پیام‌نما

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ * * * جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ و خدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی‌دانید. * * * بس بود چیزی که می‌دارید دوست / لیک از بهر شما شرّی دو توست

۲ خرداد ۱۳۸۵، ۱۱:۱۷

در نشست كاربرد فلسفه در ارتقاء فرهنگ و علوم تأكيد شد :

فلسفه بايد در سطح جامعه كاربردي شود

فلسفه بايد در سطح جامعه كاربردي شود

در نشست "كاربرد فلسفه در ارتقاء فرهنگ و علوم " كه عصر ديروز دوشنبه اول خرداد توسط گروه فلسفه براي كودكان و نوجوانان پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي برگزار شد شركت كنندگان كاربردي شدن فلسفه را مورد بحث قرار داده و بر نسبت عمل و تفكر تأكيد كردند.

به گزارش خبرنگار مهر، سعيد ناجي رئيس گروه فلسفه براي كودكان و نوجوانان پژوهشگاه در سخنراني افتتاحيه نشست اظهار داشت: فلسفه در دوران پازيتيويسم كمترين اهميت را پيدا كرد، چرا كه پازيتيويسم فلسفه را بي معنا دانسته و علم را بالاترين محصول فكري و بالاترين دادگاه براي هر دعواي معرفتي مي دانست و مبارزه فيلسوفان علم جايگاه فلسفه را بهبود بخشيد.

وي افزود: فيلسوفان علم سعي كردند نشان دهند مسائل فلسفه اهميت دارند و بي معنا نيستند. فيلسوفان مشهوري در اين زمينه فعاليت كرده و نشان دادند كه مابعد الطبيعه مي تواند به پيشرفت علم منتهي شود.

وي با اشاره به اينكه جايگاه فلسفه در دهه 60 احيا شد، افزود: پس از دهه 60 ، "راسل" و "سارتر" كتاب هاي عمومي نوشتند و سارتر فلسفه را وارد رمان و ادبيات كرد. از آن زمان فلسفه ارزش پيدا كرد تا در مسائل عمومي كاربرد پيدا كند و سمت مسائل انتزاعي به سمت كاربرد حركت كند. ما با بررسي گروه هاي فلسفه دانشگاه ها در غرب ، متوجه مي شويم كه آنها در راستاي كاربردي كردن فلسفه تلاشهاي بسياري داشته اند. براي مثال از دانشجو مي خواهند مسئله عليت هيوم را به مسائل جامعه ارتباط دهد. مجلاتي در اين زمينه منتشر مي شود كه به فلسفه كاربردي اختصاص دارد.

ناجي در ادامه ياد آور شد : به اين ترتيب تلاش شد حالت اشرافي فلسفه از بين رود و اين عرصه تلاش مي كند در راستاي دموكراسي، بالابردن سطح فرهنگ، دموكراسي و آموزش شهروند تلاش كند. فلسفه اي مورد تحسين است كه مشكلات مردم را مورد توجه داشته و آنها را سرگرم معماهاي بي پاسخ نكند كه فايده اي دربرندارد. نهايتا مشاهده مي كنيم كه فيلسوفي به نام "ليپمن" ادعا مي كند آموزش و پرورش به عنوان يكي از اصلي ترين نهادهاي كشور بدون فلسفه توخالي است. اگر ما فلسفه را از آموزش و پرورش خارج كنيم ، آموزش و پرورش توخالي بوده و تنها حافظه را پرورش مي دهد.

رئيس گروه فلسفه براي كودكان و نوجوانان پژوهشگاه علوم انساني با اشاره به اينكه اول خرداد ماه روز ملاصدرا است و هر فرهنگي مي تواند به داشتن چنين فيلسوفي مباهات كند، گفت: مسئله اساسي اين است كه اگر ملاصدرا هنوز در قيد حيات بود آيا فلسفه را در فلسفه خود متوقف مي دانست يا تلاش مي كرد مسائل روز جامعه را نيز حل و فلسفه خود را به مسائل روز جامعه معطوف كند.

وي تصريح كرد: بي ترديد وي به همان ترتيبي عمل مي كرد كه در زمان خود نيز مد نظر داشت و آن حل مسائل اساسي زمان خود است.

ناجي گفت: اساتيد آموزش فلسفه غالباً متوجه وضعيت بحراني آموزش فلسفه در ايران شده اند و اكثر اساتيد به آموزش فلسفه در ايران رويكردي انتقادي دارند و ازسوي ديگر، الگوهاي مناسبي براي فلسفه كاربردي داريم كه در آن ميان مي توان به مرحوم شهيد مطهري اشاره كرد كه در دوران خود، فلسفه را به صورت ساده تفسير كرد.

