پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۳ اردیبهشت ۱۳۸۵، ۱۵:۳۸

/ با نويسندگان جهان /

" هرمان هسه " مسافر سرزمينهاي دور از غوغاي جهان

" هرمان هسه " مسافر سرزمينهاي دور از غوغاي جهان

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : " هرمان هسه " رمان ‌نويس و شاعر آلماني (1877-1962) در خانواده‌اي از اهالي پروتستان چشم به جهان گشود .

به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب  مهر ، اين رمان‌ نويس و شاعر آلماني (1877-1962)  ابتدا نزد ساعت ‌ساز و سپس نزد كتابفروشي در شهر توبينگن Tubingen به شاگردي پرداخت ؛ در اين شهر بود كه با محيط فرهنگي و دانشگاهي و مجامع روشنفكران آشنايي يافت و نزد خود به آموزشي وسيع دست زد .  ابتدا تنها هدفش سرودن شعر بود. اولين اشعارش با عنوان " ترانه‌هاي رمانتيك " Romantische Lieder در 1899 انتشار يافت كه او را سخت تحت نفوذ مكتب رومانتيسم آلمان ، خاصه نوشته‌ هاي " نوواليس" Novalis، نشان مي‌ داد ؛ اگرچه بعضي از نشانه‌هاي رمانتيسم در سراسر زندگيش باقي مانده ، در سن پختگي به هيچ وجه آثارش به مكتب خاصي بستگي ندارد و سبك شخصي او را مي ‌نماياند.

شهرت هسه پس از انتشار رمان " پيتر كامنزيند " Peter Comenzind (1904) آغاز شد كه اقبال بسيار يافت ،  اين  رمان  كه در شيوه رمانتيسم جديد آلمان نوشته شده بود، زندگي جواني را شرح مي‌ دهد كه دهكده محدود و كوچك خود را ترك مي ‌كند تا سراسر جهان را زير پا گذارد ، اما او جوياي هنر است و به زندگي از خلال زيبايي‌ ها مي ‌نگرد و هسه به وسيله او مي ‌تواند نظرهاي شخصي را درباره هنر و سرنوشت آن بيان كند و در جريان اين جهانگردي برتري زندگي طبيعي را بر تمدن شهري نشان دهد و تمدن غرب را سخت به باد انتقاد گيرد.

پيتر، قهرمان كتاب، پس از سرخوردگي از سير و سياحت به سرگرداني خويش پايان مي ‌دهد و به دهكده كوچك بازمي ‌گردد و كمر اصلاح آن را برمي‌ بندد . هسه در اين اثر مسائل كودكي و نوجواني را مطرح كرده وكساني را وصف مي ‌كند كه در جستجوي شناخت شخصيت خويشند و غالبا عصيان و ميل گريز، زندگيشان را به خطر مي ‌اندازد . همين موضوع در رمان ديگر به نام " زير چرخ " Unterm Rad (1905) دنبال مي‌شود .

هرمان هسه طي دوره اي نيزبه شكنجه ‌اي روحي دچار شد كه نتوانست بر آن فايق آيد و از استعداد هنري خود چنانكه بايد بهره برد، پس براي نجات خويش از تنگنا دوري از محيط خانواده را برگزيد . رمان " گرترود " Gertrud (1910) اين  بحران روحي را نشان مي ‌دهد و در واقع سرگذشت نويسنده است و فلسفه عميق او را عرضه مي ‌كنند ، يعني مسئله تنهايي . در نظر هسه زندگي تنهايي است ، انسان هميشه تنهاست و هنرمند تنهاتر از ديگران . داستان " گرترود " اعترافات يك موسيقيدان است ، همچنان كه " روسهالده " Rosshalde (1914) اعترافات يك نقاش است و اين دو اثر را مي ‌توان مكمل يكديگر دانست. 

از مشهورترين آثار هرمان هسه مي توان به داستاني به نام " سيذارتا " Siddhartha؛ (1929) اشاره كرد كه در واقع از مهمترين آثار او نيز به شمار مي آيد . اين اثر از اساطير هند الهام گرفته و بيشتر منظومه ‌اي هندي است تا رمان .

سيذارتا پسر برهمني است كه از پي يافتن حقيقت كلي ، خانه و خانواده را ترك مي‌ كند و با دوستي همسفر مي‌ شود و به كسي برمي ‌خورد كه چهره درخشانش بلافاصله او را تحت نفوذ خويش قرار مي ‌دهد و در وجود او كه به " بودا " Boudha معروف است ، راهنماي اصلي خويش را مي ‌يابد. بودا برخلاف انتظار هيچ‌ چيز به او نمي ‌آموزد و تنها نكته ‌اي كه يادآور مي‌شود، اين است كه بايد خود را از هرنوع ادراك قبلي كه از جهان داشته ، رها كند وتنها به تجربه‌ هايي كه خواهد آموخت دل بندد و اين نكته حكيمانه را به خاطر بسپارد كه در واقع نبايد چيزي را نفي كند ، بلكه بايد روح خود را به وسعت جهاني توسعه بخشد .

 مسأله ‌اي كه بسياري از متفكران آلمان نيز درباره آن انديشيده و سخن گفته اند ، تحليل رواني دركتاب ديگرهسه به نام " گرگ بيابان " Der Steppenwolf (1927) است . اين داستان به صورتي استعاري روح آسيب ‌ديده مردم پس از جنگ ، مردم شهرنشين و متمدن را نشان مي ‌دهد كه ناگهان در وجود خود ظهورخوي حيواني يا مردي گرگ صفت را مشاهده مي‌ كنند.  رمان بزرگ او در دو جلد با عنوان " بازي تيله ‌هاي شيشه‌اي " Das Glasperlenspiel در 1943 انتشار يافت .

حوادث اين رمان در قرن بيست و سوم ميلادي مي‌ گذرد و هسه خواننده را با خود به سرزمين كمال مطلوب كه به آن نام كاستالي Castalie داده، مي ‌كشاند ، سرزميني كه مشتاقان عالم معني، دور از غوغاي جهان در آن به سر مي ‌برند ؛ سرزميني كه فلسفه غرب و رياضت شرق ، زيبايي با افسون، فرمولهاي دقيق علوم و موسيقي با يكديگر تلفيق مي ‌يابد .

سرگذشت قهرمان كتاب سرگذشتي است كه هسه خود آرزوي آن را در سر مي‌ پروراند . نظر هسه آن است كه بشر در هيچ مرحله ‌اي از زندگي نبايد عقب بماند و پيوسته بايد در دايره ‌اي جديد نفوذ كند ، همچنان كه در بازي " تيله ‌هاي شيشه ‌اي " تيله ‌ها بايد پيوسته پيش برود ،  زيرا روح توقف نمي ‌شناسد.

هسه در اين داستان به زندگي ادراك تازه ‌اي مي ‌بخشد و از عالم انسانيت كمال مطلوبي عرضه مي ‌كند كه زندگي مداوم و تولدي از نو است. " سفر به شرق " Die Morgenlandfahrt (1932) بنابر گفته خود هسه سفري روحاني است نه سفري جغرافيايي و در واقع زندگينامه نويسنده است و تحولي را در طرز تفكر او نشان مي‌ دهد كه در آن فردپرستي جايش را به انديشه كليت و جامعيت مي ‌دهد.

به گزارش مهر ، اين سفر سفري است در وراي زمان و مكان، اما از نظر ساختمان و تركيب موضوع بر مبناي سفر جغرافيايي قرار دارد و شهرها و مكانهايي كه در آنها نام برده مي ‌شود ، جاهايي است كه نويسنده خود در زندگي از آنها عبور كرده است. هسه چند مقاله دارد، از آن جمله :  " نگاهي به هرج و مرج" Blick ins Chaos (1920 ).اشعار هسه در1952 در شش جلد ديوان كامل Gesammelte Dichtungen فراهم آمده است 

وي در1946 موفق به دريافت جايزه ادبي نوبل شد .

کد خبر 315866

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha