پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۵ فروردین ۱۳۸۵، ۱۰:۳۸

خلق ماجراهاي پرحادثه به سياق كميك استريپ ؛ نگاهي تحليلي به مجموعه داستانك "بومرنگ "

خلق ماجراهاي پرحادثه به سياق كميك استريپ ؛  نگاهي تحليلي به مجموعه داستانك "بومرنگ "

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : داستان يا داستانك هاي مجموعه " بومرنگ " نوشته فرورتيش رضوانيه ، تيزر نوشته هايي خوش آب و رنگ ، كوتاه اما يك بار خواندني است كه وسعت مخاطبانش را در قطع پالتويي و در قواره ستون سرگرمي روزنامه شرق مي جويد .

از نگاه تحليلگركتاب مهر، پانزده داستانك مجموعه " بومرنگ " ، شرح اتفاقاتي ماجراجويانه و هيجان انگيز - بخوانيد اكشن - با راوياني گيج و منگ و پرتاب شده به جهان پرحادثه نويسنده است كه با ضرباهنگ تند و پرشتاب شان ، نمايه اي فانتزي و تخيلي و دورتند از عصر پرسرعت جامعه شهري ارائه كرده است .

تحرك و گذر سريع و بي وقفه حوادث در اين ماجراها كه خصلتي برخاسته از آداب ژورناليسم و كاريكاتوري از اجتماع را به نمايش مي گذارد ، موجب شده است تا خواننده با آثاري خوشخوان و خوش طعم اما آب شدني مثل آب نبات مواجه شود كه بعد از يك بار خواندن كتاب ، رجوعي دوباره به آن نخواهد داشت. اين امر البته نه نقطه ضعف ، كه ويژگي اثر به شمار مي رود.

داستانك هاي بومرنگ ، بيش از هر چيز به طنزهاي موقعيت از نوع " ماجراهاي آقاي ... " ( اما از نوع امروزي ) مي ماند كه مخاطب را در مقام حضور داستاني قرار داده و او را به وضعيت هاي تجربه نشده فانتزي و ديرباور- اما محتمل - مي برد تا هر گونه احتمالي را در برابر خواننده به تصوير درآورد ؛ به گونه اي كه خواننده با قرار گرفتن در جايگاهي عجيب و گردشي نيازموده ، اگرچه از شرايط واقعي و فعلي خود در بيرون از محيط داستان احساس آرامش و رضايت مي كند اما اين امكان را نيز مي دهد كه هر كدام از وقايع خيالبافانه بومرنگي ، روزي گريبانش را بگيرد و او را به قعر حوادث بي اختيار پرتاب كند .

به عنوان نمونه ماجراي " افترشيو " ، حكايت گر اشتباه يك وزير دولت در اصلاح صورت است كه او را از حضور در انظار عمومي بازداشته و به جستجوي راه حل هاي عجيب و غريب سوق مي دهد. شخصيت در اين داستان و ديگر داستان ها ، به كاراكتري كارتوني شباهت دارد كه در كاريكاتوري دنباله دار و سريالي ، به دنبال رفع پيشامد مي رود.

بديهي است آدم هايي از اين صنف كه از قواعد منطقي داستان و عالم واقع تبعيت نمي كنند ، قادرند در هر لحظه تصميمي عجيب اتخاذ كنند و همين ويژگي هاي كميك و اغراق آلود ، دست نوشته هاي ژورناليستي كتاب را به لطيفه و شوخي و دست انداختن هاي مكتوب تبديل مي كند.

از جمله شگردهاي نويسنده در اين متون ، يكي اين است كه مخاطب در جاي راوي قرار مي گيرد و همه چيز را مثل بازي هاي خوش گرافيك رايانه اي از نماي نقطه نظر دريافت مي كند. همين خصلت " game " گونه داستانك ها ، خواننده را مثل بازيگوشي حرفه اي و شيفته بازي رايانه اي ، پاي داستان مي نشاند و عطش دنبال كردن آن را در او تقويت مي كند.

ديگر اين كه ، نويسنده با به هم چسباندن تكه اتفاق ها به يكديگر ، به خلق ماجراهاي پرحادثه و تودرتو - به سياق كميك استريپ - پرداخته و از اين رهگذر، سير سيال ، بي زماني و بي مكاني و حضور بي وقفه راوي ( مخاطب ) را در لحظه هاي كوتاه و در مكان هاي متعدد ، باورپذير جلوه مي دهد.

در " مردان ماندانا " باز هم شما ( راوي ) طي حوادثي پي در پي به كلانتري كشيده مي شويد. در آنجا عده اي رباينده ، شما و يك نفر ديگر را مي دزدند و مشخص مي شود آن نفر دوم ، شخص خلافكاري بوده است كه بايد به خارج از كشور مي رفته و در اين ميان ، شما را نيز به اشتباه و اجبار با خود برده است.

از نگاه مهر، سبك روايي ماجراها يادآور پاره اي آموزه هاي خلاقانه روان شناسان نيز هست ؛ با اين تفاوت كه در اينجا القاي پيام ، اهميتي ندارد و ماجراها خالي از هر نوع پيام يا ايدئولوژي خاص ، صرفا شرحي جذاب و خيالي از اتفاقات دامنه دار را در برابر شما قرار مي دهد.

در " آب نبات " باز هم شخصي از سر اتفاق ، كسي را سوار خودرويش مي كند و بعد از چند لحظه ، او را كشته و خونين مي يابد. تدبيرهاي او براي سرپوش گذاشتن بر واقعه ، امكان پذير نيست و به زودي همه عوامل و شواهد ، عليه او حكم به جنايت خواهد داد.

عنصر اتفاق ، آغازگر اغلب اين ماجراهاست و شخصيت هاي بكار رفته در آن نيز حامل اخلاقياتي چون سستي ، قصور و كوتاهي ، بي قيدي ، عجله و شتاب، وسواس، بدبيني و بد بياري و ... هستند كه غالبا قدرت پيش بيني و تطبيق با محيط را ندارند و همين مقوله ها داستان را به سمت گره هاي ناگشودني و پياپي ، طنز، حيرت و در نهايت ، شگفتي سوق مي دهد.ضمن اين كه عمده اين ماجراها در اوج و بحران خاتمه مي يابد و خواننده كه خود را در جايگاه راوي تصور مي كند ،  دچار فرجامي ناگوار شده و هيچ گره گشايي در امور به هم پيچيده اش حاصل نمي شود.

ويژگي ديگر اين اثراستفاده از عناصر تهراني همچون نام چهارراه ها و ميادين و خيابانها ، ترافيك ، كلانتري و پليس 110 ، مترو و ... و ساير نشانه هاي آشناي امروز تهران است كه داستانك هاي بومرنگ را به رواياتي شهري و گستره مخاطبي عمدتا تهراني و منتسب به طبقات متوسط و مرفه منحصر كرده است.

در مجموع مي توان گفت اين قسم نوشتارها كه در طرح و ايده " داستان وار " اما در پرداخت ، پيرو سويه گزارشگري تخيلي و فانتزي است ، قصد تفهيم اين مضمون و هدف را دارد كه پيش بيني لحظه هاي آينده غيرممكن است ، قطعيتي را در جهان و اجتماع درهم و برهم امروز نبايد متصور شد و هر فرد در هر جايگاهي ، در تيررس حوادث احتمالي و تيرهاي غيبي قرار دارد.

از نگاه تحليلگركتاب مهر، خواننده داستان زماني كه در مقام راوي قرار مي گيرد ، بيش از هر زمان ديگر خود را در تار و پود حوادث داستاني گرفتار مي بيند و از اين رو حس عدم امنيت و ترس از گرفتار آمدن در موقعيت هاي مشابه داستاني ، لرزه اي شيرين به جان ترس خورده اش مي ريزد و او را همچون همان تجربه همزاد شدن در بازي رايانه اي و سينما 2000 و تصاوير سه بعدي ، به آسايش و ترسي دلپذير و توامان دچار مي كند ، آسايشي بعد از توفان .

کد خبر 311825

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha