
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : " آخرين ماه بهار " با خنكاي مثال زدني اش از راه رسيد ، روزهاي خرداد در ذهن ما با بوي كاغذ امتحاني و نيمكت هاي چيده در محوطه مدرسه و سايه نامحسوس مراقبين امتحاني و ... توامان است .
حالا ديگر ما بزرگتر شده ايم ، امتحان هم دشوارتر ؛ از آن كاغذ امتحاني كه پانزده ريال مي خريدمش و هر چه بود ، همان بود ديگر خبري نيست ، انگار تمام مساحت دنيا " كاغذ امتحاني " شده اند و همه درختان " مراقب " ! هر آنچه مي گوئيم و مي نويسيم ، اگر از جنس زلالي و روشني باشد به رودهاي خروشان مي پيوندد تا در فرجامين روز ما را از موج هاي سهمگين در امان بدارد و اگر جز اين باشد در حلقوم " قلم " مرداب مي شود تا روز موعود به فرياد در آيد و گواهي بر ناروايي و نابخردي ما گردد .
آخرين ماه بهار است ؛ روزهايي معطر و لحظه هايي ناب و بكر ؛ تنها در همين روزهاست كه مي توان از نزديك خوش خلقي شاخه ها را ديد و مهرباني خاك را با بوته ها و درختچه ها حس كرد ، بديهي است كه اين تصويرهاي اصيل و عميق را نبايد در سايه نامتوازن آسمانخراشها سراغ گرفت ، جايي كه برگ هم احساس دلتنگي مي كند ، حتي تصور شكفتن هم زير سوال است ؛ براي لمس بهار بايد دل را بر حاشيه دشت گلدوزي كرد و رود در رود ، جاري شد ، بهاري شد و ...
سلام بر بهار ، هرچند در آخرين ماه بهار ! شمارش معكوس عبور يك مسافر سبزپوش از پشت پنجره ها به گوش مي رسد ، بيست و هشت ، بيست و هفت ، بيست و ... ، و ما آمد و شد فصلها را قراردادي بلافصل در قاموس هستي مي دانيم كه هرسال سه ماه در شهر ما دامن مي گسترد و شكوفه بارانمان مي كند ، رنگين كماني به بلنداي ابديت از كهكشان لطف مي آويزد و پيشاني آسمان را شبنم آگين مي كند ؛ اين همه اعجاز از جنس ديدني هاست ، اما " بهار " نايده هاي بسياري نيز دارد كه گفته اند : " چشم دل باز كن كه جان بيني / آنچه ناديدني است ، آن بيني ... "
و كاش دل ما ، همان دانش آموز دبستاني مي ماند با همان آرزوهاي متلاطم و زنبيل ترانه اي كه هر از گاه آن را مي گشود ، امروز با " قال و مقال " از " استدلال " دم مي زنيم و مي خواهيم در ميانسالي " بزرگ " شويم ، غافل از اينكه ديروزها در فصل پرتپش كودكي ، فاصله چنداني با " كمال آباد " نداشته ايم .
نظر شما