خارج از سالن تمرين طبقه هفتم تالار وحدت، صداي موسيقي فضا را پر كرده است. ناخودآگاه ياد نمايش هاي قبلي پري صابري مي افتم. موسيقي و حركات موزون هميشه دو جزء جدايي ناپذير از نمايش هاي او هستند.
با ورود به سالن تمرين صداها اوج مي گيرد، طوري كه بايد با صداي بلند سلام و احوالپرسي كنم. صابري مشغول صحبت با اعضاي گروه خود است. غير از يارتا ياران، نادر رجب پور و يكي دو نفر ديگر، بقيه بازيگران از چهره هاي جوان و ناشناخته هستند. دستيار خسرو خورشيدي ماكت دكور نمايش را رو به روي خود روي ميز قرار داده و به دقت مراقب است كه بلايي سر آن نيايد. اعضاء گروه موسيقي مشغول نواختن سازهاي خود هستند، هر كدام از آنان قطعه اي را مي نوازد كه به نظر زياد هماهنگ با يكديگر نمي آيد. انگار هر كس براي دل خودش ساز مي زند. خبري از رامين آزادآور آهنگساز گروه هم نيست. صابري از بازيگران مي خواهد سر جاي خود بايستند تا تابلو ششم نمايش را كه مربوط به حضور اوباش است تمرين كنند.
هواي سالن ببيش از حد گرم است. اولين چيزي كه به نظرم مي رسد اين است كه بازيگران با اين گرما، چطور مي توانند كار كنند. شايد به قول صابري عشق و علاقه به تئاتر باعث اين پشتكار شده است. سالن تمرين چيزي شبيه آكواريوم است كه يك طرف آن آينه و يك طرف آن پنجره هاي رو به شمال تهران است. كم كم هواي داخل آكواريوم به بالاي نقطه جوش مي رسد.
به گزارش "مهر"، بازيگران سر جاي خود حاضر مي شوند، گروه موسيقي آماده مي شود، نادر رجب پور طراح حركات موزون نمايش در كنار افراد گروه خود مي ايستد و با فرمان صابري شروع به كار مي كنند. يكي ازاعضاي گروه موسيقي دو ضرب را به سختي در بغل گرفته و هر چند وقت يكبار به هر كدام از آنها ضربه مي زند. يكي از اعضاء گروه جلوتر از بقيه مي ايستد و شروع به گفتن ديالوگ هاي خود مي كند: "آخ ليلي و آخ مجنون" اين افراد گروهي اوباش هستند كه قصد آزار و اذيت ديگران را دارند. حركات رجب پور به خوبي نشان از تجربه و آمادگي او در اجراي حركات موزون دارد، به طوري كه سطح كار او فاصله زيادي با ديگر اعضاي گروه دارد. به خوبي با ريتم آشناست و حركات تنظيم شده و دقيقي دارد. صابري به همسرايان درباره ريتم تذكر مي دهد: "امروز ريتم كند شده، به موسيقي خوب توجه كنيد."
پري صابري نمايشنامه "ليلي و مجنون" را حدود سه سال پيش نوشت و پس از مدتي آن را منتشر كرد. اما از آن زمان به بعد با اينكه چند بار تقاضاي اجراي اين نمايش را ارائه داد، موفق به اجراي آن نشد. به طوري كه در مصاحبه اي در اعتراض به اجرا نشدن اين نمايش گفت: "ليلي و مجنون من ديگر پير شده اند." اما حالا ليلي و مجنون صابري پس از سه سال، سر حال و قبراق در حال تمرين هستند.
مجنون (يارتا ياران) روي ميزي با پايه كوتاه نشسته و سرش را ميان دستانش گرفته است. صابري رو به روي او ايستاده و توضيح مي دهد كه چه زماني سرش را هماهنگ با موسيقي بالا بياورد و بعد از كمي مكث شروع به گفتن ديالوگ هاي خود كند: "مجنون جگر همي خراشد، ليلي نمك از كه مي تراشد، مجنون همه درد و داغ دارد، ليلي چه بهار و باغ دارد". خواننده گروه فرزين رستم پور كنار مجنون نشسته و هر از چند گاهي قطعه اي مي خواند. آواز او با اشعاري كه مجنون مي خواند، همراه مي شود.
ناگهان ضرباهنگ موسيقي تغيير مي كند و تندتر مي شود، فضاي صحنه به طور كلي عوض مي شود. نوفل كه يكي از پهلوانان قبيله مجنون است روي صحنه مي آيد و شروع به دلداري دادن مجنون و تعريف از جنگ آوري و قدرت خود مي كند. گويي قرار است او به سراغ قبيله ليلي برود و درد و رنج مجنون را پايان دهد. او هم مانند ديگر بازيگران شروع به خواندن اشعاري از نظامي گنجه اي مي كند. صابري اين بار تمامي ديالوگ هاي نمايشش را با استفاده از اشعار نظامي نوشته و تمامي اتفاقات نمايش با ابيات نظامي بازگو مي شود.
