماى اسلامى و فقهاى نامدار شيعه آيت الله مؤسس
در گذشت هارون الرشيد :
در چنين روزي در سال 809 ميلادي هاروان الرشيد خليفه مقتدر عباسي در گذشت . هارون الرشيد بين سالهاي 786 تا 809 ميلادي بر عراق حكومت كرد . او در سن 44 سالگي در گذشت .
به نقل از جعفريان ، رسول ، كتاب پيدايش اسلام تا ايران اسلامى : پس از هادي عباسي در سال 170 ه ق ، هارون ملقب به رشيد، فرزند ديگر مهدى عباسى كه از مادرى با نام خيزران زاده شده بود، به خلافت رسيد.هارون، مقتدرترين خليفه عباسى و عصر وى، دوران اقتدار اين دولت است.در عين حال، اين دوران، آغاز مرحلهاى است كه پس از آن به دلايل مختلف زوال نسبى عباسيان شروع مىشود . شهرت هارون بيش از آن كه به خودش مربوط شود به برمكيان باز مىگردد كه اداره امور حكومت را تا زمان سرنگونى در اختيار خويش داشتند.خاندان برمكى، ريشه در نژاد خراسانى داشتند و تحقيقات جديد نشان داده كه كلمه برمك به نوعى كاهن يا پردهدار در معابد گفته مىشده است.خبر حضور اين خاندان در عرصه سياست از اواخر دوره اموى و بيشتر در اوايل دوره عباسى است. يحيى بن خالد برمكى به عنوان دستيار هارون از سوى مهدى عباسى و هادى تعيين شد و هارون او را پدر خطاب مىكرد.زمانى كه هادى قصد خلع برادرش هارون را داشت، يحيى مخالف بود و به زندان افتاد.هارون كه به قدرت رسيد وىرا آزاد كرد و دست او و فرزندانش را در اداره امور بازگذاشت.يحيى از همان سال 170 كار وزارت هارون را عهدهدار شد. يكى از مهمترين رخدادهاى زندگى هارون، جنگهاى طولانى وى با روميان بيزنطى است كه مركزشان در قسطنطنيه (استانبول فعلى) بود.در دوران خلافت وى اين جنگها به شكل گستردهاى ادامه داشت.دل مشغولىهاى سياسى وى به طور عمده در شام، افريقيه و خراسان بود.وى به طور مداوم در اين مناطق با بحران سياسى روبهرو بود و مجبور مىشد تا حكمرانان اين مناطق را تغيير دهد. يكى از دشوارىهاى هارون، نفوذ علويان و گسترش مذهب تشيع بود.وى سختگيرى زيادى بر علويان كرده بسيارى از آنها را كشت يا به زندان افكند.وى در همان سالهاى نخست حكومت خود علويان را كه در بغداد قدرتى به هم رسانيده بودند، بيرون كرد و آنها را به مدينه بازگرداند .ابن طباطبايى علوى از همان سال نخست وى سر به شورش برداشت.در سال 176 يحيى بن عبد الله بن حسن در ديلم قيام كرد كه با مكر فضل بن يحيى برمكى تسليم شد. خوارج نيز كه محل نفوذ سنتىشان در جزيره حد فاصل دجله و فرات بود، بارها بر هارون شوريدند .در سال 171 هجرى صحصح خارجى در آن ناحيه شوريد كه پس از كشتارى در موصل گرفتار سپاه اعزامى هارون گشته و كشته شد.بار ديگر در سال 178 هجرى وليد بن طريف خارجى در همان منطقه شورش كرد.خوارج در سيستان و بخشى از افغانستان امروزى هم حضور داشتند.خوارج در سال 185 هجرى در بادغيس و كابل به رهبرى حمزه خارجى شوريدند كه مورد حمله سپاه عباسى قرار گرفته، شكست خوردند. قدرت هارون در سركوبى اين شورشها، به رغم گستردگى آنها، نشان از اقتدارى داشت كه ويژه دوران وى بود. مشكل عمده هارون، بيعت مردم با دو فرزندش امين و مأمون بود.مأمون از امين بزرگتر بود، اما بهدليل آن كه مادرش كنيز بود بايد در مرتبه بعد قرار مىگرفت.خود هارون گرفتار توطئه دو بيعتى از سوى پدرش مهدى درباره هادى و خودش قرار گرفت.وى حتى با وجود اين تجربه براى دو فرزندش بيعت گرفت و عباسيان را در آستانه يك بحران سياسى قرار داد.او ايران را به مأمون سپردو عراق و شام را به امين.سپردن ايران به دست مأمون آغازى بر استقلال نسبى اين منطقه از بغداد بود. اما پيش از آن كه اين بحران آغاز شود، سركوبى برامكه قدرت هارون را به شدت كاهش داد .توطئه بر ضد برامكه مىتوانست از ناحيه كسانى باشد كه در رقابت با اين خاندان بودند .در شايعات عمومى ارتباط جعفر برمكى با عباسه خواهر هارون، سبب اين رخداد عنوان شد.اتهام زندقه نيز ميان اتهاماتى كه به خاندان برمكى نسبت داده شده، آمده است. به هر روى برخورد سخت هارون با اين خاندان، جداى از آن كه وى را از درايت اين خاندان بىبهره مىكرد، جوى از بىاعتمادى را ميان كارگزاران حكومت به وجود آورد.وى در سال 187 دستور داد كه جعفر بن يحيى را كشتند و يحيى پدر وى و نيز بسيارى از وابستگان او را به زندان افكندند.يكى از برجستگان اين خاندان فضل بن يحيى است كه به بخشندگى شهرت به سزائى داشت.او نيز زندانى شد و در سال 193 چند ماه پيش از هارون و سه سال پس از درگذشت پدرش يحيى، در زندان درگذشت.گفته شده است كه در اين ماجرا بيش از هزار نفر از وابستگان اين خاندان كشته شده خانههاى آنها ويران گشت. شورشهاى پى در پى خوارج در عراق و جنوب خراسان، شورش رافع بن ليث در خراسان و ناامنى آن ناحيه، هارون را مجبور كرد تا در اواخر سال 192 به خراسان عزيمت كند.وى در جرجان بيمار شد و در سال 193 در شهر طوس درگذشت.بعدها در نزديكى قبر او، پيكر پاك امام رضا ـ ع ـ را به خاك سپردند.
در گذشت ژول ورن :
درچنين روزي در سال 1905 ميلادي «ژول ورن» نويسنده مشهور فرانسوي درگذشت. وي در سال1828ميلادي ، در شهر نانت فرانسه ديده به جهان گشود . ژول ورن پس از طي تحصيلات مقدماتي شروع به تحصيل دررشته حقوق كرد اما علاقه او به داستان ، وي را بيش از پيش به سوي ادبيات خلا قه كشاند . او دوستي نزديك با الكساندر دوما داشت و به همين جهت در داستان پردازي تا حدودي تحت تاثير وي قرار گرفت . "پنج هفته در بالون " نخستين رمان علمي- تخيلي وي بود كه با موفقيت فراوان روبرو شد . او سپس به نوشتن كتب ديگري همت گماشت . كتاب "سفرهاي شگفت انگيز" او بسيار موفق بود و هواخواهان بسياري پيدا كرد . وي آثار پر طرفدار ديگري نيز خلق كرده است كه همگي از ذهن خلاق و داستان پرداز او نشات مي گيرند . "از زمين تا كره ماه " ،"سفربه مركززمين" ، "بيست هزار فرسنگ زير دريا" و" دور دنيا در هشتاد روز " از عناوين مهمترين آثار اويند . گفته اند تمامي داستانهايي كه از ذهن متخيل ژول ورن سرچشمه گرفتنه اند امروزه به واقعيت پيوسته اند و اين ادعاي گزافي نيست . ناشر آثارش، ژول هر تزل براي او دوست و مشاور و همراه بسيار خوبي بود. مارسل موره منتقد و نويسنده با نگارش چندين كتاب و رساله درباره ژول ورن او را به دنيا معرفي كرد. مارسل موره در دو كتاب: "ژول ورن بسيار شگفت انگيز" (1960) و "اكتشافات ژول ورن" (1963) ژول ورن را به دنيا شناساند .
بازگشايي مسجد گنجه :
درچنين روزي در سال 1989 ميلادي پس از هفتاد سال مسجد جامع گنجه در آذربايجان شوروي بازگشايي شد . اين مسجد يكي
از مساجد تاريخي كشور آذربايجان به شمار مي رود . با روي كار آمدن بلشويك ها در سال 1917 ميلادي ، اين گروه قوانين خشني عليه مذهب به حال اجرا در آوردند . افراد مومن به اتهام جاسوسي تحت تعقيب قرار مىگرفتند،حبس عليه معلمان ديني به حال اجرا در مي آمد و نتيجتا اسلام زدايي و دين زدايي در اين منطقه در دستور كار بلشويك ها قرار گرفت . اما با اين حال مسلمانان در برابر اين گونه تحركات مقاومت مي كردند . در سال 1370ش مردم آذر باييجان از سلطه ماركسيستها رهايى يافتند و مردم تشنه مذهب به سوي انجام آيين هاي مذهبي روي آوردند و نخستين كار را در اين حوزه ترميم مسجد جامع گنجه و ترميم آن دانستند .
تولد پيتر ديباي :
در چنين روزي در سال 1884 ميلادي پيتر ديباي شيميدان و فيزيكدان هلندي به دنيا آمد .وي به سال 1936 ميلادي جايزه نوبل را از آن خود كرده بود .
كشف عامل بيماري سل :
درچنين روزي در سال 1882 ميلادي روبرت كخ دانشمند آلماني باسيل مولد سل را كشف كرد . اين باسيل را باسيل كخ
مي نامند . سل يكي از بيماري هاي عفوني است كه شخص را در برابر ويروس مخرب ضعيف مي سازد و سرانجام او را از بين مي برد . كخ با كشف اين عامل كمك شاياني در جهت پيشرفت علم پزشكي نمود و به بهمين دليل به پاس زحمات وي در سال 1905 ميلادي جايزه نوبل را در فيزيولوژي و طب دريافت نمود .
در گذشت استاندال :
در چنين روزي در سال 1842 ميلادي استاندال نويسنده فرانسوي در گذشت . نام اصلي وي ماري هنري بيل بودد . وي در 59 سالگي در گذشت . استاندال در سال 1762 ميلادي ديده به جهان گشود . "سرخ و سياه " عنوان مهمترين اثر اوست . وي پس از طي تحصيلات مقدماتي عازم پاريس شد . پس ازآنكه قدرت به ناپلئون رسيد ، استاندال وارد ارتش شد و چندين سال در ارتش مشغول فعاليت بود . وي پس از آن به پاريس رجعت نمود و در اين زمان به نگارش آثار ادبي مشغول شد. استاندال كه تقريبا در اواخر عمر به رمان روى آورد ( چهل و هفتساله بود كه اولين شاهكار خود را به نام سرخ و سياه در سال 1830 ميلادى خلق كرد)، از سال1822 ميلادى بهبعد، در نقش روزنامهنگار سياسى، با نوشتن سلسلهمقالههايى با عنوان «نامههايى از پاريس» كه در نشريههاى مختلف لندن به چاپ مىرسيد، كارآموزى مىكرد. وي پس از آن آثار مشهور خود با نامهاي «راهبه كاسترو»، «آرناس»، «راسين و شكسپير»، «گردشهاي رم»، «زندگي آيدن و موزاروستاز»، «زندگي روسيني»، «وقايع ايتاليا»، «زندگي ناپلئون» و «معبد پارم» را به رشته تحريردر آورد . او در سال 1842 ميلادي به علت سكته قلبي فلج شد وسرانجام در گذشت .او در سراسر زندگانى، فشارهاى نهانى ستيزهآميزى كه لايه نازك جامعه منضبط فرانسه را شكافت. رمان سرخ و سياه ، همه جريانات معاصر را به تصوير مىكشد: كشمكشهاى اشرافيت فرتوت براى تثبيت دوباره اقتدار خود پس از رويدادهاى مصيبتبار انقلاب سال 1789، رونق مجدد واپسگرايى به پيشگامى ژزوئيتها و تهديد جديد ثبات اجتماعى از سوى قشر جوانان تحصيلكرده، بلندپرواز، اما تنگدست كشور كه در قهرمان رمان استاندال به نام ژولين سورل تجسم يافته است.
تولد لاپلاس :
درچنين روزي در سال 1749 ميلادي «پيير سيمون لاپلاس» رياضيدان فرانسوي به دنيا آمد . وي مدتي رياست مجلس سناي فرانسه را نيز به عهده داشت .
در گذشت جوليتا ماسينا :
در چنين روز يدر سال 1994 ميلادي ماسينا بازيگر مشهور سينماي ايتاليا و همسر فدريكو فلليني در گذشت . وي در فيلم جاده فيليني خوش در خشد . او به هنگام مرگ هفتاد و چهار سال داشت .
آغاز جنگ نووارا :
در چنين روزي در سال 1894 ميلادي جنگ نووارا ميان شاه جارلز آلبرت پادشاه انگلستان عليه جمهوري ايتاليا در گرفت .
قرار داد رم :
در چنين روزي در سال 1936 ميلادي سه كشور ايتاليا ، اطريش و مجارستان پيمان رم را امضا كردند .
استقلال سودان :
در چنين روزي در سال 1956 ميلادي سودان اعلام استقلال كرد . كشور سودان با بيش از 2500000 كيلومتر مربع مساحت يكي اتز بزرگترين كشورهاي افريقايى است . اين كشور با مصر، ليبى، چاد، افريقاىمركزى، زئير، كنيا، اوگاندا و اتيوپى مرز مشترك دارد. چندين قرن قبل از ميلاد، سودان شمالى توسط مصريان اداره شد . اين كشور از نيمه دوم قرن نوزدهم مستعمره انگلستان شد . مسلمانان اين كشور به رهبرى محمد احمد بن عبدالله سالها با سربازان انگليسي مبارزه كردند . در سال 1899م قراردادى ميان مصر و انگلستان منعقد شد كه به موجب آن اداره امور سودان به هر دو كشور واگذار شد و بدين گونه سودان تحت استعمار در آمد. سودان پس از آن در سال 1956 استقلال يافت اما دو سال بعد نظاميان ژنرال ابراهيم عبود كودتا كرده و قدرت را در دست گرفتند. سودان پس از استقلال، شاهد درگيرىهاى فراوانى بوده و يكى از كشورهاى پركودتاى افريقا مىباشد.
روز نيروهاي مسلح در لائوس :
همه ساله چنين روزي به عنوان روز نيروهاي مسلح در لائوس گرامي داشته مي شود .
نظر شما