به گزارش خبرنگار "مهر"، افزايش كمي دانشجويان رشته سياست نيز مانند ساير رشته ها بعد از انقلاب بسيار چشمگير بوده است. با در نظر گرفتن گسترش دانشكده هاي علوم سياسي در دانشگاه هاي دولتي مانند دانشگاه اصفهان، مازندران ، شيراز ، امام خميني قزوين، دانشگاه علامه طباطبايي ،پژوهشكده امام خميني ، پژوهشكده علوم انساني ، دانشگاه امام صادق متوجه مي شويم كه تعداد دانشجويان افزايش قابل توجهي يافته است. اين امر با توجه به گستره وسيع دانشگاه آزاد و تدرسي علم سياست درچند واحد اين دانشگاه بسيار افزون مي شود. افزايش مراكزي كه علوم سياسي را دايركرده اند نشان مي دهد كه تعداد دانشجوياني كه آنها در هر سال تحصيلي پذيرش مي كنند حدود 30 نفر را در بر مي گيرد. با توجه به اين امر به طور متوسط سالانه حدود 500 الي 600 نفر ورودي دانشجويان رشته سياست است كه اين آمار از يك طرف نشان توجه و اقبال دانشجويان به اين رشته است اما از طرف ديگر با توجه به در نظرگرفتن نياز كشور متوجه مي شويم كه تعداد قابل توجهي از اين دانش آموختگان هيچ وقت مورد استفاده امور سياسي در جامعه قرار نمي گيرند يعني اينكه درجايگاه غير تخصصي به كار گمارده مي شوند.
افزايش سريع كمي دانشجويان علم سياست پيامدهايي را به دنبال داشته است. اولين پيامد اين است كه كيفيت تحصيلات در فارغ التحصيلان بسيارافت كرده است. دانشجوياني كه در مراكز ضعيف تحصيل مي نمايند با كمترين توان علمي و عملي درگستره سياست وارد جامعه مي شوند. مقايسه دانش آموختگان مدرسه علم سياست و توانايي تخصصي و ارتباط آنها با وزارت امور خارجه و تأثير علمي و عملي آنها در سياست ايران با دانشجويان امروز علم سياست بخوبي نشان مي دهند كه افزايش كميت چگونه سطح كيفي دانشجويان را كاهش داده است.
اولين پيامد افزايش تعداد دانشجويان علم سياست بيكاري وسيع آنها است. البته بيكاري درجامعه ما در كليه رشته ها وجود دارد و به طور كلي بيكاري معضل بزرگ جامعه است اما اين امر در مورد دانشجويان علوم سياسي به صورتي وسيعتر مشاهده مي گردد. سومين پيامد افزايش كمي دانشجويان بر اساس سياست توليد انبوه وزارت علوم و دانشگاه آزاد بدبيني وسيع دانشجويان به ساختار وزارت خارجه و ارتباط بسيار ضعيف آنها با متولي اصلي سياست خارجي در ايران است. بسياري از دانشجويان بامطالعه و بررسي درمجموعه كاركنان وزارت خارجه و ديگر مراكز مرتبط با علم سياست متوجه مي شوند كه اصولا آنها اگر حتي بالاترين سطح توانايي علمي و تخصصي را داشته باشند نمي توانند بر اساس ضوابط علمي و توانايي كاري به كار در سياسي وزارت خارجه يا ديگر مراكز راه يابند زيرا هيچ گونه تعريف سازماني همراه با الزام جهت بكارگيري تخصص وجود ندارد.
به تحليل "مهر"، درنگاه كلي بايد بگوييم كه سردرگمي ، بيكاري و ابهام در رشته سياست در ايران ، در نظام آموزش، در بين دانش آموختگان و در سازمان ها ديده مي شوند. درنظام آموزش تطبيق كمي و كيفي جهت آموزش دانشجو با نيازهاي جامعه وجود ندارد، در سطح دانش آموختگان آنها نمي دانند براي چه علم سياست خوانده اند و دركجا به كار مي آيند و در مورد سازمانهاي دولتي و به طور كلي جامعه مسئله اين است كه هيچ گونه نگاه مبنايي و هدفمند به رشته علم سياست وجود ندارد.
نظر شما