به گزارش خبرگزاري مهر، اسلام طرحي است كلي و جامع و همه جانبه و معتدل و متعادل ، حاوي همه طرحهاي جزئي و كار آمد در همه موارد . آنچه در گذشته انبياء انجام ميدادند كه برنامه مخصوص براي يك جامعه خاص از جانب خدا ميآورند ، در دوره اسلام علما و رهبران امت بايد انجام دهند ، با اين تفاوت كه علما و مصلحين با استفاده از منابع پايان ناپذير وحي اسلامي برنامههاي خاصي تنظيم ميكنند و آن را به مرحله اجرا ميگذارند . قرآن كتابي است كه روح همه تعليمات موقت و محدود كتب ديگر آسماني را كه مبارزه با انواع انحرافها و بازگشت به تعادل است در بر دارد .
اين است كه قرآن خود را " مهيمن " و حافظ و نگهبان ساير كتب آسماني ميخواند : « و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب ومهيمنا عليه ». ما اين كتاب را بحق فرود آورديم در حالي كه تاييد و تصديق ميكند كتب آسماني پيشين را و حافظ و نگهبان آنهاست .
از نصوص اسلامي بر ميآيد كه همه پيامبران به حكم اينكه مقدمه ظهور نبوت كلي و ختمي و قانون اساسي يگانه الهي بودهاند ، موظف بودهاند كه نويد اكمال و اتمام دين را در دوره ختميه به امتهاي خود بدهند . خداوند از همه پيامبران چنين پيماني گرفته است . در نهج البلاغه ، خطبه اول بيان جالبي در اين زمينه است : « ولم يخل سبحانه خلقه من نبي مرسل او كتاب منزل او حجه لازمه او محجه قائمه ، رسل لا تقصربهم قله عددهم و لا كثره المكذبين لهم ، من سابق سمي له من بعده او غابر عرفه من قبله ، علي ذلك نسلت القرون و مضت الدهور و سلفت الاباء و خلفت الابناء ، الي ان بعث الله محمدا رسول الله صلي الله عليه و آله لانجاز عدته و تمام نبوته ، ماخوذا علي النبيين ميثاقه مشهوره سماته ، كريما ميلاده » . خداوند هرگز خلق را از وجود يك پيامبر يا كتاب آسماني يا حجت كافي يا طريقه روشن خالي نگذاشته است ، فرستادگاني كه اندكي عدد آنها و بسياري عدد مخالفانشان آنها را از انجام وظيفه باز نداشته است . هر پيامبري به پيامبر پيشين خود قبلا معرفي شده است و آن پيامبر پيشين او را به مردم معرفي كرده و بشارت داده است . به اين ترتيب نسلها پشت سر يكديگر آمد و روزگاران گذشت تا خداوند محمد ( صلي الله عليه و آله ) را به موجب وعدهاي كه كرده بود ، براي تكميل دستگاه نبوت فرستاد در حالي كه از همه پيامبران براي او پيمان گرفته بود . علائم او معروف و مشهور و ولادت او بزرگوارانه بود .
از پيغمبر اكرم دو جمله لطيف در اين زمينه وارد شده ، يكي اينكه فرموده است : « نحن الاخرون السابقون يوم القيامه » .
ما در دنيا پس از همه پيامبران و امتها آمدهايم ، اما در آخرت در صف مقدم هستيم و ديگران پشت سرما هستند . ديگر اينكه فرمود : « آدم و من دونه تحت لوائي يوم القيامه » . تمام پيامبران در قيامت زير پرچم مناند .
علت اين سبقت و تقدم در قيامت و علت اينكه همه پيامبران در آن جهان در زير پرچم اين پيامبر هستند اين است كه همه مقدمهاند و اين نتيجه ، وحي آنها در حدود يك برنامه موقت بوده و وحي اين پيغمبر در سطح قانون اساسي كلي هميشگي است . بزرگان اسلامي سخنان نغز و دلپذيري در اين باره گفتهاند .
اين الفارض مصري با اشاره به مضمون اين دو حديث ميگويد : " و اني و ان كنت ابن آدم صوره / فلي فيه معني شاهد بابوتي / و كلهم عن سبق معناي دائر / بدائرتي او وارد من شريعتي / و ما منهم الا و قد كان داعيا / به قومه للحق عن تبعيتي / و قبل فصالي دون تكليف ظاهري / ختمت بشرعي الموضحي كل شرعه " .
مولوي در همين مضمون ميگويد : " ظاهرا آن شاخ اصل ميوه است / باطنا بهر ثمر شد شاخ هست / گر نبودي ميل و اميد ثمر / كي نشاندي باغبان بيخ شجر / پس به معني آن شجر از ميوه زاد / گر به صورت از شجر بودش نهاد / مصطفي زين گفت : " كادم و انبيا / خلف من باشند در زير لوا " / بهر اين فرموده است آن ذو فنون / رمز " « نحن الاخرون السابقون » " / گر به صورت من ز آدم زادهام / من به معني جد جد افتادهام / پس زمن زاييد در معني پدر / پس ز ميوه زاد در معني شجر / اول فكر آخر آمد در عمل / خاصه فكري كو بود وصف ازل " .
شبستري ميگويد : " يكي خط است از اول تا به آخر/ بر او خلق خدا جمله مسافر / در اين ره انبيا چون ساربانان / دليل و رهنماي كارواناند/ و زيشان سيد ما گشته سالار / " هم او اول هم او آخر در اين كار " / احد در ميم احمد گشت ظاهر/ در اين دور اول آمد عين آخر ) / ز احمد تا احد يك ميم فرق است / جهاني اندرين يك ميم غرق است / بر او ختم آمده پايان اين راه / بدو منزل شده " ادعوا الي الله " / مقام دلگشايش جمع جمع است / جمال جانفزايش شمع جمع است / شده او پيش و دلها جمله در پي / گرفته دست جانها دامن وي " .
قرآن كريم اصل نويد و ايمان و تسليم پيامبران پيشين را به پيامبراني كه پس از آنها ميآيند ( و به طريق اولي خاتم انبياء ) و وظيفه داري اينكه امت خود را نيز بدين جهت تبليغ كنند و آنها را آماده تعليمات پيامبران بعدي بنمايند ، و همچنين تاييد و تصديق پيامبران بعدي پيامبران پيشين او و اينكه خداوند از پيامبران بر اين نويد و تسليمها و تاييد و تصديقها پيمان شديد گرفته است اينچنين ذكر كرده است : « و اذا اخذ الله ميثاق النبيين لما اتيتكم من كتاب و حكمه ثم جائكم رسول مصدق لما معكم لتومنن به و لتنصرنه قالء اقررتم و اخذتم علي ذلكم اصري قالو اقررنا قال فاشهدوا و انا معكم من الشاهدين » . به يادآر هنگامي را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه زماني كه به شما كتاب و حكمت دادم سپس فرستادهاي آمد كه آنچه با شماست تصديق ميكند ، به او ايمان آوريد و او را ياري نماييد . خداوند گفت آيا اقرار و اعتراف كرديد و اين بار را به دوش گرفتيد ؟ گفتند اقرار كرديم . گفت
پس همه گواه باشيد ، من نيز از گواهانم .
پيوند نبوتها و رابطه اتصالي آنها ميرساند كه نبوت يك سير تدريجي به سوي تكامل داشته و آخرين حلقه نبوت ، مرتفعترين قله آن است . عرفاي اسلامي ميگويند " الخاتم من ختم المراتب باسرها " يعني پيامبر خاتم آن است كه همه مراحل را طي كرده و راه نرفته و نقطه كشف نشده از نظر وحي باقي نگذاشته است . اگر فرض كنيم در يكي از علوم همه مسائل مربوط به آن علم كشف شود ، جايي براي تحقيق جديد و كشف جديد باقي نميماند . همچنين است مسائلي كه در عهده وحي است ، با كشف آخرين دستورهاي الهي جايي براي كشف جديد و پيامبر جديد باقي نميماند . مكاشفه تامه محمديه كاملترين مكاشفهاي است كه در امكان يك انسان است و آخرين مراحل آن است . بديهي است كه هر مكاشفه ديگر بعد از آن مكاشفه ، جديد نخواهد بود ، از قبيل پيمودن سرزمين رفته شده است ، سخن و مطلب جديد همراه نخواهد داشت ، سخن آخر همان است كه در آن مكاشفه آمده است : « و تمت كلمه ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته و هو السميع العليم سخن راستين و موزون پروردگارت كامل شد ، كسي را توانايي تغيير دادن آنها نيست . او شنوا و داناست .
مرحوم فيض در علم اليقين صفحه 105 از يكي از بزرگان چنين نقل ميكند : " مقصود و هدف در فطرت آدميان رسيدن به مقام قرب الهي است و اين جز با راهنمايي پيامبران امكان پذير نميباشد . از اين رو نبوت جزء نظام هستي قرار ميگيرد و البته مقصود و هدف ، مرتبه اعلي و آخرين درجه نبوت است نه اولين درجه . آن نبوت طبق سنت الهي تدريجا كمال مييابد ، همچنانكه يك عمارت تدريجا ساخته ميشود . و همچنانكه در ساختن عمارت پايهها و ديوارها هدف نيست ، هدف صورت كامل خانه است ، نبوت نيز چنين است ، هدف صورت كامل آن است و در همين جاست كه نبوت خاتمه ميپذيرد و پايان مييابد و زياده نميپذيرد ، زيرا زياده بر كمال نقص است و انگشت زيادي را ميماند . پيغمبر اكرم در حديث معروف به همين معني اشاره كرد كه گفت : مثل نبوت مثل خانهاي است كه ساخته شده و جاي يك خشت در آن باقي است ، من جاي آن خشت آخرينم ، يا من گذارنده آن خشت
آخرينم " .
منبع : ختم نبوت ، استاد شهيد مرتضي مطهري
نظر شما