وي درباره اينكه آدم هاي فيلم سر جايشان قرار دارند و محله به واسطه بازشناخت كامل شخصيت ها بسيار خوب از آب درآمده است، خاطرنشان كرد: "در فيلمنامه "به آهستگي" شخصيت ها تقريبا درآمده بودند و به همين دليل بازشناخت شخصيت ها چندان دشوار نبود. من از نقدهاي مختلفي كه درباره وجوه گوناگون فيلم نوشته شده تشكر مي كنم و به خصوص اين تعبير كه محله شخصيت اصلي فيلم "به آهستگي" بهترين محله به جهت دراماتيك و ملموس بودن شخصيت هاي يك فيلم بوده، برايم بسيار جالب توجه بود."
غلامعباس فاضلي از ميري درباره بازيگرداني و انتخاب بازيگرانش پرسيد كه وي توضيح داد: "اين روزها مي خوانم كه برخي منتقدان درباره ارائه بازي متفاوت از محمدرضا فروتن مي نويسند كه من مي خواهم كارگرداني خود را به رخ بكشم. ولي حقيقت اين است كه در دستيابي فروتن به اين نقطه كه بازي متفاوتي ارائه كند، او انگيزه و شوق زيادي داشت و همين مساله موجب شد بازي وي به خوبي ديده شود. من اعتقاد دارم تمامي عوامل بايد حرفه اي و به خوبي كار خود را بلد باشند تا اثر براي مخاطب خوب جلوه كند. بنابراين من سراغ نابازيگر نرفتم، بلكه به بازيگري فكر كردم كه نخواهد بازي كند و انگيزه فروتن براي اثبات خودش در اين نقش متفاوت، موجب ارائه بازي خوبي از شخصيت محمود شد. از طرف ديگر، من معتقدم بازيگر ويترين يك فيلم است و فيلم هايي كه بر پايه انديشه استوار است نبايد خود را به تعداد محدودي از مخاطب منحصر كنند و بازيگر، قصه خوب و كارگرداني از جمله عواملي هستند كه مخاطب را به ديدن يك فيلم ترغيب مي كند."
سازنده "به آهستگي" درباره اينكه فيلم در حد فاصل ميان يك اثر جشنواره اي و فيلمي مخاطب پسند حركت مي كند، گفت: "براي من مخاطب خيلي اهميت دارد. سينمايي كه من و شهبازي و پرتوي و ... كار مي كنيم، سينمايي استوار بر پايه انديشه است و در عين حال به سينماي حرفه اي نيز متعهد است. به عقيده من، فيلم در وهله نخست بايد صاحب انديشه باشد و در كنار آن مخاطب را سرگرم كند. در كشورهاي ايتاليا و فرانسه از دهه هاي گذشته روي اين مساله كار شده و آرام آرام مخاطب را به سمتي برده اند كه از سينماي صاحب انديشه حمايت مي كند. در كشور ما عده اي از فيلمسازان هستند كه سوار بر جريان سينماي جشنواره اي شده اند و فيلم مي سازند. البته فيلمي كه هم مخاطب داخل و هم بيننده خارج از كشور آن را بپسندد و به عبارتي زباني جهاني داشته باشد، اثري درخور توجه است. اما به نظر من يك اكران كوتاه مدت در داخل ايران خيلي بيشتر از نمايش عمومي در خارج از كشور ارزش دارد."
ميري در پاسخ به اينكه در "به آهستگي" قصد گفتن چه حرفي را داشته اعلام كرد: "من دوست ندارم بگويم كه قصدم از ساخت يك فيلم چه بوده و اتفاقا تاويل هاي مختلفي كه در مورد فيلم مي شود را دوست دارم. ولي به عقيده من در جامعه ما ناباوري نهادينه شده و به جاي اعتماد به ديده ها، افرادي شنيداري شده ايم و باور به انسان از ميان رفته است. اين فيلم بر خلاف جامعه شنا مي كند و محمود قضاوت خود را بر اساس گفته هاي همسرش قرار مي دهد و پس از شنيدن ماجراي 3 روز از غيبت پري، درباره 7 روز ديگر سئوال نمي كند. در اين فيلم به مساله حفظ چارچوب خانواده تاكيد و عشق الهي در قالب خانواده و تعهد به آن مطرح مي شود."
وي در پاسخ به سئوال منتقد ميهمان جلسه درباره تناقضي كه در شخصيت پري وجود دارد و توجيه منطقي غيبت ناگهاني وي از خانه و بازگشت عجيبش توضيح داد: "من تناقض را قبول ندارم. پري از آدم هاي همان محله اي است كه در آن زندگي مي كند و فشار اهالي باعث فراري دادن او مي شود. آدم ها اين حق را دارند كه شرايط زندگي شان را تغيير دهند به شرطي كه ضررشان به كسي نرسد. مساله اصلي سفر پري به خاطر اوضاع روحي و بيماري است. پري در پي دستاويزي است كه حالش خوب شود و به همين خاطر دنبال يك حسن آقا خجندي مي رود كه به نبات فوت مي كند. انگار ديگر آدم ها حال پري را خوب نمي كنند. در حالي كه اتمسفر موجود يك روح بزرگ در يك شهر مقدس وجود دارد و اين فضا اهميت زيادي دارد و مي تواند به انسان بهره برساند."
ميري درباره پايان بندي فيلم يادآور شد: "فيلم سه راه دراماتيك را پيش روي قهرمان و مخاطب خود مي گذارد و هر بيننده اي پايان بندي مورد علاقه اش را از ميان آنها انتخاب مي كند. من به عنوان فيلمساز بخشش و باور را انتخاب مي كنم و به عقيده من اين مساله محمود را از ساير افراد فيلم متمايز مي سازد. هر كدام از بينندگان فيلم مي توانند سكانس زندان، سكانس قبرستان يا سكانس پاياني را باور كنند. اين مساله به قضاوت بيننده برمي گردد. البته به عقيده من، محمود عاشق زنش است و تعريف عشق الهي چيز عجيب و غريبي نيست."
وي درباره وجود تم سفر در دو فيلمي كه تاكنون ساخته گفت: "من كشف و شهود را دوست دارم و سعي مي كنم در فيلم هايم اين اتفاق بيفتد. از طرف ديگر، من به مساله حقوق از دست رفته آدم ها اشاره مي كنم و شايد اين سفر به نوعي موجب شود تا افراد حقوق ضايع شده خود را به دست بياورند."
وي درباره پيدا كردن شيوه خاص راه رفتن و حركات اين نقش اعلام كرد: "من از ابتدا درباره نوع حركات به خصوص راه رفتن اين بازيگر فكر كرده بودم و كارگردان فيلم هم بر اين وجه تاكيد زيادي داشت. در قسمتي كه محمود در حال جمع كردن استشهاد محلي است، چندين بار رتوش انجام شد تا من به نوع راه رفتن محمود دست پيدا كردم."
فروتن درباره اينكه چه قضاوتي از رفتار نهايي محمود به عنوان فردي بي سواد و ساده و متعلق به طبقه فرودست جامعه دارد، توضيح داد: "قسمتي كه محمود به استقبال پري پس از آزادي از زندان مي رود، يكي از پايان بندي هاي فيلم است و به طور كامل جزو داستان نيست. من زماني كه متوجه شدم پايان فيلم به چند شكل مختلف گرفته مي شود اين دغدغه را داشتم كه مخاطب متوجه مساله نشود. اما وقتي فيلم را ديدم اين مساله را فهميدم كه اثر گنگ نيست. به عقيده من انتظار اينكه شخصيتي همانند محمود در پايان همسرش را درك كند و او را ببخشد كاملا قابل پيش بيني و انتظار است. ما در اطراف خود افراد تحصيل كرده و باسواد و ثروتمندي ديده ايم كه رفتار چندان درستي ندارند يا ما روش زندگي شان را نمي پسنديم و از سوي ديگر افراد كم سواد و فقيري هم هستند كه با وجود نداشتن سواد از آگاهي و فرهنگ بالايي برخودارند."
اين بازيگر ادامه داد: "محمود ميل به زندگي و تبعيت از واقعيت هاي آن را دارد. به عقيده من چنين افرادي بيشتر بر اساس خصوصيات روحي مثبت خود رفتار مي كنند و كمتر خودنمايي دارند. در حالي كه بخشي از نوع صحبت و بيان افراد باسواد و تحصيل كرده مي تواند تبعيت از نفس و خودنمايي باشد. به عقيده من، محمود يكي از آدم هاي ساده و زيباي جامعه است كه با وجودش دنيا را زيبا مي كند، اما در اجتماع بي پناه است. شايد براي فردي همانند محمود بايد اين اتفاق بيفتد تا او همراه خانواده اش به شهر ديگري برود و در همان شهر نيز مشغول كار شود تا بتواند از همسر بيمارش بهتر نگهداري كند. هميشه افراد به دنبال تربيت فرزندان خود هستند، در حالي كه ابتدا بايد خود را تربيت كنند و بايد دنبال ايجاد مراكزي براي تربيت والدين و مربي بود.
فروتن درباره شباهت نوع بازي خود در اين فيلم با "وقتي همه خواب بودند" گفت: "من از اين پرسش خيلي تعجب مي كنم و نمي دانم اين كلي نگري در منتقدان و نويسندگان سينمايي وجود دارد يا من وسواسم در مورد نقش آنقدر زياد است كه كاراكترها را يكي نمي بينم. در "وقتي همه خواب بودند" من نقش فردي را بازي مي كردم كه در كودكي خود مانده بود و بدون فيلتر زندگي مي كرد و اين مساله را باور داشت كه مي تواند پيرزن يك روستا را به مكه ببرد. در حالي كه نقش محمود با اين فرد تفاوت هاي زيادي داشت. شايد بازي من در فيلم هاي كيميايي را بتوان با هم مقايسه كرد."
وي در ارزيابي خود از اكران همزمان چند فيلمش اظهار داشت: "من خيلي دوست داشتم فيلم هاي "به آهستگي" و "باغ هاي كندلوس" همزمان روي پرده بروند و اين شكل از فيلم ها نظر مخاطبان را به خود جلب كند. از طرف ديگر، نوع بازي من در اين دو فيلم به خوبي قابل تفكيك و سطح آن قابل شناسايي است."
نظر شما