او مي گويد:" سعي كردم بيشتر كار بر اساس اشعار نظامي ساخته شود. گاهي از اشعار مولوي و حافظ هم استفاده كردم، چون آنها هم در راستاي اين قصه صحبت كرده اند. با اين حال ساختار نمايش را من طراحي كرده ام. داستان ليلي و مجنون نظامي طوري نيست كه كارگردان بتواند آن را روي صحنه اجرا كند. من به آن داستان، يك ساختار نمايشي داده و با استفاده از ابزاري كه داشتم، اين نمايش را شكل داده ام."
به گزارش "مهر"، پهلوانان قبيله مجنون به قصد جنگ و زورآزمايي به مصاف جنگ آوران قبيله ليلي رفته اند. آنها اول براي هم لغز مي خوانند و بعد با هم گلاويز مي شوند. گروه حركات به همراه رجب پور با ارائه حركات نمايشي، صحنه جنگ را به نمايش درمي آورند. نوفل با يكي از مردان قبيله ليلي درمي آويزد و او را به زمين مي زند. پهلوانان قبيله ليلي در جنگ با قبيله مجنون مغلوب مي شوند. صابري درباره ميزانسن ها به بازيگران تذكر مي دهد. محمد احدي (پدر ليلي) با ديدن وضعيت پهلوانان خود شكست را مي پذيرد، اما در جواب نوفل مي گويد كه ليلي را به عقد ابن سلام درمي آورد. صداي محمد احدي تمام تالار را پر مي كند. او يكي از نقالان پيشكسوت و شاهنامه خوانان قديمي است. صابري در اين نمايش تركيب جديدي از بازيگران را شكل داده است.
او مي گويد: "من اعتقاد دارم همه چيز بايد نو شود. من هميشه از آب راكد بودن مي ترسم. دوست دارم در انتخاب بازيگر و تيمي كه با آنها كار مي كنم، تنوع وجود داشته باشد. در اين كار دو تا سه نفر از بازيگران سابقم حضور دارند و بقيه جديد هستند. مدت هاست كه من با هنرمنداني كه از تعزيه مي آيند، كار مي كنم چون آنان تجربيات ذيقيمتي در نوع كاري كه من انجام ميدهم دارند. آقاي احدي يكي از نقالان زبده هستند كه سواد ملي خاصي در اين كار دارند."
يارتا ياران مقابل يكي از كشته شدگان قبيله ليلي مي نشيند و سر او را در آغوش مي گيرد و شروع به گريه مي كند. نوفل به او اعتراض مي كند، اما در پاسخ مي شنود: "مرا عهدي است با جانان كه تا جان در بدن دارم، هواداران كويش را چو جان خويشتن دارم." موسيقي با او همراهي مي كند. اين صحنه تنها براي يك بار تمرين مي شود و صابري چند دقيقه استراحت اعلام مي كند. صداي گروه موسيقي تمام فضا را پر مي كند.
دستيار خورشيدي ماكت دكور نمايش را به صابري نشان و توضيحاتي به او مي دهد. صابري از او درباره مقدار مسافت فضاي دور دكور مي پرسد كه با پاسخ او خوشحال مي شود و مي گويد: "ما در اين فضا مي توانيم حركت هايي داشته باشيم." دستيار خورشيدي از او مي خواهد مواد اوليه ساخت دكور را خريداري كنند. طراحي صحنه "ليلي و مجنون" كه توسط خسرو خورشيدي انجام گرفته، دكور مدوري است كه دو طبقه آن از طريق پلكان نيم دايره اي به هم مرتبط است.
تمرين دوباره از سر گرفته مي شود. مجنون مشغول زدن ساز است و يكي از اعضاء گروه حركات موزون حركاتي را به شكل راه رفتن يك اسب به اجرا درمي آورد. صابري مي گويد: "اين اسب مجنون است و تن پوش اسب را به تن او خواهيم كرد." رجب پور نيز با او همراه مي شود و ريتم قدم برداشتن اسب را به او نشان مي دهد. صابري در تمامي نمايش خود از موسيقي و حركات موزون بهره زيادي مي برد. او از ابتدا تمرينات خود را با گروه موسيقي و حركات موزون شروع مي كند و مي گويد: "هيچوقت كارم را بدون موسيقي و حركات موزون انجام نمي دهم. مقداري از ديالوگ ها توسط موسيقي و حركت گفته مي شود، چون به نظر من حركت بهترين نوع بيان است و در گروه من موسيقي، حركت و ديالوگ با هم پيش مي رود. اگر روزي آهنگساز گروه من دير سر تمرين حاضر شود، كار راه نمي افتد. براي اولين بار است كه با آقاي رجب پور كار مي كنم و از اين همكاري خيلي خوشحالم، چون خيلي راحت همديگر را درك مي كنيم و به راه حل هاي مثبتي مي رسيم."
صحنه بعد جشن عروسي ليلي با ابن سلام است. دريا عاشوري بازيگر نقش ليلي پارچه سياهي را به تن مي كند. او قبل از تمرين اين صحنه مي گويد: "اين صحنه براي من يكي از سختترين صحنه هاي نمايش است". مثل اينكه اجراي آن انرژي زيادي از او مي گيرد. هشت نفر از اعضاي گروه حركات موزون در حالي كه شمشير به دست دارند از دو طرف وارد صحنه مي شوند و شروع به انجام رقص شمشير مي كنند. رجب پور به يكي دو نفر از آنان كه برخي از حركات را اشتباه انجام مي دهند با عصبانيت تذكر مي دهد و خودش در كنار آنان شروع به تكرار همان حركات مي كند. بعضي اوقات صابري هم جلوتر از ديگران شروع به حركت مي كند و از آنان مي خواهد پشت سر او حركت كنند و با اين كار جاگيري صحيح را به آنان نشان مي دهد.
صابري از رامين آزادآور آهنگساز گروه مي خواهد كه شور بيشتري به موسيقي بدهد. آزادآور ريتم را تندتر مي كند و از نوازنده دف مي خواهد با انرژي بيشتري بنوازد. صحنه اجراي حركات موزون سه بار تكرار مي شود. صداي موسيقي و حركات موزون درهم مي آميزد، ناگهان موسيقي قطع مي شود، گروه حركات موزون از حركت بازمي ايستد، ليلي به جلو صحنه مي آيد و فرياد بلندي مي زند: "من را به اژدها سپردند." صابري از اجراي اين صحنه راضي به نظر مي رسد و دستور اجراي صحنه بعد را مي دهد. او با آهنگساز مشغول صحبت درباره موسيقي صحنه بعدي مي شود. آزادآور توضيح مي دهد كه صداي ساز عود را نيز به موسيقي صحنه بعد اضافه خواهد كرد.
به گزارش "مهر"، در گوشه اي از سالن تمرين رجب پور مشغول راهنمايي يكي از اعضاي گروه است و تك تك حركات را به او نشان مي دهد. او يكي از آهواني است كه مجنون از صياد مي خواهد آنان را آزاد كند. رجب پور طراحي حركات صحنه هايي مانند جنگ، آزادي آهوها، طاووس، جشن عروسي، خواستگاري و ... را در اين نمايش بر عهده دارد. مي گويد: "طراحي حركات تمامي صحنه ها حدود يكماه و نيم طول كشيد و در حال حاضر مشغول مرور و روتوش حركات هستيم. خانم صابري سريع كار مي كنند و ما هم سعي كرديم با ايشان هماهنگ باشيم و سريعتر كار را ببنديم."
كارگردان "ليلي مجنون" آرزو مي كند كه تئاتر، اين رويداد هنري بسيار باارزش، بارورتر شود، چون برگ برنده و پرچم فرهنگي در دست تئاتر است، اينكه روزي مسئولان فرهنگي به اين نتيجه برسند كه تئاتر نقشي عمده و بسيار موثر در شناخت فرهنگ ايفا مي كند، تئاتري كه ادعاي فرهنگي بودن دارد و در راستاي فرهنگ قدم برمي دارد، حمايت شود. چون اگر كسي فرهنگ خود را بشناسد، نمي تواند متزلزل باشد و كشوري استقلال دارد كه تزلزل را در خودش راه ندهد و فرهنگ خود را بشناسد.
صابري "ليلي و مجنون" خود را با همان سبك و سياق هميشگي اش در تالار وحدت روي صحنه مي برد. جايي كه تنها او و يك يا دو كارگردان ديگر تئاتر مي توانند آن را پر از تماشاگر كنند. صابري در چند سال گذشته تماشاگر نمايش هاي خود را تربيت كرده و مي توان از همين حالا منتظر بود كه تالار وحدت پس از يك خواب طولاني با حضور تماشاگران نمايش هاي صابري دوباره روزهاي بيداري و شور و نشاط را تجربه كند.
نظر شما