۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵، ۱۸:۱۶

انسان و پرسشهاي ابدي (7)

تقدم وجود بر ماهيت در انسان؛ تحليل مهر از انسان و پرسشهاي ابدي او

تقدم وجود بر ماهيت در انسان؛ تحليل مهر از انسان و پرسشهاي ابدي او

خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه : يكي از مهمترين بحثهايي كه فلسفه هاي وجودي بدان مي پردازند بحث تفرد است. به نظر اين فلسفه ها انسان ماهيت ندارد بلكه داراي وجود است و همين ويژگي به انسان فرديتي مي دهد كه وي را از همه موجودات ديگر جدا مي كند. در اين مقال به اين موضوع پرداخته مي شود.

به گزارش خبرنگار مهر، انسان براي بهره گيري و استفاده از تمامي امكانات و شناخت طبيعت و با استفاده از امكانات علمي دست به تجزيه و تحليل طبيعت زده و عموماً به دو سمت كشيده شده است . يا به بررسي ريزترين چيزها مثل مولكول و اتم مي پردازد و يا در پي كشف كرات يا كهكشانهاي ديگر براي زندگي كردن فرضاً در ريزترين علم ها كه جديداً مرسوم شده به نام علم نانوتكنولوژي كه با بهم زدن ساختار مولكولي چيز ديگري را بتوان پديد آورد و از آن بهره ديگري برد.

در علم نانوتكنولوژي كه توليد مولكولي است و يا به زبان ساده تر ساخت اشياء اتم به اتم، مولكول به مولكول توسط بازوهاي روبات برنامه ريزي شده در مقياس نانومتريك است كه معادل يك ميلياردم متر است كه پهناي هر نانومتر معادل 3 تا 4 اتم است و بر اين اساس نانوتكنولوژي ساخت ابزار نوين مولكولي منحصربفرد است كه با به كارگيري خواص شيميايي كاملاً شناخته شده اتمها و مولكولها (نحوة پيوند آنها به يكديگر) را ارائه مي دهد. حال مي بينيم كه انسان در ريزترين ساختار مولكولي چقدر دقيق شده و براي امكانات بيشتر و يا شناخت بيشتر دست به به هم زدن آن ساختار مولكولي مي كند و از طرف ديگر با به كارگرفتن جديدترين ماهواره ها در پي كشف كهكشانهاي ديگر و نيز تأثير و تأثر كره زمين از كرات ديگر است و يا به عبارت ديگر در پي كشف كرات ديگري كه داراي امكانات زندگي باشد است.

لذا در هر دو سو دست به نظريه پردازي و ابزارسازي و پيدايش علم جهت شناخت و تسخير بيشتر مي كند. غافل از اينكه اگر از همه اينها بگذريم بزرگتر از همه اينها خود انسان است؛ انساني كه خود به مثابه جهاني عظيم است ، گويي اينكه ازخود غافل شده، از بودن خود و نحوة بودن اش بودني كه در هر موقعيت و وضعيت و شرايط خاص محركهاي خاصي ارائه مي دهد . مثل مسئله عشق، نفرت، اميد، محبت، مرگ، ايمان و غيره.

بله بايد بدانيم كه جهان بزرگ جهان انسان است و تمام حرف فيلسوفان اگزيستانس بررسي همين حالات خاص انسان است و بررسي خود انسان و نحوة بودن آن .  به طور مثال چرا ابراهيم مي شود  پدر ايمان ، چرا مسيح مي شود نماينده محبت و دوستي و ابراهيم در چه شرايطي قرار مي گيرد كه مي شود ابراهيم . چه شرايطي مهيا مي شود كه علي ، علي  مي شود . اما برادر او عقيل مثل او نمي شود . پس چيزي كه براي فيلسوفان اگزيستانس مهم است شرايط و وضعيت هاي ويژه اي است كه انسان در آن قرار مي گيرد كه از اين نظر كي ير كه گور ـ سارتر ـ ياسپرس ـ مارسل ـ هيدگر در اين خصوص نظريه هاي با شكوهي را بيان مي كنند.

قبل از اينكه به مبحث انسان اصيل و يا فرديت و انسان غير اصيل بپردازيم بايد بدانيم  قبل از هيدگر نيز كساني بودند كه مبحث تفرد يا انسان اصيل را مطرح كردند مثل كي يركه گور يا قديم تر از آن سقراط و يا آئين دائو كه در سدة ششم پيش از ميلاد است و يا تقريباً هم زمان هيدگر در ديگر نقاط جهان از ديدگاه روانشناساني مثل يونگ و اريكسون مزلو مطرح شده است . به طور مثال استحاله خود دروغين يا غير واقعي آدمي به خود راستين يا واقعي و اصيل يكي از جنبه هاي اساسي آئين دائو و روانشناسي هاي يونگ، اريكسون، مزلو است . يعني از طريق تبديل خود غير اصيل به خود اصيل به يكپارچگي و فرزانگي و معرفت معنوي دست مي يابيم.تعالي يافتن در عين حال كه از مراحل بسيار مهم اين روند است اما در عين حال جاي ماندن نيست. زيرا فقط تبديل و تبدلات مستمر به دگرگوني واقعي شخصيت مي انجامد. تقريباً نگاه اين روانشناسان و آئين دائو تا حدي در مرحله انسان اصيل شبيه به حرفهاي هيدگر  مي باشد، اما تفاوت شگرف آنان با حرف هيدگر در اينجاست كه اين گروه روانشناسان معتقدند كه مرگ پايان چرخة رشد را كامل مي كند و ما را به حالت تماميتي كه به هنگام زايش از دل آن پديدار شده ايم باز مي گرداند. اما حرف هايدگر خلاف اين است كه با مرگ همه چيز براي انسان تمام  مي شود. اما نظرگاه يونگ به آئين دائو بسيار شبيه است و آن اين نگاه كه فرآيند تفرد از نگاه آئين دائو و يونگ اينگونه است كه خود دروغين را رها كنيم و از دل اضداد فراتر رويم و به تحول تن در دهيم و خود راستين خود را تحقق بخشيم يعني خود كلي يا دائو.

به تحليل "مهر"، فرآيند تعالي عبارتست از اينكه فرد نه فقط به توانايي هاي والاي خود پي ببرد بلكه به كوششها و ميلهاي كم ارج تر خود نيز وقوف يابد و بتواند نقاط ضعف و سستي خود را ببيند و آنها را بتواند دركليت روان خود بگنجاند و اين فرآيند به ظهور خود واقعي ، زايندگي ، آفرينندگي و خدمت كه با يافتن معنا و آرامش ربط دارد مي انجامد و نتيجه غايي آن پيدايش يك شخص كاملاً يكپارچه است كه فرزانگي دارد.

اما از نظر روانشناسان تحليلي تفرد يك نوع درگيري است كه يكي از ثمرات آن نيز فرزانگي است يعني تفرد به معناي يك فرد شدن نيست بلكه متضمن پيدايش ارتباطي با جامعه و با فرهنگ پهناورتر و از همه مهمتر متضمن كاركرد من در جهت تحقق يكپارچگي من است. تفرد يكبار و براي هميشه بدست نمي آيد. بلكه تفرد فرآيندي روانشناختي است و خود اين فرآيند هدف است. تفرد تا حد زيادي از طريق سيري كه افتراق و جذب اضداد روانشناختي است پديد مي آيد و بازده آن نوعي آگاهي سرمدي است و همواره روبه  افزايش است.
کد خبر 322222

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha