اين شاعر معاصر درگفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، با بيان اين مطلب افزود : ايران كشوري چهار فصل است كه فصل بهار در ميان فصلهايش جلوه ديگري دارد .
بهروز ساقي تصريح كرد : در دوره هاي اول شعر فارسي بهار چون تابلويي زيبا پيش چشم شاعران هنرمند قرار داشته و همان طوركه مي ديده اند آن را بر پرده زبان و در قالب كلام نقاشي كرده اند ، برخي بيشتر به توصيف خود فصل بهارو زيبايي هاي آن پرداخته اند. مثلا " فردوسي " درشاهنامه كه غالب مضامين آن حماس و در وصف صحنه هاي جنگ و نبرد است ، در جايي همه به فرا خورحال به توصيف بهار دست زده و آورده است :
زفرش جهان شد چو باغ بهار
هوا پر زابر و زمين پرنگار
از ابر اندر آمد به هنگام نم
جهان شد به كردار باغ ارم
" انوري " هم در با توجه به همين زيبايي هاي ظاهري بهار ، توصيه مي كند كه :
در باغ رو كه دست بهار از سردرخت
برفرقت از شكوفه بريزد نثارها
يا شعري ديگر كه :
شب و شمع و شكر و بوي گل و باد بهار
مي و معشوق و دف و رود و ني و بوس و كنار
سبزه و آب گل افشان و صبوحي در باغ
ناله بلبل و آوازبت سيم عذار
اين شاعران در اين گونه توصيف ها نگاهشان به بهار نگاهي مادي و ظاهري است و منظورشان ازبهار ، همان زنده شدن طبيعت و تغيير و تحولي است كه پيش چشم همگان رخ مي دهد و تنها شاعران با تركيب آن با عناصر ديگر تابلوش زيبا را ترسيم مي كنند. امير خسرو دهلوي نيز در توصيف بهار مي گويد:
بهار پرده بر انداخت روي نيكو را
نمونه گشت جهان بوستان مينو را
بيا كه تا به چمن در رويم و بنشينيم
به بوي گل به كف آريم جام گلبو را
به قول " حافظ " در اين نوع از نگاه به بهار :
بدان رسيد ز سعي نسيم باد بهار
كه لاف مي زند از لطف زوج حيواني
اما بهار و ديگر عناصر تشكيل دهنده آن بعدها از حالت موضوع و مضمون قرار گرفتن براي در شعر خارج شد و به عنوان آئينه اي از بسياري از لطافت ها و زيبايي هاي زندگي و مفاهيم انساني و احساسي شاعران در آمده اين گونه بود كه در قالب روح انگيز بهار روح ديگري دميده شد و بهار " مشبه به" شبيه روي زيبا ، جواني و دلبر و معشوق و محبوب ديگر مفاهيم انساني در آمد.
" بابا طاهر" در باب جواني و تشبيه آن به بهار گفته است :
بهار آمد به صحرا و در و دشت
جواني هم بهاري بود و بگذشت
" اميرخسرو دهلوي " نيز دارد كه :
عهد جواني كه بهار تن است
نسبتش اينك هم از اين گلشن است
تا بود اسباب جواني به تن
روي چو گل باشد ، تن چون سمن
يا مي گويد :
چو غنچه تا به تو دل بستم اي بهار جواني
به هيچ جا ننشستم كه جامه اي ندريدم
نظر شما