به گزارش مهر ، پدر " ولز" كاسبي فقير بود و مادرش پيشخدمت. ولز به كالج سلطنتي علوم وارد شد و از كلاس درس تامس هاكسلي كه شيفته روش تدريس و نظم و منطق او بود، بهره برد . وي در 1888 از دانشگاه لندن در رشته علوم به دريافت درجه ليسانس با امتياز نايل آمد ، چندي به تدريس زيست شناسي پرداخت.
ولز كار نويسندگي را با نوشته هايي در زيست شناسي آغاز كرد و طولي نكشيد كه از نويسندگي امرار معاش كرد . اولين دوره نويسندگي ولز دوره خلق داستانهاي علمي است و نخستين رمانش در اين دوره به نام ماشين زمان (1895) با پيروزي عظيم روبرو شد و تقريبا به همه زبانها ترجمه گرديد . قهرمان اين داستان ماشيني اختراع مي كند كه به او امكان مي دهد تا در زمان جابجا شود، آنچنان كه مي توان در مكان جابجا شد، پس با اين ماشين سفري به صدها سال بعد از عصر خود انجام مي دهد ، از منطقه هايي ديدن مي كند كه آب و هوايش به كلي دگرگون گشته است . كوه ها شكل ديگر گرفته و حيوانها و انسانها در آن تحول يافته اند.
ولز در اين اثر، حوادث بيشمار و غيرقابل تصوري را وصف مي كند و در ضمن پيشگويي هجوآميزي از جامعه سرمايه داري و درسي از جامعه شناسي و فرضيه هايي علمي به دست مي دهد. پيروزي كتاب موجب شد كه " ولز" از اولين گام راه اصلي خود را بيابد، از آن پس او نيز مانند ژول ورن از همه منابع شگفت انگيز علمي براي خلق رمان علمي سود برد و دستگاه هاي چون ضبط صوت ، راديو، بالون ، سفرهاي ميان كره هاي آسماني، بمب اتمي و مانند آن را براي خلق داستان به كار گرفت . از جمله داستانهاي علمي و خيالپرورانه ولز داستان باسيل ربوده شده و قصههاي ديگراست كه در 1895منتشر شد .
جزيره دكتر مورو ، داستان مردي است كه بر اثر غرق شدن كشتي به جزيره اي متروك مي افتد و با موجوداتي عجيب روبرو ميشود كه حركات و رفتاري انساني دارند ولي به زباني غيرمفهوم تكلم مي كنند. مرد پس از تفحص بسيار پي مي برد كه پزشكي با دستيار خود درجزيره بر حيوانها آزمايشهايي انجام مي دهد و قصد دارد كه با پيوند مغز، آنها را به تكلم و حركات انساني قادر سازد ، اما او و دستيارش به دست حيوانها كشته مي شوند و مرد به طريقي خود را نجات مي دهد. ولز در اين رمان با لحن تلخ و نيشدار به جامعه عصر خود و حيوانهاي انسان نماي آن اشاره مي كند .
داستان مرد نامرئي از داستانهاي عجيب و غريبي است كه ولز درآنها از نيروي جديد علم الهام گرفته است . جواني هوشمند و فقير وسيله اي كشف مي كند كه همه چيز را شفاف مي سازد و اين آزمايش را برروي خود انجام مي دهد و به هدف مي رسد، اما ناگهان خود را نامرئي مي يابد ، بدون غذا مي ماند و از سرما و گرسنگي رنج مي برد. ناچار با نقابي به صورت و دستكشي به دست و عينكي سياه به چشم ظاهر مي شود و به شكل غريب و منفور درمي آيد كه همه از او مي گريزند. سرانجام نيز به دست مردم كشته ميشود .
مرد نامرئي پيروزي بزرگي به دست آورد. داستان جنگ دنياها فرود آمدن ساكنان كره مريخ بر زمين ، ايجاد وحشت ميان مردم و به كار بردن سلاحهاي عجيب و غريب و فرار مردم است كه سرانجام به مرگ ساكنان كره مريخ بر اثر مسموميت از جرم كره زمين و رهايي مردم از خطر مي انجامد . اين داستان كمتر از داستانهاي ژول ورن با خوش بيني آميخته است . در داستانهاي ژول ورن خواننده با حوادث غيرمنتظره، اما مطبوع و لذت بخش سرو كار دارد، درحالي كه داستان ولز موجد ترس و وحشت است ، گويي ولز بدين طريق خواسته است آتش كينه خود را بر ضد جامعه انگليسي فرو نشاند . رمان نخستين مردان در كره ماه در 1901 منتشر شد .
ولز كه از طرفي از خانواده اي فقير بود و به بيعدالتيهاي اجتماع واقف ، و از طرف ديگر فرهنگي وسيع و آموزشي علمي يافته بود كه اميد برقراري نظامي صحيح و منطقي در جامعه را در او پديد آورده بود ، به تدريج به مسائل اجتماعي عصرعلاقه مند شد و خود را مصلح واقعي و پيامبري الهام بخش پنداشت و انديشه هاي اصلاح طلبانه خويش را در آثار گوناگون عرضه كرد ، پس به خلق رمانهاي واقع بينانه و انتقادي و هجوآميز روي آورد كه درآنها از دنياي رويا و تخيل دست برداشته و با صراحت به وصف جامعه پرداخته است . از آثار اين دوره اين داستانهاست : قصه هاي فضا و زمان ، عشق و آقاي لوئيشام (1900)، غذاي خدايان (1904) . در داستان پيشگوئي ها (1901)، ولز تاريخ نزديكي را اعلام مي كند كه بشر به وسيله ازدياد محصول در رفاه كامل به سر خواهد برد .
كمال مطلوب ولز در پيشرفت صنعت و فن در اين اثر خلاصه مي شود. به طور مبهم ولز بدون آنكه عقايد ماركسيستي داشته باشد به سوسياليسم مي گرايد و اميدهايش را نه بر زمينه مبارزه طبقاتي ، بلكه بر مبناي تعليم و تربيت علمي قرار مي دهد كه راه قدرت مطلق را بر عالم طبيعت و بر بشر مي گشايد . ولز در اوتوپياي جديد (1905) كه بهترين نمودار انديشههاي اوست ، خود را اهل فن و صنعت معرفي مي كند و قصد دارد طبقه اشرافي جديدي بسازد . در داستان كيپس (1905) سرگذشت جوان خدمتگزاري به نام كيپس نقل ميشود كه در آرزوي زندگي عالي به سر مي برد، در حالي كه نه هوش فراواني براي اين كار دارد و نه استعداد ترقي و برحسب تصادف به ارثيه اي بزرگ دست مي يابد كه آن نيز موجب سعادتش نميشود، نامزد محبوبش مي خواهد او را به صورت نجيب زاده درآورد ؛ مردم شهر نيز قيود و الزامهاي اجتماعي فراواني بر او تحميل مي كنند و فشار همه اينها او را از خوشبختي دور مي سازد و هنگامي كه ثروت را از دست مي دهد، بار ديگر به كار مي پردازد ، آن وقت است كه به سعادت واقعي دست مي يابد.
از نظر ادبي داستان كيپس شاهكار ولز به شمار مي آيد . پس از اين داستان ولز به طور مستقيم به تاريخ عصر خويش مي پردازد و تونوبانگي را در 1909 انتشار مي دهد كه از بهترين رمانهاي او محسوب مي شود و به نحوي زندگينامه او و هجوي است درباره تشكيلات امور مالي وتجاري عصر. ولز در كتاب آن ورونيكا (1909) بخش ديگري از انديشه خود، در اصلاح جامعه را مطرح كرده و آن خروج زن از قيموميت مرد است كه در كمال بي پروايي درباره آن سخن گفته و در اين زمينه آثار ديگري نيز انتشار داده است ، مانند : ماكياولي تازه (1911)، ازدواج (1912)، دوستان آتشين مزاج (1913) . ولز از آشفتگي اخلاقي و روحي با لحني تمسخرآميز ياد مي كند كه بر جاذبه بيان او مي افزايد. جنگ 1914 به طور عميق ولز را آشفته حال ساخت و در آثارش تأثيري فراوان برجاي گذاشت .
آقاي بريتلينگ آن را به روشني مي بيند (1916)، داستان نويسنده مشهوري است كه در كانون خانوادگي در نهايت آرامش و نيكبختي به سر مي برد كه ناگهان جنگ درمي گيرد، پسرانش به جنگ مي روند و آرامش زندگيش برهم مي خورد و پس از كشته شدن عزيزان ضربه اي شديد بر روحش وارد مي آيد و در نامه اي آرزو مي كند كه بشر در سراسر جهان در برادري كامل به سر برد.
آثار ديگري كه چنين كشمكش را در بر دارد : چه خواهد شد؟ (1916) و در چهارمين سال (1918) است. ولز در1917 انديشه هاي فلسفي خود را در دو كتاب خدا، سلطان نامرئي و روح اسقف عرضه كرده است. در همين سال نامه پر سر و صدايي در روزنامه تايمز انتشار داد كه در آن به انقلاب روسيه درود فرستاده و آن را بيداري روح جمهوريت در جهان خوانده بود . پس از آن در 1920 به روسيه سفر كرد و از طرف لنين پذيرفته شد و در 1922 به عضويت حزب كارگر انگلستان درآمد، اما درباره وضع صنعتي كردن كشور شوروي ترديد و سرخوردگي يافت. در سالهاي پس از جنگ ولز آثار متعددي درباره انديشه هاي سياسي خود انتشار داد كه مهمتر از همه خلاصه تاريخ (1920) است سرودي درباره انسانيت و موعظه اي در طرفداري از اصول عقلاني و فلسفه مادي كه بلافاصله پاسخي شديد به آن داده شد . ولز در اين اثر كه به صورت اثري سه بخشي درآمد، از حكومتي جهاني حمايت كرده بود.
دركتاب توطئه آشكار (1928) ولز حكومتي را پيشنهاد مي كند كه به وسيله مردان برتر اداره شود و همچنين دنيايي مذهبي كه بر پايه علم استوار باشد. ولز پيش از مرگ درباره بشر به نااميدي مطلق رسيده و اين احساس را در كتاب چنته فكر خالي شده است (1946) نمودار ساخته . در داستانهاي ولز كه از خاطرات و تجربه هاي شخصي الهام گرفته ، پيوسته عصياني بر ضد جامعه ناقص و سرشار از بيعدالتي ديده ميشود كه او آرزوي انهدام و از نو ساختن آن را داشته است ، چنانكه در كتاب دنياي ويليام كلي سولد (1926) ديده ميشود. از آثار ديگر او كه در واقع زندگينامه اش به شمار مي آيد تاريخ آقاي پالي (1910) است كه خاطرات جواني ولز را منعكس مي كند و تجربه اي در زندگينامه شخصي (1934) كه رنگ داستاني دارد و به سبب صداقت و اجتناب از لحن مديحه گويي درباره قهرمانان، از رمانهاي برجسته ولز به شمار مي آيد .
به گزارش مهر ، ولز از نويسندگان پراثري است كه به موضوعات گوناگون پرداخته است ، او رمان نويس، مورخ ، زيست شناس و اقتصاددان است و در تعميم انديشه هاي تازه زمان خود و ساده گرداندن مسائل اجتماعي چنانكه در خور فهم عامه باشد ، تسلط خاصي دارد؛ اما شهرت ولز بيشتر در رمانهاي پرحادثه علمي اوست كه بعدها از بيشتر آنها فيلم سينمايي ساخته شده است . آثار ديگر ولز به سبب آنكه به زمان خاصي بستگي نزديك داشته ، اعتبار خود را از دست داده و تنها چون گواهي تاريخي باقي مانده است .
نظر شما