وي با اشاره به اينكه مخالفت هايي براي كاربردي كردن فلسفه وجود دارد گفت: عده اي استدلال مي كنند مقام فلسفه بالاتر از آن است كه در سطح عموم مورد استفاده قرار گيرد. از سوي ديگر عده اي از لقب "پراگماتيسم" واهمه دارند.

دكتر سيد محمد رضا حسيني بهشتي  نيز در اين نشست با اشاره تفاوت فلسفه براي كودكان و فلسفه با كودكان گفت: وارد كردن فلسفه به زندگي كودكان چه تفاوتي مي تواند براي آنها ايجاد مي كند. ظاهراً هدف از برنامه فلسفه براي كودكان نحوه مطرح كردن پرسشهاي ژرف تر در مورد موضوعات در سنين پايين بوده تا كودكان را با اين نحوه پرسش آشنا كنيم و مهارتي را در آنها پرورش دهيم تا بتوانند به صورت مستقل در برخورد با موضوعات پرسش فلسفي كنند.

وي افزود: مربي مجهولات خود را در هنگام رويارويي با پرسشهاي فلسفي كشف مي كند، پرسشهاي ساده كودك يا نوجوان مي تواند مربي را در وضعيت هاي دشوراي قرار دهد و جنبه آموزشي براي معلم كمتر از جنبه آموزشي براي كودك نباشد. براي پرداختن به اين برنامه انتخاب موضوعات مسئله حائز اهميت است و كشف اينكه سؤالات محوري در اين بحثها چيست نيز نياز به كار ميداني دارد كه كار فلسفي نيست.

دكتر بهشتي يادآور شد: پس از آن بايد دريابيم كه موضوعات و پرسشهايي كه هم اكنون در ميان جوانان مطرح بوده چيست، به طور طبيعي پرسشهايي كه روزگاري براي ما مطرح بود اكنون پرسشهاي جوان امروز نيستند. تحول اين پرسشها در نسلهاي مختلف بسيار آموزنده است.

اين استاده فلسفه دانشگاه تهران افزود: به دليل يك سلسه سرخوردگي ها اقبال فلسفه در جامعه محدود است كه در آن ميان مي توان به كتابها، همايشها و تعداد دانشجويان اشاره كرد.  آيا اگر افرادي  پرسشهاي خود را در فلسفه نيافتند اين سرخوردگي قابل جبران است، آيا فلسفه مي تواند در چنين عرصه اي مؤثر باشد. اگر اين پرسشها حل شود مي توان به بحث اجرايي پرداخت و بايد ديد كه آموزگار چقدر آمادگي دارد با دانشجو يا حتي كودكان وارد بحث شود.

وي يكي از مشكلات امروزي را فاصله زباني فلسفه با جامعه عنوان كرد و گفت: اگر دانشگاه ها با حركتهاي ميان رشته اي آشنا شوند و فلسفه را تنها به عنوان پرسشهاي مابعد الطبيعه در نظر نگيرند بسياري از مشكلات اين عرصه حل خواهد شد. پس زمينه هاي بسياري بايد در عرصه آموزش فلسفه شكل گيرد و اگر شتابزده وارد شده و جوانب را بررسي نكنيم اصل مسئله منتفي شده و با ناكامي رو به رو خواهيم شد.

دكتر محمد سعيدي مهرعضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس نيز اظهار داشت: صحبت درباره مسائل اساسي در فرصتهاي كوتاه همواره آفتهايي هم در پي دارد و حق مطلب هيچگاه ادا نمي شود. پيش از بررسي موضوع اين نشست بايد مسائل را موشكافانه تر بررسي كرد و چندين جلسه را بايد به صورت مسئله پرداخت. هنگامي كه موضوع فلسفه به ميان مي آيد رابطه آن با فرهنگ و علم روشن كنيم كه آيا ما تعريف مشترك، واحد و روشني از فلسفه داريم تا در مراحل بعد درباره ارتباط آن با فرهنگ و علم و اجتماع سخن بگوئيم يا خير.

وي افزود: در وهله اول مي توان اظهار داشت كه گاهي مقصود از فلسفه دانشي است كه از مجموعه گزاره هايي تشكيل شده و گاهي به فلسفه به مثابه يك روش و شيوه نگريسته مي شود. مي توان اين دو ديدگاه را از يكديگر تفكيك كرد. اگر فلسفه را به عنوان يك روش درنظر بگيريم، بايد اين پرسش را پاسخ گوييم كه كدام فلسفه و كدام تصوير از فلسفه را بايد بررسي كنيم. گاهي ما با فلسفه رو به رو نيستيم بلكه با نظامهاي فلسفي روبه رو هستيم كه طيف گسترده اي را تشكيل داده و دو طرف طيف نظامهايي وجود دارد كه با يكديگر تفاوت دارند.

استاد دانشگاه تربيت مدرس تصريح كرد: فلسفه هايدگر و فلسفه راسل تفاوت اساسي با يكديگر دارند و حتي اگر بخواهيم از نظريه هاي شباهت خانوادگي ويتگنشتاين سود ببريم بايد بدانيم كه در خانواده فلسفه با يك شباهت خانوادگي روبه رو هستيم. زماني كه به كاربردي شدن فلسفه اشاره مي كنيم بايد روشن كنيم كه آيا ما به فلسفه سنتي خود پايبند هستيم يا مي خواهيم وارد حوزه نظامهاي فلسفي شويم.

سعيدي مهر گفت: در واژه كاربرد نيز بايد تأمل كنيم كه آيا مراد از آن، معناي عام است بايد اشاره كرد كه هيچ دانشي بدون اين معناي عام وجود ندارد. كاربرد به معناي Applied نيز معناي متفاوتي در پي دارد براي مثال فلسفه اخلاق كه عمومي است و تمام گزاره هاي ارزشي و هنجاري را شامل مي شود و كاربرد اين اخلاق در حوزهاي ديگر چون صنعت ، آموزش و پزشكي معناي خاص تري به خود مي گيرد.

اين استاد دانشگاه تربيت مدرس گفت: معناي خاص تر از كاربردي اين است كه فلسفه براي ما نتايج و ثمرات ملموس و عيني داشته باشد و در حل مشكلات ما را ياري كند. اين معنا كه بيشتر مقصود اين نشست است بايد مورد بحث قرار گيرد، چرا كه بسياري ممكن است استدلال كنند اين كاربرد از فلسفه كار علوم و حوزه هاي خاص تر است. اما اين امر نمي تواند تفكر بي ارتباطي فلسفه با حوزه عمل را در پي داشته باشد، كه لزوما نمي تواند چنين باشد.

وي يادآورشد: فلسفه امرذومراتبي است كه تماما به نوعي با عمل مرتبط است، اما مكانيسم تأثير آن در عمل متفاوت است. حوزه هايي در فلسفه وجود دارد كه انتزاعي و مبنايي محسوب مي شود و مصداق آن را مي توان متافيزيك عنوان كرد.

عباس طارمي، كارشناس فلسفه علم نيز در ادامه با اشاره به روز ملاصدرا گفت: حكماي پيشين تقسيم بندي تحت عنوان حكمت عملي و نظري داشتند و به نظر مي رسد كابرد فلسفه تحت عنوان حكمت علمي مورد بررسي قرار مي گيرد. اما اين پرسش مطرح مي شود كه آيا اين تقسيم بندي هنوز هم موثق است يا خير. پاسخ به اين پرسش بررسي نسبت عمل و تفكر است. در اعصار گذشته عمل بيشتر به كارهاي يدي اطلاق مي شد، اما اكنون اين اقدامات را ماشين ها صورت مي دهند. با گسترش تكنولوژي اطلاعات، كارهاي انسان حول محور تجزيه و تحليل اطلاعات و تبديل آن به معرفت و آگاهي مي چرخد.

وي افزود: اگر عمل و تفكر به نوعي همگرايي پيدا مي كنند، تفكيك اين دو جايز نيست و كار امروز بشر تفكر است. ملاصدرا در اسفار اربعه سفرهاي چهارگانه را توضيح مي دهد كه يك سلوك معرفتي است كه در تعريف حكمت نظري صورت مي گيرد.

اين كارشناس فلسفه يادآورشد:  اگر تفكر را به سه بخش فلسفي، منطقي و نقدي تقسيم كنيم، فلسفه مي تواند براي ارتقاء فرهنگي و علمي و جامعه مؤثر باشد و يا آيا تفكر فلسفي در ارتقاء فرهنگي و علمي سودمند باشد يا خير.

لساني نيز كه در زمينه علوم قرآني فعاليتي مي كند و عضو سابق پژوشگاه علوم انساني بوده درباره كيفيت كاربردي بودن معارف از ديدگاه اسلام و اهميت معرفت در سنت اسلامي گفت: بحث علم بي عمل و درخت بي ثمر نيز از بحثهايي است كه متفكران بايد آن را در نظر گيرند.

وي يادآور شد: اسلام تأكيد بسياري  بر تفكر دارد و يكي از آيات شاخص قرآن در سوره اعراب نيز به وضوح به اين امر اشاره كرده است.

وي اين آيه قرآني را چنين بازگو كرد كه خداوند مي فرمايد: عده اي از انسانها و جنيان براي جهنم آفريده شده اند، ابزار تعقل دارند اما ازآن استفاده نمي كنند ما به آنها تفكر داده ايم اما آنها از آن سود نمي برند.

کد خبر 329898

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha